۰

سرچشمه‌های تکفیر در افغانستان

يکشنبه ۲۰ دلو ۱۳۹۲ ساعت ۲۲:۳۶
واقعیت این است که تکفیرِ افغانستان، همزمان با جهاد آغاز شد. در دوران جهاد، هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی به این سرزمین لشکر کشید، بنیادگرایان بی‌شماری از سراسر جهان وارد افغانستان شده و در جهاد مسلحانه سهم گرفتند.
سرچشمه‌های تکفیر در افغانستان

دیشب مناظره نامزدان را از طریق تلویزیون دیدم. یکی از مباحثی که در این‌مناظره مطرح شد و جنجال‌برانگیز گردید، چگونگی تأمین رابطه با جهان اسلام و استفاده از آن در مبارزه علیه افراطیت بود. این‌پرسش در نخست از آقای دکتر اشرف‌غنی احمدزی پرسیده شد. آقای احمدزی، در پاسخ به گرداننده، به جهاد مردم افغانستان اشاره کرده و خواست آن را به عنوانِ سند تبرئه کشور از اتهاماتی چون دارالحرب بودن پیشکش کند. به دنبالِ سخنان آقای احمدزی، تبرِ دکتر عبدالله عبدالله نیز دسته یافت و کوشید تا از سیاست‌های جهادستیزانه‌ ده‌سال پسینِ دولت افغانستان انتقاد کند و به اشاره و ایماء، اشرف‌غنی را نیز در مهندسی این سیاست دخیل بخواند.
از دیشب بدین‌سو می‌بینم که سخنان آقای دکتر عبدالله عبدالله و اشرف‌غنی احمدزی، در شبکه‌های اجتماعی، بازتاب گسترده یافته و جنجال‌برانگیز گردیده است. عده‌ ای عبدالله عبدالله را ملامت می‌کنند که چرا از مجاهدان دفاع می‌کند، و برخی هم اشرف‌غنی را یکی از مهندسان سیاست حذف و طرد مجاهدان می‌خوانند و دفاع فعلی‌اش از جهاد و مجاهدان را عوامفریبی می‌دانند.
در این میان، چیزی که فراموش شده ارتباط جهاد با تکفیر افغانستان می‌باشد. به باور من جهاد مردم ‌ما علیه اشغال اتحاد جماهیر شوروی نمی‌تواند سند تبرئه‌ کشور از اتهاماتی چون دارالحرب بودن باشد، بل واقعیت این است که تکفیرِ افغانستان، همزمان با جهاد آغاز شد. در دوران جهاد، هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی به این سرزمین لشکر کشید، بنیادگرایان بی‌شماری از سراسر جهان وارد افغانستان شده و در جهاد مسلحانه سهم گرفتند.
گفته می‌شود در دوره‌ جهاد در حدود ۵۰۰۰ عربستانی، ۳۰۰۰ یمنی، ۳۰۰۰ الجزایری،۲۰۰۰ مصری، ۴۰۰ تونسی،۳۵۰ عراقی، ۲۰۰ لیبیایی، و ده‌ها نفر اردنی در افغانستان سرازیر شدند و در جنگ علیه شوروی دوشادوش افغان‌ها سهم گرفتند. تصویری را که رهبران جهادی کشور از افغانستان برای آن‌ها ترسیم کردند، تصویر دارالحرب بود. برای آن‌ها گفته بودند که افغانستان، امروزه از جغرافیای دارالاسلام خارج شده و به دارالحرب پیوسته است. تصویری که رهبران جهادی ما از افغانستان ارائه کردند، چنان در ذهن آن‌ها نقش بست که مردم مان را تکفیر کرده و مهم‌ترین رسالت‌شان را مشارکت در جهاد مسلحانه‌ کشور می ‌دانند.
درست به همین دلیل بود که به قول محمد محق، پژوهشگر مسایل افغانستان، «تنها بحث فقهی که در میان چهره‌های جهادی عرب زبان در پشاور بارها مطرح گردید مناقشه بر سر اسیران حکومت کابل بود که آیا مانند صدر اسلام می‌توان زنان شان را نیز کنیز گرفت یا باید برخورد متفاوتی با آنان داشت. در آن زمان، دکتر عبدالله عزام، معتدل‌ترین چهرۀ سرشناس میان جهادی‌های عرب زبان، با استناد به ساختار قبیله‌ ای جامعۀ افغانی، عواقب آن را به زیان جهاد می‌دانست و در انتقاد از علمایی که با این کار موافق بودند می گفت بر اساس سنت‌های قبیله‌ ای افغانستان، هرگاه زنی از یک قبیله به اسارت و کنیزی گرفته شود، تمام آن قبیله این عمل را توهین و تعرض به حیثیت خود می داند و کسانی که بی‌طرف یا حتی طرفدار مجاهدین هستند نیز به دفاع از حیثیت خود برخواهند خاست. یعنی اصل به کنیزی گرفتن زنان کمونیست‌ها و کسانی که تکفیر شده بودند جایز است، اما باید به دلیل مصالح مقطعی از اقدام به آن منع کرد».
جهادی‌های عرب‌زبان وقتی دوباره از افغانستان به کشورهای شان برگشتند، این سرزمین را برای دنیای اسلام و جنبش‌های معاصر اسلامی به عنوان «دارالحرب» معرفی نموده و خواهان تقویت موضع پاکستان در برابر این کشور شدند. دنیای اسلام و جنبش‌های معاصر اسلامی، تحت تأثیر همین تلقینات، اکنون نیز پاکستان را به عنوان یگانه کشور مدافع گروه‌های اسلامی در افغانستان دانسته و طالبان را نمایندة مسلمانان این سرزمین می‌دانند.
بنابراین، به نظر می‌رسد که درک هر دو نامزد محترم از جایگاه افغانستان در جهان اسلام چندان درست نبوده و باید در جستجوی راه‌های دیگری برای تأمین رابطه با کشورهای اسلامی باشند. تبلیغ‌ ارزش‌های جهادی نه تنها دردی را دوا نمی‌کند، بل معضل را بیش‌تر می‌سازد و به نفع مخالفان مسلح تمام می‌شود.
عبدالشهید ثاقب- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین