>> جمهور - در گذشته یک انقلابی بودم، فعلا یک اصلاح طلب هستم
 
۰
عبدالحفیظ منصور:

در گذشته یک انقلابی بودم، فعلا یک اصلاح طلب هستم

بررسی پنج سال کار پارلمان
سه شنبه ۹ سرطان ۱۳۹۴ ساعت ۰۸:۱۴
یک موکل من می گفت: "من تاصنف سوم مکتب درس خوانده ام، من در مورد مشکل جهان فکر کرده ام و یک راه حل پیدا کرده ام؛ اگر برایم وقت بگیری در کانگرس امریکا که در همانجا سخنرانی کنم که هم مشکل امریکا حل شود و هم مشکل دنیا!"
در گذشته یک انقلابی بودم، فعلا یک اصلاح طلب هستم
پنج سال از عمر پارلمان فعلی گذشت و یک دوره تقنینی دیگر، با تمام کاستی ها و قوت هایش سپری شد. کار این نهاد تا زمان برگزاری انتخابات پارلمانی تمدید شد. مجلس نمایندگان بیشتر از چهارسال کاری خود را در زمان حکومت حامدکرزی سپری کرد و کمتر از یکسال را نیز تحت قیادت حکومت وحدت ملی سپری نموده است. مهمترین کارهای این دوره تقنینی و مشکلات آن چه بوده اند؟
این سئوال را از عبدالحفیظ منصور پرسیدیم. آقای منصور یکی از روزنامه نگاران شناخته شده، مدیرمسئول هفته نامه مطرح پیام مجاهد و یکی از منتقدین سرشناس حکومت کرزی بود. همچنین از او در مورد دو تجربه متفاوت کاری اش پرسیدیم. متن ذیل گفتگوی خبرگزاری جمهور با اوست.

آقای منصور با سپاس از شما؛ بفرمایید مهمترین کاری که پارلمان در طول پنج سال انجام داده و مهمترین قوانینی که وضع کرده و مهمترین کاری که به حیث یک سند افتخار از کارکرد پارلمان بشود یاد کرد؛ به نظر شما چیست؟
درجه بندی کارهای شورای ملی دشوار است به دلیل این که هر اقدام، یک بخش از مردم را می تواند قانع کند و راضی بسازد. از نظر من، مهمترین کاری که برجسته بود، هفت نفر از کاندید وزاری آقای اشرف غنی را که دارای تابعیت دوگانه بودند، رد صلاحیت کردند که این کار اندک نیست، کاری کلان است در تاریخ افغانستان؛ این مسئله مهمترین کار برای من بوده که در دفاع از حاکمیت ملی و قانون افغانستان پنداشته می شود چون بیشتر نقض قانون از سوی شخصیت هایی که دارای تابعیت دوگانه هستند صورت می گیرد؛ آنها وقتی متهم می شدند از کشور فرار می کردند و این ها در بین مردم افغانستان عمدتاً به دزدهای کامپیوتری یا نکتایی دارها شهرت داشتند. این نکته یک مسئله ی بسیار مهمبود.
برای یک عده دیگر، تثبیت و تصویب قانون احصاییه یک موضوع پرجاذبه بود. برای عده ای هم، قانون تدارکات که در آن، شرایط خاصی در نظر گرفته شده اهمیت زیادی داشت. برای سرمایه گذاران کلان، قانون معادن افغانستان که سرمایه های آینده افغانستان به آن تعلق دارد، اهمیت دارد. هر کار در جای خودش مهم است.
جدا از کارکرد کلی شورای ملی؛ میخواهم بدانم که شما بعنوان یک نماینده مجلس، از کار و عملکرد خودتان در شورای ملی راضی هستید؟
بله، من نه تنها راضی هستم بلکه بسیاری چیزها را یاد گرفتم. قبل از این که وکیل باشم من یک روزنامه نگار بودم؛ روزنامه نگاری خودش دنیای خود را دارد، آزادی هایی دارد که در وکالت نیست. وکالت حضور در متن سیاست است و تقریباً دو وظیفه متضاد است. خبرنگار در پی کشف و افشای مسایل خبری است، همیشه لذت می برد در حالیکه وقتی آدم، وکیل می شود، چون در مواردی مسئول است، خیلی از موارد را پنهان میکند.
کار خبرنگاری یک کار انقلابی است، همیشه می خواهد که تغییرات فوری و بنیادین در اوضاع به وجود بیاورد در حالیکه وقتی وارد وکالت و سیاست می شوی، ذات سیاست محافظه کاری است. در اینجا دو نوع کار را باید انجام بدهی: یکی باید نظارت بکنی و هم از کارهای ضد و نقیض انتقاد بکنی؛ دوم: باید نمایندگی بکنی، کار مراجعین و موکلین را انجام بدهی. اگر با یک وزیر روابط تو خراب باشد و موکلین در همان وزارتخانه مشکل داشته باشند و همکاری بخواهند؛ تو چه می کنی؟ این ایجاب می کند که در آنجا رابطه خوب داشته باشی؛ به این معنی که بخشی از کارها را با ادبیات غیر انقلابی و غیر روزنامه نگاری انجام داد؛ باید هم حرفت را بگویی و هم رابطه و میانه را حفظ بکنی. این برای من درسی یاد داده که قبلا نمی فهمیدم.
نکته دوم: باوجود آنکه خبرنگار با حوادث رنگارنگ سر وکار دارد، یعنی خبرنگار مطّلع ترین آدم است، من این تنوع را زمانی می نگرم که از ولایات مختلف با سلایق مختلف، در داخل پارلمان می آیند؛ در زمان روزنامه نگاری این موضوعات را درک نمی کردم.
نکته سوم؛ راستش را بگویم حتی تا یکسال در پارلمان، درست حرف زده نمی توانستم؛ به دلیل اینکه با یک جمع خاص و با یک ادبیات خاص عادت کرده بودم، می نوشتم و حرف می زدم. مخاطبان ما محدود بودند، ادبیات کلیشه ای شده بود، کی دوست و کی دشمن بود، کدام قوم خوب بود و کدام قوم خوب نبود، کدام مذهب بهتر بود کدام مذهب بهتر نبود. وقتی در پارلمان برویم، تنوع اقوام و تنوع جنسیت، یک ادبیات دیگری را برایت یاد می دهد. تا زمانی که نروی هر قدر که درس بخوانی بلد نمی شوی.
نکته چهارم؛ در یکی از مقالاتم نوشتم که انبوهی از تبلیغات پدرسالارانه در جامعه ما حکومت می کند، همه چیز، مردانه است و زن، جنس دوم است و ضعیف است و بد است! در پارلمان یافتم که این حرف، خیلی گپ استوار نیست. به وضوح دریافتم که در موارد زیادی خانم ها از مردها بیشتر نمایندگی می کنند، هم موضوع را خوب درک می کنند و هم خوب بیان می کنند؛ ذهن من دگرگون شد. بنابراین من بسیار راضی هستم که از روزنامه نگاری وارد پارلمان شدم.
شناختی که من قبلا از شما داشتم، طبعاً شما را به حیث منتقد می شناختم؛ کسی که با آقای کرزی مشکل داشت، با مارشال مشکل داشت، با بدنه حکومت مشکل داشت، تعلقات سیاسی خاص خود را داشت، از لحاظ زبانی گرایش خاص خود را داشت، در مورد زنان نظر سختگیرانه داشت... شما یکبار نوشتید که چرا من بنیادگرا هستم! پس با این حرفها می توانیم بگوییم که یکی از دستاوردهای خوبی که شما در پارلمان داشتید این است که تقریباً به سنت اعتدال نزدیک شدید. اما شاید انتظار موکّل شما از شما این بوده که برخورد و کار شما در پارلمان، برخوردی باشد که در زمان روزنامه نگاری داشتید؛ یعنی برخورد انتقادی نسبت به قضایا و جریانها... درحالیکه در این دوره، حداقل انتظاری که در این موقف از شما داشتیم؛ ندیدیم!
شاید، اما چیزهایی هست که فکر میکنم به عنوان نکات مثبت است، به یک عبارت، از نظر سیاسی در برخورد با حکومت، در گذشته من یک انقلابی بودم، فعلا یک اصلاح طلب هستم. با آن دیدی که من قبلاً راجع به زنان داشتم، نه تنها دیدگاهم بلکه مناسباتم و رفتارم با زنان تغییر کرده است. حتی طوری که در عمق گپ نبودم، مجالی برایم پیدا نشده بود، بخشی از اقوام پشتو زبان ما نظر مثبت به من نداشتند.
حالا اگر قرار است ما تغییرات کلان بیاوریم، نمی شود که یک دیوار برای یک قوم بسازیم و در آنجا تغیرات بیاوریم! هرکسی تغییر می آورد باید در سطح افغانستان تغییر بیاورد. تغییر، زمانی ممکن است که فرد در سطح افغانستان نقش ایفا کند.
تاثیراتی که شما گفتید، تاثیر مثبت است؛ اما وقتی داخل پارلمان می رویم؛ می بینیم که روی خیلی از وکلا، این تاثیرات ایجاد نشده؛ میخواهم سئوالم را اینطور مطرح کنم که در مجلس نمایندگان ۲۴۹ وکیل داریم، این افراد ۲۴۹ صدا دارند. یعنی تشتّت و ناهماهنگی میان نمایندگان پارلمان بیداد می کند، دلیلش چیست؟
نفس اختلاف یک حالت طبیعی است، طبیعت جامعه، اختلاف است و دلیل این که شورا ایجاد میشود این است که نظریات مختلف جمع شود. از مجموع اختلافات، یک چیز را ترکیب بکنیم. اگر بحث اختلاف محترم و قابل قدر نبود، این شورا معنی نداشت. اما نکته اساسی این است که این اختلافات را باید نظام مند بسازیم. یعنی دیدگاههای مختلف بیاید به چند کتگوری مختلف تقسیم بندی شود که جمع بندی آن آسان شود. اختلاف را نه از بین برده می توانیم و نه از بین بردنی هست؛ اما چطور می توانیم نظام مند بسازیم؟ راه قانونی اش این است که در کشورهای دیگر سیستم انتخاباتی را حزبی ساختند، بجای اینکه همگی حرف بزنند، سخنگویی تعیین کرده اند، سخنگوی یک حزب می رود اختلافات خود را در دفاتر سیاسی خود حل می کند.
پس یکی از مشکلات اساسی در پراکندگی نمایندگان، ساختار و نظام انتخاباتی است؛ و چون ساختار نظام سیاسی و سیستم انتخاباتی ما مشکل
امریکا در بدل عقد پیمان امنیتی با افغانستان سالانه تعهد کرده ۴ میلیارد دالر به افغانستان بپردازد. به زبان دیگر، آنها بخشی از حاکمیت ملی و استقلال سیاسی افغانستان را خریده اند و درعوض ۴ میلیارد دالر می دهند. این گپ بسیار روشن است اما پاکستان که می خواهد چنین تفاهمنامه ای را امضا بکند برای ما چه می کند؟
دارد، به همین خاطر، صداها در پارلمان، انفرادی است...

بله؛ از همه مهمتر، جمع بندی برای مدیر هم دشوار می شود و حتی موضعگیری هم پخته نمی باشد. به همین دلیل جلسات بسیار به درازا کشیده میشود. هرکس علاقه دارد حرف خود را بگوید، یک نفر نماینده کسی نیست؛ مثلا در جاهای دیگر دو سخنگو گپ می زنند و اکثریت و اقلیت، جمع بندی می کنند.
پس با این وجود، در کشوری مثل افغانستان که ناهماهنگی و گاه رقابت در هرم قدرت وجود دارد و حکومت سعی می کند که نفوذ خود را در شورای ملی داشته باشد، طبعأ این صداهای پراکنده در مجلس، به نفع حکومت است!
صددرصد، بطور برنامه ریزی شده، حتی سیستم انتخاباتی ( اس ان تی وی) را برای اینکه احزاب نیرومند و اپوزیسیون قدرتمند شکل نگیرد این سیستم را آوردند.
چطور میشود که این سیستم را تغییر داد؟
معلوم است که سیستم انتخاباتی باید تغییر کند، حالا ما نمی توانیم؛ احزاب سرتاسری نداریم. می شود ۵۰ درصد کرسی ها را اختصاص بدهیم به احزاب سیاسی. البته آنجا هم قید بگذاریم: قید اول این است که اگر یک حزب مثلاً ۵ درصد کل آرای مردم افغانستان را بدست نیاورد باید رأیش بسوزد. یعنی احزاب ضعیف بروند ائتلاف کنند یا کنار بروند. این راهی است که احزاب نیرومند را بیاوریم، قید دوم این است که مانند برخی کشورهای دیگر، یک سارنوالی ایجاد کنیم؛ سارنوالی خاص برای احزاب سیاسی که حساب مالی احزاب سیاسی را نظارت کند، این بسیار به نفع مردم افغانستان است.
از بودجه سالانه، حداقل نیم درصد کل بودجه را به احزاب سیاسی اختصاص بدهند. احزاب سیاسی که در پارلمان می باشند و این پول را هم به تناسب حضورشان در پارلمان توزیع بکنند که احزاب، نیرومند شوند و از جانب دیگر، لیست مصارف شان را سارنوالی نظارت بکند. بسیاری از حرفها که به نتیجه نمی رسد یکی از دلایلش این است که بودجه از درون دولت داده نمی شود، از بیرون می گیرند...
چند درصد از شرایط برای این موضوع، آماده است که سیستم انتخابات تغییر کند و نقش احزاب در انتخابات پررنگ شود؟
من هیچ مانعی نمی بینم... حالا در بحث اصلاح نظام انتخاباتی، یکی از بحث ها این است که قانون انتخابات تغیر بکند. تنها این نیست که افراد تغییر کنند. زنان در افغانستان بعد از طالبان، وزیر شدند، در پارلمان آمدند، در ولایات وارد شوراها شدند، نطاق شدند، ستاره افغان شدند، هیچ دشواری ندارد که ما احزاب سیاسی ایجاد کنیم؛ حد اقل ۷۰ الی۸۰ سال احزاب سیاسی در افغانستان سابقه دارد.
فعلًا یکی از اختلافهایی که مسئله رأی واحد غیرقابل انتقال برای ما ایجاد کرده، این است که وکلایی که وارد پارلمان شده اند، هر کدام حرف شخصی خود را میزنند؛ گاهی این حرف شخصی منتج می شود به تعصبات قومی، زبانی و نژادی که در موارد مختلف مانند رأی اعتماد به وزرا، تذکره الکترونیکی و... شاهدش بودیم؛ چطور میشود جلو این تعصبات و این گرایشات قومی و زبانی را گرفت؟
ما تعلقات افراد را نسبت به قوم و زبان شان از بین برده نمی توانیم؛ اختلاف از بین برده نمیشود بلکه تصحیح می شود. ما باید اختلافات قومی را تبدیل به اختلافات سیاسی کنیم، در اختلافات سیاسی، قطعأ راه های مصالحه با اقوام پیدا می شود. راهش همین است که حزب ها را نیرومند بسازیم، اگر نیم درصد بودجه افغانستان را اختصاص بدهیم به احزاب، منفعت کلان برای افغانستان خواهد بود.
تفاهمنامه استخباراتی با پاکستان در درون پارلمان بسیار جنجالی شد؛ چرا؟ دلیلش چیست؟
فعلاً به اتفاق آراء نمایندگان پارلمان، مقصر اصلی جنگهای فعلی افغانستان، پاکستان است. نمایندگان، پاکستان را تربیت گاه تروریستان می دانند؛ به همین خاطر تفاهمنامه استخباراتی با یک کشوری که هر روز دشمنی می کنند، آدم می کشند، در شورای ملی و برای قتل اعضای پارلمان تروریست روان می کنند، امضای این تفاهم را نمی پذیرد و این را خطا و غلطی در حد فروش آزادی و حاکمیت ملی افغانستان به شمار می آورند.
پیمان امنیتی با امریکا در پارلمان خیلی جدی گرفته نشد و بسیار با سهولت تایید شد و بعدش نتیجه آن را ملاحظه می کنیم؛ ناامنی تشدید شده، داعش در افغانستان بوجود آمده، جغرافیای جنگ گسترش یافته و... حالا امریکا با افغانستان، نه در عرصه استخباراتی همکاری دارد و نه در عرصه پشتیبانی نظامی!
دو نکته را باید مدنظر داشته باشیم: اول این که امریکا با پاکستان نباید مقایسه شود، جایگاه شان بسیار فرق می کند.
نکته دوم: اگر صورت ظاهری مسئله را بنگریم، امریکا در بدل عقد پیمان امنیتی با افغانستان سالانه تعهد کرده ۴ میلیارد دالر به افغانستان بپردازد. به زبان دیگر، آنها بخشی از حاکمیت ملی و استقلال سیاسی افغانستان را خریده اند و درعوض ۴ میلیارد دالر می دهند. این گپ بسیار روشن است اما پاکستان که می خواهد چنین تفاهمنامه ای را امضا بکند برای ما چه می کند؟
شاید بتواند بخشی از ناامنی ها در افغانستان را مهار بکند!
مشکل همین جا است، مسئله سر این است که پاکستان چندتا ولایت را امن می کرد، ملاعمر یا چند طالب را تحویل می داد که یک زمینه بوجود می آمد، بعد ازآن می رفتیم تفاهم می کردیم. کل مسئله این است که پاکستان، آتش جنگ را تشدید می کند و در این حالت ما تفاهمنامه امضا می کنیم! در حالی که امریکا جا دارد که بگوید به شما پارلمان آوردیم، انتخابات آوردیم، حقوق بشر آوردیم، آزادی بیان آوردیم، معاش از وزیر تا وکیل و رییس جمهور شما را میدهم! پس این دو پیمان خیلی باهم قابل قیاس نیستند.
در پنج سال کار پارلمان، ۴ سال آن در زمان حکومت آقای کرزی گذشت و کمتر یک سال در دوره حکومت اشرف غنی، اگر بخواهید مناسبات بین پارلمان و حکومت را در این دو دوره مقایسه ای بکنید، به نظر شما مناسبات شما با کدام حکومت بهتر بوده؟
فرق می کند؛ آقای کرزی در آن زمان، یک بودجه کلان داشت که زیر عناوین مختلف، حج، تداوی، سفرهای خارجی و امتیازات دیگر برای تطمیع وکلا فعالتر بود و هم تجربه اش را داشت. کُد ۹۱ که از دولت است مصرفش همین بود؛ اخیراً حساب هایی که از صادق مدبّر برآمده که ۲ هزار و چند میلیون افغانی بنام وکیل و... گرفته است!
درحال حاضر بودجه کلانی که آقای کرزی داشت، اشرف غنی ندارد. همچنین کارگزاران اشرف غنی، تجربه آقای کرزی را تا هنوز ندارد. بعد از این که دولت جدید اشرف غنی به چند مورد مشکل مواجه شد، تازه می خواهند راه و رسم آقای کرزی را به پیش بگیرد. برای یک تعداد از وکلا در دوران کرزی معاش خاص از ارگ در نظر داشتند، روابط خاص داشت، بودجه ای که دنیا به آن زمان می داد آن بودجه، الان نیست. حالا هم کُد۹۱ بنام رییس جمهور شناخته شده اما فعلا پول نیست.
برای همین یک بخشی از وکلا بجای این که پیش اشرف غنی و عبدلله بروند هنوز هم با آقای کرزی رابطه دارند.
مهمترین خطایی که پارلمان در طول ۵ سال گذاشته داشته چه بود؟
مهمترین خطا فکر می کنم که بحث یک ماده است در قانون اساسی که در آن بحث عزل نمایندگان مردم آمده است که می تواند عزل شود. این بحث عزل در اصول وظایف داخلی شورا توضیح داده نشده است. این بحث باعث این شده است که یک غیر حاضری های دوام دار شده که نصاب لازم پارلمان گاهی تامین نمی شود...گاهی وکلا هرچه دل شان خواست انجام میدهند و این خطای کلان است، چون ما تعهد کردیم در مقابل مردم که خدمت می کنیم! هرگاه خدمت کرده نمی توانیم باید کنار برویم و این کلانترین خطای چند سال در پارلمان است که به چنین مسائلی توجه نشد.
و آخرین پرسش؛ از دشوارهایی بگویید که با موکلین خود داشته اید؛ در طول این پنجسال با چه دشواری های مواجه بودید؟
موکلین ما از طیف های مختلف هستند. دشواری های مردم افغانستان هم فراگیر است اما یکی از چیزهایی که شاید در ذهنم بماند این است که موکل هنوز تصورش این است که قدرت وکیل، بی نهایت است یعنی حد و مرزی ندارد. یکی از موکلین محترم ما بعد از آنکه چند روز وقت گرفته که یک گپ بسیار مهم دارد، بعد از عزت و حرمت، گفتم: خُب چه امر وخدمتی است؟
موکل: "من تاصنف سوم مکتب درس خوانده ام، من در مورد مشکل جهان فکر کرده ام و یک راه حل پیدا کرده ام؛ اگر برایم وقت بگیری در کانگرس امریکا که در همانجا سخنرانی کنم که هم مشکل امریکا حل شود و هم مشکل دنیا!"
این را تقصیر او نمیدانم شاید چه فکر کرده باشد، سر من خفه شد که گویا من می توانم این وقت را از کانگرس امریکا بگیرم. گاهی توقعات از نماینده ها بسیار بالا است...
خبرگزاری جمهور- کابل
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


ع. راحل
حالا با یک حفیظ منصور «معتدل و منطقی» سروکار داریم و این را بدون شک، مدیون معجزه‌ی ماشین‌ مسحورکننده‌ی قدرت هستیم.
طوی محمد واهب
Turkey
بدون شک که قدرت پارلمانی تقویت شود یعنی را ه کار های مطرح شده آقای منصور،کشور از بسی مصیبت ها نجات یاب میشود.
محمد حکیم مهری
من از آقای وکیل گلهء دارم اینکه آنهای یک مسلک را قبول می کنند تا زنده هستند از آن بگونه های مختلف استفاده می کنند. چرا آغای وکیل منحیث یک آدم رسانهء نپرسید که طرح آن برادر ما که میخواست با سویهء صنف سوم در کانرس امریکا صحبت کند بچی زبانی صحبت میکرد. یا آنجا را هم پیتو محل فکر کرده بود. حالی وقتی رسیده که یک افغان درس خواندهء نف سوم مشکل جهان را حل می کند. چرا با این استعداد مشکل قریه اش را حل نمی کند که شاید برای یک قطره اب صبح تا شام انتظار اند.
پربازدیدترین