۰

تغییر ما در رمضان؛ تغییر در وعده های غذاخوردن

دکتر محمدصالح مصلح
دوشنبه ۲۵ جوزا ۱۳۹۴ ساعت ۱۷:۳۹
عبادات در جامعه‌ی ما، معاملاتی است؛ معاملاتی در مقابل حور بهشت، بهشت، و فرار از دوزخ... رمضان دلالی است که از نظر ما همه‌ی گناهان را می زداید، پیش از این که به شایستگی و قابلیت روزه‌ی خویش فکرکنیم، به پاداش و اجرت، حساب باز می کنیم...
عکس، تزئینی است
عکس، تزئینی است

چیزی را که از زمان کودکی ام به یاد دارم، شاید ایامی باشد که خانواده، از شفقت بسیار، خانواده نمی گذاشتند که من روزه بگیرم. عشق وعلاقه ام به روزه باعث می شد که روزها را گرسنه و بدون صرف سحری، روزه‌دار باشم، آنروزها بیشتر از ده سال نداشتم ولی شوق رمضان، باعث می شد که گرسنه بمانم و با کسانی که یکجا افطار می کنند، افطار کنم.
فراموشم نمی شود که برای اولین بار بود که «مالته» را میخواستم بخرم- تاهنوز نخورده بودم و عشق خوردنش هم سخت برسرم زده بود- و درافطاری بخورم، نماز پیشین را خوانده بودم و بخاطر شوقی که نسبت به رمضان داشتم، به دکان نزدیک محله‌ی مان رفتم، یک کلچه خریدم و یک مالته، دلم بیقرارِ طعم مالته بود، در ظهر برای افطار پوست کندم، اما نمی شد که شام شود، از بس که در دستم ماند، دیدم که خراب می شود، احساس تقرب به خدا مانع می شد که روزه را بخورم و یا مالته و کلچه را به کسی بدهم که از نظرخودم شایسته اش نباشد، از اتفاق پسری که یتیم بود و کمتر از خودم سن وسال داشت (هنوزهم دقیقا می شناسمش) پیدا شد و به او دادم، و احساس خیر هم می کردم، افطار من باکلچه و مالته نبود، بلکه با همان آبی بود که از کنار «مسجدخواجه عبدالخالق غجدوانی» می گذشت.
صفای آنروزهای رمضان برایم کمتر دست می دهد، ایامی که نه طعم زندگی هوسبار را چشیده بودم و نه زیرچکمه‌های سئوالات و چراها؛ زندگیم تغییر کرده بود... کاملا درجهان کودکانه و ساده انگارانه، با کمال سادگی و عشقِ به رمضان، روزه می گرفتم... باگذشت زمان و تکامل عقلانی، ایامی فرا رسید که من به مسائل دیگری نیز متوجه شدم، سئوالاتی از این که چرا روزه بگیرم؟ چرا برای یکماه نه زیاد و نه کم؟ تاثیر شخصیتی روزه روی من چیست؟ مگر خدا نیازمند اینهمه گرسنگی و شکنجه کشیدن ماست؟ و سووالاتی از این دست...
باگذشت زمان و تجربه بیشتر، متوجه شدم که هنوزهم درکشور ما شناختی از رمضان وجود ندارد، اگر شناخت من در اوائل کودکانه بود، بعد از بزرگ شدن- اگر درس نخوانده بودم و مطالعه نکرده بودم- با همان شناخت کودکانه ولی در قامتِ بزرگسال، باقی می ماند. نزدیک به ۹۸ درصد درکشور من، دینِ تقلیدی و عامیانه دارند، کسی نه از فلسفه رمضان می داند و نه در پی فهم آن هست، هرچه برسر این مردم به نام خدا بیاید، شکر می گذارند و ستایش می کنند؛ باری نشده است که کسی بپرسد، آیا واقعا خدا همین را گفته است؟
اعتقادِ عامیانه، موجب می شود که دین در سیمای سنتی و عوام زده‌ی خویش، جان بکند و برای بقای خود، خرافی ترین رواجها و فرسوده ترین پندارها را به کار ببندد و پای مبلغانِ خویش را هزار بار ببوسد تا به وسیله خشم خدا و دوزخ، مردم را مجبور به کرنش بسازند.
اگر شناخت عمومِ مردم نسبت به دین بیشتر می شد و بالا می رفت، چه نیازی بود که همیشه یک طبقه بر منبر دین نشینند و به نام دین، هوای نفس بفروشند و به نام خدا روزه‌ی جبر ترویج کنند و به توزیع بهشتِ غاصبانه مشغول شوند و قصرهای فساد را برشانه های جهل اعمار نمایند؟
هرکسی خدای خویش را آنگونه که می شناخت می پرستید؛ خدایی که رحمت او از «الف» ازل تا «قاف» قیامت، همه را فرا گرفته است و رفتار حکیمانه اش، افاضه خیر بر جهان می کند، بعید است که اینگونه قهارانه مسلمانان را مورد خشم خویش قرار دهد...
وقتی اعتقادِ جمعی ما، برغلبه‌ی خشمِ خدا باشد، وقتی صورِ اسرافیل از شیپورِ مرگ سر درآورد، وقتی کتابِ اندیشه و تفکر (قرآن) در ایام خستگی و کسالت خوانده شود، وقتی به خاطر بهشت خود را شکنجه کنیم، زمانی که نه بخاطر خدا، بلکه از ترس مار و اژدهای قبر، ۲۰ رکعت نمازِکسالت ادا نماییم، مشخص است که دینِ تبرمدار، به پاسخ سالوسانه و ریاکارانه مواجه می شود.
فکر می کنیم، خدا به زور، بر ما تحمیل کرده است، و ما در پاسخ این زور- هرچند خودرا در مضیقه می بینیم ولی – چنان پاسخی می دهیم که هرگز خیرش را نبیند...
می گویند: مردی پیوسته نماز میخواند و از خدا پول می خواست؛ روزی مردِ دیگری از کنار مسجد گذشت و از این قضیه خبر شد، با ندایی هیبت ناک، به این مردِ نمازخوان از پشت دیوار – بعنوان صدای خدا- گفت: برای تو یک پول هم نمی دهم چه رسد به هزار، برو احمق! تو شایسته‌ی پول نیستی... مرد که خشمگین شده بود، در پاسخ به ندای خدا گفت: تو فکر کردی که من برای تو نماز خوانده ام؟ از روز اول تاکنون بدون وضو نماز میخواندم... برو تو هم خیرش را نمی بینی....
دقیقا عبادات در جامعه‌ی ما، معاملاتی است؛ معاملاتی در مقابل حور بهشت، بهشت، و فرار از دوزخ... رمضان دلالی است که از نظر ما همه‌ی گناهان را می زداید، پیش از این که به شایستگی و قابلیت روزه‌ی خویش فکرکنیم، به پاداش و اجرت، حساب باز می کنیم...
همین مساله باعث می شود که عبادت، ماهیت اصلی خویش را از دست بدهد و به عنوان ابزاری برای هوس در بیاید، روزه، نماز، حج و زکات، اعمال و رفتارهایی می شوند که دقیقا نقش رشوت را بازی می کنند، ما فکر می کنیم که با روزه گرفتن دهن خدا را بسته ایم و با حج و زکات نیاز خدا را برآورده ساخته ایم، دقیقا نگاهی که بنی اسرائیل به خدا داشتند، عین همین نگاه در جامعه ما حاکم است...
جنایتکارترین آدم، درماه رمضان به مسجد می آید و در عین این که روزه دار هست، رشوت می گیرد، تجارت تریاک و غصبِ زمین می کند و غیبت می نماید و فساد را توسعه می بخشد ولی روزه هم دارد، فاسدترین مدیران این کشور و حرامخورترین آدمای این سرزمین، به زیارت کعبه می روند ولی وقتی برمی گردند، همان راهی را که رفته بودند به تکرار می روند، چون باوری که آنها از روزه وحج دارند، باور رشوت مدارانه است، نه معرفت اندیشانه... آنها فکر می کنند که زیارت کعبه و روزه موجب تکیدن گناهانشان می گردد و خدا آنها را می بخشد، منبرهای برخی مساجد هم به دقیق ترین کلمه، دلال های خوبی برای این معامله شناخته می شوند و پیوسته از تکیدن و تکاندن گناهان می گویند، نه فلسفه رمضان و روزه... اینها با این پیش زمینه به حج می روند و روزه میگیرند، همان می شود که با فکر تکیدن گناه، دوباره روز از نو و روزگار از نو، شروع به فساد می کنند و تا سال بعد در فساد شناورند.
دینی که ملاک حقانیت و بطلانش، فهم عامیانه و قاضی و داورش عوام باشد، چیزی غیر از این به بار نمی آید، برای درستی و نادرستی یک برداشت، در جامعه ما به مردم رجوع می کنند، مردمی که سوار بر خر جهل اند، قضاوتی بیشتر از جهل خویش نمی توانند...
با این دین نمی شود به سراغِ انسان سازی رفت، نتیجه این دینداری ما همین می شود که در ماه رمضان، قیمت مواد دو برابر و یا کمتر و بیشتر میشود، و بازار دچار تورم می گردد، خانواده های فقیر در این ماه، به جای احساس راحتی، در مضیقه‌ی روزه و زندگی قرار می گیرند وکارگران به جرمِ امرارِ معاش، متهم به بی دینی می شوند، چون روزه میخورند، ثروتمندان به پاس روزه گرفتن بهشت را درانحصار خویش میگیرند و بازارِ دلالان هم به خوبی گرم و گرمتر می شود...
تنها چیزی که در این ماه تغییر می کند، وعده‌های غذاخوردن است، و دیگر هیچ....

دکترمحمدصالح مصلح- ارسالی به خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


فرشته
عالی بود،خسته نباشید.
محمد حکیم مهری
بسیار شرم آور است روز گذشته مطلبی را در مورد اینکه وزارت تجارت و بخش اصناف اطاقهای تجارت تصمیم گرفته است برای فروشنده های مواد خوراکی قیوداتی وضع کنند تا قیمت ها را ثابت نگه دارند. وقتی ما دعوی مسلمانی داریم بهتر است تابع احکام خداوند و پیغمبرش باشیم که رعایت انصاف درخرید و فروش را امر فرموده اند نه اینکه یک فشار انسانی مارا در جهت رعایت انصاف وادار سازد. وقتی امر خدا و رسولش را نادیده می گیریم چگونه دعوی اسلامیت می کنیم؟
پربازدیدترین