چندی است که گفتگوهای استاد عطامحمد نور والی بلخ با رییس جمهوری، سرخط اخبار رسانهها است. گفتگوهایی که قرار است به زودی به امضای یک توافقنامه همکاری میان جمعیت اسلامی و ارگ ریاست جمهوری بینجامد.
در این میان اما آنچه از همه جالب است، واکنشهای برخی کاربران شبکههای اجتماعی به این مذاکرات میباشد. برخی کاربران شبکههای اجتماعی و حامیان جمعیت اسلامی که تا پیش از این در چهره آقای نور تصویر یک منجی را میدیدند، با آغاز گفتگوها - با یک چرخش ۱۸۰ درجهای – لب به انتقاد از وی گشوده و در مواردی حتا در مذمت او مینویسند. این در حالی است که اکثر منتقدان والی بلخ از ماهیت و محتوای توافقنامهای که قرار است امضا شود آگاه نبوده و از برنده و بازنده آن معلومات کافی ندارند.
گفتگو و نزدیکی با ارگ ریاست جمهوری، یکی از مواردی است که اغلب باعث بستن اتهام معامله و خیانت به طرف میشود. تجربه نشان داده است در پانزده سال گذشته هر که با ارگ نزدیکتر بوده – از خلیلی و محقق مارشال فهیم گرفته تا قانونی و امرالله صالح -، از چشمها افتاده و به حیث "معاملهگر" توصیف شده است. بر عکس، هر که در جایگاه اپوزیسیون قرار داشته و به حیث منتقد حکومت عمل کرده و موجسواری نموده، بر محبوبیتاش افزوده شده است. این، نشاندهنده نوع بیگانگی میان دولت و ملت یا گونهای از تضاد است. این، تضاد ریشه در کجا دارد و پیامدهایی آن برای پروسه دولتسازی در کشور چیست؟
روحیه اپوزیسیونیمحمد علی همایون کاتوزیان، نویسنده شهیر ایرانی، وقتی در باره حوزه تمدنی زبان فارسی صحبت میکند، از چیزی به نام "تضاد دولت و ملت" یاد میکند. بر بنیاد دیدگاه او، از آنجایی که در تاریخ این منطقه همواره حکومتهای استبدادی و ستمگر حضور داشته و نقش مردم در سیاستگزاریهای آن صفر بوده است، رابطهای که میان مردم و حکومت شکل گرفته و درناخودآگاه جمعی مان رسوخ یافته، رابطه توام با بدبینی است. به گونهای که از یکسو مردم به حکومت به چشم یک دشمن مینگرند و از هر فرصتی برای تضعیف آن استفاده میکنند، و از سوی دیگر، حکومتها نیز به مردم به چشم اخلالگر و برانداز نگریسته و نگاه امنیتی نسبت به آنها میداشته باشند.
نیم نگاهی به تاریخ افغانستان نشان میدهد که آنچه را همایون کاتوزیان در باره مجموع کشورهای فارسیزبان گفته است، در باره افغانستان به خوبی صدق میکند. تاریخ افغانستان همانگونهای که شاهد برخورد مستبدانه حکومتها با ملت است، همچنان شاهد مواجهه فرصتطلبانه مردم با حکومت نیز میباشد. برخورد مردم با حکومتها در درازای تاریخ این سرزمین، فرصتطلبانه بوده است؛ به گونهای که هر از گاهی که فرصت شورش در برابر یک حکومت را پیدا کرده اند، دریغ نورزیدهاند. شورشهای که در برابر حکومتها صورت گرفته اگرچه گاهی با ابزارهای دینی و ایدئولوژیک توجیه شده است، اما یک بررسی عمیق و موشکافانه نشان میدهد که دشمنی مردم با نفس حکومتها است، نه با ایدیولوژی شان. مردم هر از گاهی که دیدهاند حکومتی توان سرکوبگری را ندارد، برای براندازی آن اقدام کردهاند.
روانشناسی اقلیتهاافزون براین، مشکل دیگری که چشمانداز روابط ملت و دولت را در افغانستان تیره و تار ساخته است، یک مشکل روانی است. افغانستان، کشور اقلیتها است. هیچ قومی در این سرزمین نمیتواند ۵۱ درصد شهروندان کشور را تشکیل دهد. مطالعات روانشناختی نشان میدهد که روانشناختی اقلیتها شبیه روانشناسی اکثریتها نیست. اقلیتها همواره با یک نوع احساس ناامنی نسبت به منافع جمعی و سرنوشت شان زندگی میکنند. ساختاری را که اقلیتها تهدید بالقوه برای منافع جمعی و موجودیت خود میپندارند، حکومت است. به همین خاطر، اقلیتها همواره روحیه اپوزیسیونی داشته و به کارگزاران دولت به عنوان ستون پنجم یا خصم نگریسته و دوری از حکومت را نشانه سلامت اخلاقی و تعهد و پابندی میدانند.
به باور من یکی از علل و عوامل اینکه این همه در سالهای پسین به مسأله حضور ستون پنجم در حکومت دامن زده میشود، همین روانشناسی است. اگرچه نمیتوان نفس حضور آن را هم رد کرد.
پیامدی که این ذهنیت برای اقلیتها دارد، دور باطل انزوا و احساس ناامنی است. اقلیت ها از یکسو از عدم حضور شان در حکومت شاکی هستند و از سوی دیگر، حضور در حکومت را نشانه عدم تعهد به منافع جمعی میدانند.
نیازما به حکومت قوی ... به هر صورت، آنچه که از این روحیه اپوزیسیونی عاید مردم افغانستان شده است، یک دولت ضعیف و فاقد پشتوانه مردمی است. این روحیه، در حقیقت پروسه دولتسازی را در افغانستان به مشکل مواجه کرده و به ثبات کشور صدمه رسانده است. این در حالی است که همانطوری که ساموئل هانتینگتون تاکید میکند، نیازهای کشورهای جهان سومی بیشتر از هر چیزی به یک حکومت باثبات و قوی است؛ حکومتی که بتواند حاکمیت قانون را در سراسر کشور تامین کرده و از تمامیت ارضی خود دفاع کند.
ما برای ایجاد چنین حکومتی، نیاز به گسست از روحیه اپوزیسیونی داریم. روحیه اپوزیسیونی باید جای خود را به روحیه دولتداری یا تعاون و همکاری با حکومت عوض کند.
لازمه این امر این است که مردم ما به جای اینکه قهرمانهای شان را در بیرون از حکومت جستجو کنند، در درون حکومت به سراغ شان بروند. و به عوض موجسواران، دولتمردان را تشویق نمایند.
عبدالشهید ثاقب-
خبرگزاری جمهور