۰

قطر، میانجی صلح یا عامل امریکا و اسراییل؟

چهارشنبه ۲ عقرب ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۲۴
قطر یک کشور مستقل نیست؛ درست همانند همه کشورهای عربی که از استقلال لازم برخوردار نیستند و به طور مستقیم یا غیرمستقیم توسط قدرت‌های غربی و شرقی کنترل می‌شوند. بنابراین هر نقشی که به قطر سپرده می‌شود در چارچوب برنامه‌های استعماری قدرت‌های بزرگ قرار دارد و پیش از عملیاتی شدن از فیلتر این قدرت‌ها می‌گذرد.
قطر، میانجی صلح یا عامل امریکا و اسراییل؟
محمود صیقل از امضای تفاهمنامه بورسیه تحصیلی میان قطر و اندونزیا انتقاد کرد و غقطر را عامل تبدیل شدن کشور به «ترورخانه» و «زندان زنان» دانست. سفیر پیشین افغانستان در سازمان ملل گفت که این تفاهمنامه به گونه‌ای بازتاب یافته که گویا «افغانستان متعلق به قطر است.»
 
صیقل همچنین قطر را به بازگرداندن طالبان به قدرت متهم کرد و اظهار داشت که این کشور اکنون به نمایندگی از افغانستان با اندونزیا تفاهمنامه تحصیلی امضا می‌کند؛ در حالی که خود مسئول «تبدیل شدن افغانستان به ترورخانه جهان و زندان زنان» است.
 
وی بحران‌ها و درگیری‌های خاورمیانه را نیز نتیجه سیاست‌های دوگانه قطر دانست و اظهار داشت: «برابرشدن خاك غزه و لبنان به خاک و كشتار رهبران و مردم‌شان نيز با ميانجيگرى دوپهلوى قطر بى‌ربط نيست.»
 
محمود صیقل؛ سفیر پیشین افغانستان در سازمان ملل با انتقاد از نقش آفرینی پرسش برانگیز قطر در مسائل افغانستان به موضوعات مهمی اشاره کرده است؛ موضوعاتی که نشان می‌دهد این میکروکشور عربی فراتر از حد و اندازه خود در معادلات بزرگ منطقه و بین‌المللی نقش ایفا می‌کند و این چیزی نیست که شیوخ حاکم بر دوحه به تنهایی قادر به انجام آن باشند.
 
به عنوان نمونه، قطر حتی سال‌ها پیش از اینکه تصور بازگشت دوباره طالبان به قدرت مطرح باشد به تنها نمایندگی سیاسی این گروه در دوحه اجازه فعالیت داد و این در حالی بود که طالبان در آن زمان از سوی همه کشورهای جهان و کلیه سازمان‌های بزرگ بین‌المللی مانند سازمان ملل متحد به عنوان گروه تروریستی شناخته می‌شد؛ اما در کابل حکومتی بر سر قدرت بود که از حمایت کامل جامعه جهانی برخوردار بود و به عنوان دولت مشروع و قانونی افغانستان به رسمیت شناخته می‌شد.
 
بنابراین آیا می‌توان باور کرد که اقدام متهورانه شیوخ حاکم بر دوحه برای میزبانی از دفتر سیاسی یک گروه تروریستی و ممنوعه بر اساس اراده و تصمیم آزاد آنها گرفته شده بود و قدرت‌های بزرگ جهان از جمله ایالات متحده امریکا که در آن زمان ظاهراً با طالبان می‌جنگید و ده‌ها هزار نیروی نظامی در افغانستان داشت و به تعبیر ولتمردان متوهم نظام جمهوری «بزرگترین شریک استراتژیک افغانستان» به حساب می‌آمد هیچ نقشی در این تصمیم نداشتند؟
 
این پرسش را به گونه ای دیگر نیز می‌توان مطرح کرد و آن اینکه اگر به راستی رهبران قطر، بدون اجازه، اطلاع و هماهنگی کارفرمایان غربی شان تصمیم به گشایش دفتر سیاسی طالبان در دوحه گرفته باشند چرا این اقدام به عنوان حمایت آشکار از تروریزم و تبانی با یک گروه بدنام تروریستی با واکنش جامعه بین‌المللی، سازمان ملل متحد و قدرت‌های جهانی روبه‌رو نشد؟
 
کاملا واضح است که قطر یک کشور مستقل نیست؛ درست همانند همه کشورهای عربی که از استقلال لازم برخوردار نیستند و به طور مستقیم یا غیرمستقیم توسط قدرت‌های غربی و شرقی کنترل می‌شوند. بنابراین هر نقشی که به قطر سپرده می‌شود در چارچوب برنامه‌های استعماری قدرت‌های بزرگ قرار دارد و پیش از عملیاتی شدن از فیلتر این قدرت‌ها می‌گذرد.
 
سال‌ها بعد، وقتی مذاکرات مستقیم امریکا با طالبان کلید خورد، نقش قطر به عنوان عامل امریکا در معادلات افغانستان به خوبی آشکار شد؛ نقشی که پس از بازگشت دوباره طالبان به قدرت در نتیجه توافق‌نامه دوحه برجسته‌تر از پیش به اجرا درآمد و اینک، قطر نه تنها از سفارتخانه‌های غربی برای افغانستان میزبانی می‌کند؛ بلکه خود به نیابت از افغانستان درباره افغانستان با کشورهای دیگر توافقنامه امضا می‌کند بدون آنکه در این میان هیچکس به نمایندگی از مردم افغانستان حضور و مشارکت داشته باشد. 
 
بنابراین قطر عملاً به عنوان عامل استعمار در افغانستان و منطقه نقش آفرینی می‌کند؛ نقشی عاریتی که به باور آگاهان، بسیار فراتر از قدرت یک شیخ نشین کوچک حاشیه خلیج فارس است.
 
نمونه دیگر این نقش آفرینی استعماری، حضور قطر در مذاکرات محکوم به شکست آتش بس در غزه است. این کشور که از یک سو میزبان دفتر سیاسی حماس است، از جانب دیگر به عنوان رابط میان مذاکره کنندگان حماس و رژیم صهیونیستی و امریکا عمل می‌کند و بدون آنکه رابطه رسمی با رژیم تل‌آویو داشته باشد پیوسته میزبان هیات‌های امنیتی و جاسوسی این رژیم در دوحه است تا سناریوی مذاکرات آتش بس را همچنان روی صحنه ببرد و توجه و تمرکز افکار عمومی، رسانه‌ها و سازمان‌های منتقد بین‌المللی را از جنایت‌های فجیع و هولناک رژیم صهیونیستی در غزه به سمت مذاکرات دروغین آتش بسی که هرگز محقق نمی‌شود منحرف کند.
 
به این ترتیب، شیوخ دست نشانده امریکا در دوحه یک نقش نیابتی استعماری را با حمایت ایالات متحده و رژیم اسرائیل در خاورمیانه به عهده گرفته اند و این نقش هرگز در شرایط عادی به یک میکروکشور عربی به هر میزانی که ثروتمند باشد، واگذار نمی‌شود. دقیقاً به همین دلیل است که رویکرد سازشکارانه، ظاهراً میانجیگرانه و به شدت محافظه‌کارانه شیوخ مسلط بر قطر پیش از آنکه نمایانگر استقلال عمل و اراده آزاد آنان باشد، بیانگر رد پای استعمار و توزیع مسئولیت از سوی امریکا به عنوان هژمون جهانی و اسرائیل به عنوان نماینده منطقه این هژمون به مزدوران و سرسپردگان خود است تا در شعاع بازی ریاکارانه قطری های عامل امریکا و اسراییل، از یک سو افغانستان به زندان زنان و کانون تروریزم تبدیل شود، و غزه و لبنان با بمب‌های امریکایی توسط رژیم صهیونی با خاک یکسان گردد.
 
محمدرضا امینی - جمهور 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین