۰

آسیب‌شناسی فروپاشی زودهنگام ائتلاف‌های سیاسی

چهارشنبه ۶ ثور ۱۳۹۱ ساعت ۰۸:۱۸
در نخستین روزهای سال 1391 خورشیدی، همایشی  از سوی و زارت معارف کشور تدویر یافته بود که در آن افزون بر اعضای کابینه و کارمندان ارشد دولتی، حامد کرزی و رهبران اپوزیسیون نیز اشتراک ورزیده بودند.
حامد کرزی؛ رییس جمهور کشور، مرد لطیفه گویی است که همواره هر سخنرانی‌اش را با شوخی و طنزی افتتاح می‌کند.
رییس جمهور کشور، در سخنرانی اش در این همایش نیز لطیفه‌ها و سخنان طنزآمیزی بی شماری گفت که مخاطب یکی از آنها حاجی محمد محقق؛ رهبر حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان و عضو ارشد جبهه ملی بود.
آقای کرزی، در این محفل ضمن تشکر و اظهار سپاس از همه‌ اشتراک کنندگان، یک سلام جداگانه به آقای محقق گفته و ادامه داد:"و همچنان تشکر می‌کنم از آقای محقق، دوست قدیمی و مخالف امروزی ما."
این سخن کرزی، اگرچه از سر شوخی و خوش طبعی ایراد شد؛ تا اندکی از خستگی روحی و روانی حاکم بر جو همایش بکاهد؛ اما می‌تواند گویای وضعیت پریشان و نابسامانی باشد که بر آشفته بازار سیاست  کشور، به ویژه در ده سال پسین، حاکم است. ‌
ده سال پسین تاریخ معاصر کشور را می توان "سال‌های اجماع‌ها و وفاق‌های ناکام" نامید؛ اجماع‌ها و وفاق‌هایی که زود شکل می‌گیرند و زود ازهم می‌پاشند.
در این ده سال، عرصه سیاست کشور شاهد زد و بندهای سیاسی و شکل گیری جناح بندی‌ها و ائتلاف‌های –همگن یا ناهمگن–  بی شماری بوده است که قارچ‌وار در گستره سیاست کشور سبز شده اند؛ اما با گذشت چند روزی، شیرازه‌ همبستگی شان از هم‌ پاشیده و کار شان به از هم‌گسستگی انجامیده است.
شکنند‌‌گی ائتلاف‌های سیاسی، اگرچه پدیده‌ عجیب و غریبی نیست و در هر گوشه جهان اتفاق می‌افتد؛ اما این همه لاابالی‌گری و بی‌قیدی که در عرصه سیاست افغانستان مروج و حاکم است اندکی رنگ و بوی مساله را تغییر داده و آن را قابل تامل می‌سازد.
چرا ائتلاف‌ها در افغانستان زود از هم می‌پاشند؟ علت این همه شکنند‌گی اجماع‌ها و وفاق‌‌ها در کشور چیست؟ و پیامدهای آن چه خواهند بود؟ و... این مسایل و امثال آن‌ها از جمله مباحثی اند که در این جستار بدان‌ها پرداخته خواهد شد.
افغانستان و فرهنگ واگرایی
شکنندگی اجماع‌ها، وفاق‌ها و ائتلاف‌ها در افغانستان، اگرچه پدیده‌ای است با پیشینه دراز و علل و عوامل گوناگون؛ اما در اینجا به اهم عوامل آن پرداخته و تلاش خواهد شد تا با حفظ اختصار،  این معضل بررسی شود.
مهم‌ترین عواملی که باعث به وجود آمدن فرهنگ واگرایی و شکنند‌گی ائتلاف‌ها در کشور گردیده اند به شرح زیر است:
1. تئوری توطئه: یکی از تئوری‌هایی که بدبختانه در افغانستان بیش از حد نهادینه گردیده و هواداران بی شماری دست و پا کرده است، تئوری توطئه ‌می باشد.
براساس این تئوری، چنین پنداشته می‌شود که مردم افغانستان –از یک شهروند عادی و معمولی گرفته تا به روشنفکر و فعال سیاسی و استاد دانشگاه- همه و همه وابسته به سازمان‌های استخباراتی بیرونی بوده و عروسک‌های خیمه شب بازی آن‌ها می‌باشند.
به باور طرفداران این تئوری، در افغانستان هیچ سازمان سیاسی را نمی‌توان سراغ کرد که وابستگی خارجی نداشته و برخاسته از متن مردم باشد.
از همینجاست که وقتی نگاهی به ادبیات سیاسی کشور، افکنده شود آکنده از اصطلاحاتی چون "ستون پنجم"، "نوکر"، "مزدور"، "عمال"، "جاسوس" و "غلام حلقه به گوش" وغیره خواهد بود.
وابستگی برخی جناح‌ها به کشورهای بیرونی، اگرچه بخشی از واقعیت‌های تلخ جامعه مان بوده و غیر قابل تردید و انکار می‌باشد؛ اما تعمیم این پدیده  به همه‌ مردم و سازمان های سیاسی و فرهنگی کشور نیز جنایتی است دهشتناک و نابخشودنی. چون ترویج این نگرش، افزون بر آنکه  باعث ایجاد بدبینی و بی اعتمادی و تضعیف اعتماد به نفس و شکنندگی پلورالیزم سیاسی در میان شهروندان می‌گردد، همچنین فرهنگ واگرایی را تقویت نموده و سدی می‌شود در برابر اجماع ها و وفاق‌ها.
درست، بر اساس همین تئوری است که امروزه بی اعتمادی ملی در میان مردم مان به اوج خود رسیده است؛ به حدی که یکی از دیپلمات‌های غربی در گزارشی به وزارت خارجه کشور متبوعش، افغان‌ها را چنین توصیف می‌کند:"دو افغان هرگز باهم کنار نمی‌آیند، حتا برای گرفتن پول از نزد نفر سوم."
این در حالی است که ایجاد جامعه مدنی و ائتلاف‌های قوی سیاسی نیازمند اعتماد ملی بوده و به مردمانی ضرورت دارد که همانند گاندی بیاندیشند.
گاندی می‌گفت:"بشریت مانند یک اقیانوس است. اگر قطره‌هایی از اقیانوس کثیف باشد، کل اقیانوس کثیف نخواهد شد."
وقتی فرهنگ واگرایی و به تبع آن بی اعتمادی ملی، از چنین نفوذ فوق العاده‌ا‌ی بر شهروندان افغانستان برخوردار باشد، طبیعی است که جامعه مدنی شکل نخواهد گرفت و اجماع‌ها و وفاق‌ها شکننده خواهند بود.
یا به تعبیر دوتوکویل؛ فیلسوف و نویسنده معروف فرانسوی، در چنین فرهنگ و فضایی اجتماعی، "ازهم جدا ساختن انسان‌ها بسیار آسان‌تر از متحد ساختن آنان" خواهد بود.
2. معضل کنش جمعی: اسکار کورر؛ نویسنده و پژوهشگر معروف غربی در مقاله ای تحت عنوان "چرا مردم از سیاست‌مداران فاسد حمایت می‌کنند؟" ضمن آ‌نکه از علل و عوامل دیگری نیز یاد ‌می‌کند، مهم‌ترین عامل این موضوع را "معضل کنش جمعی" می خواند.
کورر، معضل کنش جمعی را چنین تعریف می‌کند:"در یک نظام رقابتی دو حزبی، دو بسته‌ سیاستی ارائه می‌شود که یکی فاسد و دیگری عاری از فساد است. ایدیولوژی در تصمیم گیری‌های افراد و گروه‌های درون نظام، هیچ نقش و تاثیری ندارد. همه رای دهندگان از فساد متنفر اند و لذا اولویت اول رای دهنده، در انتخابات حزب غیر فاسد می‌باشد. حزب فاسد در مرتبه بعدی قرار دارد که رای دهنده مذکور عضو آن است و از آن حمایت می‌کند. بدترین حالت نیز آن است که حزب فاسدی به پیروزی برسد؛ اما رای دهنده مذکور عضو آن نباشد و یا از حمایت از آن خودداری کرده باشد. در این حالت، وی از مزایای ناشی از شبکه‌ توزیع محروم می‌ماند. مسلماً در یک نظام رقابتی این چنینی، شانس پیروزی احزاب فاسد بسیار بیشتر از احزاب غیر فاسد خواهد بود."
کورر، اگرچه این معضل را در ارتباط به حمایت مردم از سیاست‌مداران فاسد ذکر می‌کند؛ اما می‌توان از این فرمول در تبیین چرایی شکنند‌گی ائتلاف‌های سیاسی و تشکل‌های اپوزیسیونی در برابر رژیم حاکم نیز استفاده کرد.
تجربه ثابت ساخته است که سیاست‌مداران ما همواره تا هنگام برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، از جمله مخالفان حکومت موجود می‌باشند و در برابر آن صف‌آرایی می‌کنند و دست به ایجاد ائتلاف‌ها می‌زنند؛ ولی هنگامی که موعد برگزاری انتخابات فرارسید همه‌ آن آرمان‌ها و شعارهای رادیکال و انقلابی را که مطرح کرده بودند فراموش نموده و به اندیشه‌ ائتلاف با رژیم حاکم می‌افتند؛ تا بتوانند چند وزارتخانه‌ای را برای نزدیکان خود فراهم کنند.
کافی است در این باره از جبهه ملی به رهبری استاد برهان الدین ربانی یاد کرد.
این جبهه که بر محور بحث تغییر نظام شکل گرفته بود، یکی از قوی‌ترین و توان‌مندترین تشکل‌های روزگار خود بود و امیدهای فراوانی در رابطه به تغییر نظام ایجاد نمود.
اما زمانی که موعد انتخابات فرارسید، اعضای برجسته‌ آن- یکی پس از دیگری– آن نهاد را ترک گفته و به تیم حامد کرزی پیوستند.
پیامدهای ناپایداری ائتلاف‌ها
در مبحث "گذار به دموکراسی" یا "دموکراتیزاسیون" که یکی از مباحث نوپا در فلسفه سیاسی می‌باشد، از اپوزیسیون‌ها و ائتلاف‌های سیاسی به عنوان یاور و "مددکار دموکراسی" و یکی از مؤلفه‌های اساسی نظام‌های دموکراتیک یاد می‌گردد.
دانشمندان بدین عقیده اند که حضور اپوزیسیون‌های قوی و ائتلاف‌های پایدار در نظام های دموکراتیک و انتقادهای پی در پی و بی امان آن‌ها از رژیم حاکم، باعث می گردد که مفاسد سیاسی دولتمردان مهار گردیده و از خودکامگی آن‌ها جلوگیری به عمل آید و فرایند گذار به مردم سالاری، تسریع شود.
بنابراین، اگر ما در افغانستان به یک چارچوب رسمی و ضابطه مند برای ایجاد ائتلاف‌ها و وفاق‌ها دست نیابیم و این وضعیت آشفته و پریشان سیاسی ادامه پیدا کند، احتمال آن می‌رود که دستاوردهای ده سال پسین کشور نیز از دست رفته و شبح توتالیتاریزم و خودکامگی دوباره بر کشور مستولی گردد.
این تهدید، به ویژه هنگامی بیشتر محتمل به نظر می‌رسد که نگاهی بیاندازیم به سیاست‌های آشتی جویانه‌ رژیم کابل در قبال گروه دهشت‌افکن طالبان.
به نظر می‌رسد حامد کرزی، رییس جمهور کشور، در صدد است که پس از سال 2014 میلادی که همزمان می‌باشد با خروج نیروهای ناتو از افغانستان، به یک قاعده‌ در امر مصالحه با طالبان دست یافته و در تفاهم با  آن‌ها یک حکومت ائتلافی را اعلام کند.
جلوگیری از این دسیسه، به ائتلاف‌ پایداری ضرورت دارد که همه‌ فرماندهان جهاد و مقاومت را زیر پرچم واحدی منسجم کند.
اگرچه همین اکنون ائتلاف‌هایی چون جبهه ملی و ائتلاف ملی وجود دارند که بیشتر اعضای آن را منسوبان جهاد و مقاومت تشکیل می‌دهند؛ اما با توجه به پیشینه‌ معامله‌گری رهبران آن‌ها چندان نمی‌توان روی شان حساب باز کرد.
عبدالشهید ثاقب


نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین