۰

افغانستان و سوریه؛ سرگذشت مشابه، سرنوشت مشترک

سه شنبه ۲۰ قوس ۱۴۰۳ ساعت ۰۰:۱۵
با سقوط سوریه به کام تروریست‌های هم‌پیمان القاعده، طالبان در افغانستان نیز این رویداد را جشن گرفتند و این واکنش به سادگی نشان می‌دهد که وضعیت برای سوری‌هایی که تصور می‌کنند با «رهایی» از حاکمیت استبدادی دودمان اسد، آینده روشن و امیدبخشی در انتظار آنان و کشورشان است تا چه اندازه می‌تواند پیچیده و چه بسا دردناک باشد.
افغانستان و سوریه؛ سرگذشت مشابه، سرنوشت مشترک
وزارت خارجه طالبان پیروزی تروریست‌های سوری را تبریک گفت و اعلام کرد: «ما امیدواریم که روند انتقال قدرت به صورتی پیش برود که آرزوی مردم سوریه است، راه تاسیس نظام اسلامی مستقل و خدمتگزار هموار شود که مصالحه ملی را در اولویت قرار داده، از چندپارچگی و انتقام اجتناب شده و سیاست عفو عمومی را برای اتحاد در میان مردم سوریه در پیش بگیرد.»
 
رژیم طالبان همچنین از بازیگران خارجی در سوریه خواسته است که «سیاست تعامل مثبت و همکاری سازنده» را با رهبری جدید در سوریه در پیش بگیرند.
 
یک مقام ارشد طالبان در ارگ نوشت: «داستان کابل و دمشق یکی است، هر دو روز یکشنبه سقوط کردند، هر دو در ۱۱ روز اسیر شدند و رهبران هر دو کشور فرار کردند.»
 
این مقام طالبان درست می‌گوید. سایر رویدادهای دراماتیک منتهی به سقوط دولت سوریه به طور اعجاب انگیزی مشابه افغانستان بود؛ اما این تنها وجه تشابه سرگذشت افغانستان و سوریه نیست؛ بلکه به باور بسیاری از آگاهان، سرنوشت دو کشور نیز به گونه‌ای همسان رقم خواهد خورد؛ سرنوشتی که با سقوط هر دو کشور به کام تروریست‌های مورد حمایت امریکا، اسرائیل و رژیم‌های منطقه به طرزی دردناک شبیه هم خواهد بود.
 
با سقوط سوریه به کام تروریست‌های هم‌پیمان القاعده، طالبان در افغانستان نیز این رویداد را جشن گرفتند و این واکنش به سادگی نشان می‌دهد که وضعیت برای سوری‌هایی که تصور می‌کنند با «رهایی» از حاکمیت استبدادی دودمان اسد، آینده روشن و امیدبخشی در انتظار آنان و کشورشان است تا چه اندازه می‌تواند پیچیده و چه بسا دردناک باشد.
 
 
همان گونه که در تحلیل‌های پیشین نیز اشاره کردیم، دولت حاکم سوریه در نهایت باید ساقط می‌شد؛ زیرا انباشت نارضایتی‌های داخلی، بی‌عدالتی سیاسی، فساد، خودکامگی دودمان قدرت و بن بست و انسداد سیاسی میان دولت حاکم و مخالفانش، در کنار کاهش ملموس حمایت‌های خارجی و بی‌رغبتی متحدان استراتژیک دمشق به پرداخت هزینه های بیشتر برای بقای رژیم اسد، بستری مساعد را برای قدرت‌های متخاصم در پیرامون سوریه فراهم کرده بود تا با تقویت و تسلیح تروریست‌های مسلط بر ادلب، طومار حاکمیت ۲۴ ساله بشار اسد را یک بار برای همیشه درهم بپیچند.
 
با این حال، آنچه وضعیت را برای مردم سوریه بسیار پیچیده می‌کند این است که هیچ نیروی میهنی و ملی برای ساقط کردن حاکمیت خاندانی اسد وجود نداشت و در واقع، نیروهایی که اکنون بر سوریه مسلط شده‌اند گروه‌های نیابتی قدرت‌های خارجی هستند؛ قدرت‌هایی که دشمنان سوریه محسوب می‌شوند و هرگز مایل نیستند که این کشور، صلح و ثبات و اقتدار پیشین خود را بازیابد و همچنان به عنوان یک بازیگر منطقه‌ای قدرتمند در معادلات خاورمیانه ظاهر شود.
 
این همان چیزی است که در مورد افغانستان نیز اتفاق افتاد؛ زیرا با سرنگونی دولت فاسد به رهبری اشرف غنی که با نقض صریح اصول قانون اساسی و دستبرد آشکار به نتایج انتخابات به قدرت رسیده بود، مردم افغانستان بر سرنوشت خود مسلط نشدند؛ بلکه طالبان یعنی یک گروه نیابتی قدرت‌های خارجی بود که قدرت را غصب کرد و اکنون به حاکمیت قومی و ایدئولوژیک خود بر سرنوشت تمام اقوام و جریان‌های سیاسی و قومی کشور ادامه می‌دهد.
 
در واقع، یکی از دلایلی که موجب جشن گرفتن پیروزی تروریست‌های حاکم بر سوریه از سوی طالبان در افغانستان شده - به جز ارتباطات و پیوندهای عمیق فکری و ایدئولوژیک میان این دو گروه یعنی طالبان و تحریرالشام- فقدان مشروعیت ملی و ریشه‌های وطنی آنان و وابستگی آشکارشان به قدرت‌های خارجی از جمله امریکا و اسرائیل است.
 
تعجب برانگیز نیست که طالبان نیز قدرت کنونی خود را مرهون تسلیحات امریکایی در افغانستان هستند و تحریرالشام نیز با استفاده از تسلیحات اعطایی اسرائیل و امریکا و متحدان منطقه‌ای آنها مانند ترکیه و رژیم‌های عربی توانسته بر سوریه مسلط شود.
 
یکی دیگر از شباهت‌های بسیار نزدیک طالبان و تحریرالشام این است که رهبران هر دو گروه در فهرست «تروریست‌های» تحت تعقیب امریکا قرار دارند و ایالات متحده برای دستگیری یا کشتن آنها جوایز نقدی تعیین کرده است؛ اما با به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان و تحریرالشام در سوریه، دولت‌های غربی از جمله امریکا در حال بازبینی سریع مواضع خود در قبال ماهیت تروریستی این گروه‌ها هستند و در عمل هیچ اراده‌ای برای تعقیب کیفری رهبران تروریست هر دو گروه از سوی امریکا و متحدانش مشاهده نمی‌شود. به همین دلیل است که از سراج الدین حقانی در کابل تا احمدالشرع در دمشق، فرماندهان تروریست طالبان و تحریرالشام بدون هراس و با آزادی عمل کامل در ملا عام ظاهر می‌شوند، سخنرانی می‌کنند و پیروزی شان را جشن می‌گیرند.
 
طنز تلخ ماجرا این است که درست همانند بازگشت طالبان به قدرت در مورد سوریه نیز قدرت‌های غربی خواستار تشکیل دولت فراگیر با مشارکت تمام طرف‌های سیاسی و قومی در این کشور شده و به تروریست‌های تحریرالشام توصیه کرده‌اند که حقوق اقلیت‌ها را محترم بشمارند و از سرکوب، ارعاب و انتقام جویی پرهیز کنند؛ این همان توصیه‌هایی است که در ابتدای قدرت‌گیری طالبان در افغانستان نیز از سوی کشورهای غربی و سایر طرف‌ها و سازمان‌های بین‌المللی همواره مطرح شده؛ اما طالبان بی‌اعتنا به این توصیه‌ها و درخواست‌ها همچنان سیاست‌های سرکوبگرانه، زن ستیزانه و انتقام جویانه شان را علیه مخالفان پیشین، اقلیت‌های قومی و مذهبی و تمام اقشار مردم افغانستان اعمال می‌کنند بدون آنکه نگران پیامدهای آن باشند و یا هزینه‌ای از سوی طرف‌های خارجی بر رژیم حاکم بر کابل بار شود.
 
البته تحریرالشام نیز مانند طالبان برای استحکام پایه‌های قدرت خود و کاهش ترس و هراس مردم از قدرت‌گیری یک گروه تروریستی سرکوبگر، بدنام و به شدت خشن در حال حاضر تلاش می‌کند تا تصویر ترسناک خود را تلطیف کند و به همین منظور، سیاست‌های ریاکارانه ای مانند عفو عمومی سربازان وظیفه، آزادی پوشش زنان و مصونیت اقلیت‌های مذهبی را اعلام کرده است؛ اما ناظران می‌گویند که با توجه به تجربه حاکمیت طالبان بر افغانستان این وعده‌ها می‌تواند کاملا فریبکارانه، موقتی و دروغین باشد.
 
به این ترتیب، پیش‌بینی می‌شود که در سوریه نیز اتفاق مشابهی در حال رخ دادن است و در نهایت جهان به ویژه قدرت‌های غربی و متحدان منطقه‌ای آنان مانند رژیم اسرائیل، دولت ترکیه و اعراب با تروریست‌های دست آموز اسرائیل و امریکا کنار خواهند آمد و حاکمیت آنان بر سرنوشت سوری‌ها را به رسمیت خواهند شناخت.
 
نرگس اعتماد - جمهور 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین