در انتخابات پیش رو، یکی از نامزدهای مطرح، داکتر اشرف غنی احمدزی است. اشرف غنی چهره ای شناخته شده در داخل و بعضی حلقات خارج است. می گویند او دومین مغز متفکر جهان شده است! این مغز متفکر که سالهای زیادی از عمر خود را در امریکا سپری کرده است. باوجود آنکه در پست های کلیدی دولت کرزی ایفای وظیفه کرده اما در انتخابات گذشته، کمتر از ۳% آراء مردم افغانستان را کسب کرد. بعد از رمضان بشردوستِ بی پول و بی نوا، مقام چهارم را کسب کرد و این شکست سنگینی برای او بود.
روزی در گرماگرم تبلیغات انتخاباتی همراه با تعدادی از دوستانم بنا به دعوت یکی از همکاران داکتر اشرف غنی، به دیدار وی در منزلش رفتیم. محل سکونت وی خانه ای بزرگ با حویلی فراخ و مزیّن به گلها و سبزه ها بود. بعد از صحبتهای مفصل، اشرف غنی پرسید: چطور می شود رأی و اعتماد مردم هزاره را کسب کنم؟ گفتم: حشمت غنی، برادر شما رئیس کوچی هاست. و کوچی ها ظلم بزرگی به مردم هزاره کرده اند. اگر دنبال رأی مردم هزاره هستید، به بهسود بروید و در جمع مردم بهسود از برادرتان و اعمال کوچی ها ابراز بیزاری و از مردم هزاره عذرخواهی کنید! مطمئن باشید مردم هزاره انسانهای کینه ای نیستند... اشرف غنی از سخنان من خوشش نیامده بود. چون ساعتی از ظهر گذشته بود، ما را به نان چاشت مهمان کرد. در کنار سایر سخن ها، می گفت: اگر معده دیگران را یک توپ فوتبال تصور کنیم، معده من به اندازه یک توپ تنیس است لذا این عارضه، برای من مشکلاتی خلق کرده.
همین دو نکته که ذکر شد دو مشکل اساسی داکتر اشرف غنی است. یکی عدم محبوبیت مخصوصاً در میان هزاره ها و دوم مشکلات صحی که گفته می شود باعث تندمزاجی و بدخلقی وی شده است. بسیاری از دوستان و همکاران سابق اشرف غنی از تندی و تلخی وی شکایت دارند. شاید همین مسئله باعث شد تا وی زیاد نتواند در مسئولیت های مهم قبلی خود در وزارت مالیه و ریاست دانشگاه کابل دوام بیاورد. رابطه رئیس جمهور کرزی نیز با وی به سردی گرایید.
به نظر می رسد که علاجی برای مشکل دوم وی وجود ندارد؛ اما وی با برگزیدن یک معاون باسواد
داکتر اشرف غنی خوب می داند که انتخاب این دو معاون از سر مجبوری و ناچاری بود. وی مجدانه و مصرانه به دنبال معاونیت آقای قانونی بود اما هرچه زد به سنگ خورد؛ معاون دوم وی نیز تا آخرین روزها احسان الله بیات بود اما سرانجام با یاری خلیلزاد به ائتلافی رسید که اکنون می بینم...
اما بی غرض هزاره خواسته است تا نقیصه اول را به نحوی جبران کند. اما ضعف اساسی، در معرِّف سرور دانش است. استاد خلیلی دیگر آن رهبر محبوب برای هزاره ها نیست. وی دو دوره معاون رئیس جمهور بود و به چهره ای شدیداً محافظه کار تبدیل شد. کثیری از مردم هزاره معتقدند که وی در طول ده سال صدارت نشینی، برای مردم هزاره خدمتی که باید، نکرده است. اوج دفاع وی از هزاره ها رفتن وی به بهسود در زمان حمله کوچی ها بود اما آن رفتن و نشستن در بهسود به عنوان معاون رئیس جمهور فقط ضعف وی را برملا کرد و بس.
در فضای جدال قومی و میان¬گروهی، معمولاً فردی برنده است که بتواند ولو با شعارهای تبلیغاتی، احساسات مردم را تهییج کند تا مورد اقبال بیشتری قرار گیرد؛ بدیهی است که در این میدان، استاد محقق توانسته تا گوی سبقت را در رقابتهای داخلی و میان¬گروهی، از استاد خلیلی برباید.
عده ای استاد خلیلی را متهم می کنند که فقط به درد برادر و خانواده خود خورده و به ساخت و گسترش شهرک های رهایشی، اندوختن سرمایه و ... وقت گذرانده است. صحت و سقم این مسائل اهمیتی ندارد اما این موارد، اتهاماتی است که به حضرت استاد، در متن توده ها وارد آمده و کاهش شدید محبوبیت وی را در قبال داشته است.
استاد خلیلی در انتخابات آینده، برای معاونیت اشرف غنی احمدزی، کسی را معرفی کرده است که با وجود داشتن سواد و فهم و تقوی، شخصیتی عاجز، دانشمندی محافظه کار و قانون¬دانی خنثی است. سخن برخی از روشنفکران هزاره این است که معاون هزاره در میان دو مافوق وی، به نام جنرال دوستم و اشرف غنی احمدزی که هر دو متهم به تندخویی هستند چه ره¬آوردی می تواند برای مردم هزاره داشته باشد!
دوم اینکه، در دنیای مجازی بسیاری از کاربران اجتماعی سخنی را به داکتر اشرف غنی منتسب می کنند که وی گویا پس از کامیابی های متواتر هزاره ها گفته است: جلو رشد هزاره ها را بگیرید! صرف نظر از صحت و سقم این گفته، حساسیت هایی در مورد داکتر احمدزی هنوز به قوت خود باقی است و انتخاب معاون دانشمندی همچون سرور دانش از قوم هزاره و از طیف استاد خلیلی نمیتواند معجزه بیافریند.
از جانبی هم جنرال دوستم به عنوان بال راست داکتر اشرف غنی قرار گرفته است. این جنرال که سالها لقب و منصب درستیزوال قوای مسلح را به دنبال خود می بُرد و بعد به دلیل برخوردهای تند و لت کردن اطرافیان و رقبای خود، مدت ها به ترکیه می گریخت؛ خودش یک طنز است. ماجرای اکبربای، یکی از آن زدن ها و رفتن هاست؛ روش زدن وی نیز قصه سرایی هایی داشته است. جنرال ازبیک، دیگر آن جنرال محبوب سابق نیست که رأی ازبیک ها یکجا نثار قدومش شود. او اینک با بسیار ازبیک ها در افتاده و جایگاه خود را تنزّل داده است. از جنرال ملک گرفته
از جانبی هم جنرال دوستم به عنوان بال راست داکتر اشرف غنی قرار گرفته است. این جنرال که سالها لقب و منصب درستیزوال قوای مسلح را به دنبال خود می بُرد و بعد به دلیل برخوردهای تند و لت کردن اطرافیان و رقبای خود، مدت ها به ترکیه می گریخت؛ خودش یک طنز است. ماجرای اکبربای، یکی از آن زدن ها و رفتن هاست؛ روش زدن وی نیز قصه سرایی هایی داشته است.
تا مرحوم احمدخان سمنگانی و اکبربای و ... ذکی و تا یکی از آخرین افراد نزدیک وی، آقای عالم ساعی والی جوزجان که حتی بر روی جنرال قدرتمند ازبیک، اسلحه گرفت و فرمان داد که بزنید! خودم جواب می دهم!
اینها مسائل کوچکی نیستند و می توانند آراء بسته بندی شده جنرال را فرو بریزند؛ آنچنانکه هیمنه او نیز در میان ازبیک ها فرو ریخته است.
معاونیت جنرال دوستم که باوجود گفته های فوق، بازهم می تواند آراء زیادی را به کیسه داکتر اشرف غنی سرازیر کند (البته نه به مقیاس سابق)، این روزها برای رئیسش موجب تناقض شده است. نظر و نوشته آقای احمدزی در سال ۲۰۰۹ برضد دوستم در نشریه تایمز لندن که او را سیاستمداری بدسابقه و "قاتلی شناخته شده" توصیف کرده بود اینک موجب پارادوکسی شده است. شاید یکی از دلایل عذرخواهی چندروز قبل جنرال دوستم بخاطر جنایات سابق، با اشاره و خواست داکتر احمدزی باشد که عذری بدتر از گناه پنداشته می شود اما این عذرخواهی، اثری بنیادین بر گفته های دیروز و کرده های امروز اشرف غنی برای توجیه آن نخواهد داشت.
دومین مغز متفکر جهان، در این سرزمین، همان است که بود، هیچ تفاوتی با انتخابات سال 1388 نکرده است. نه بر حجم و فسفر مغزش افزوده شده و نه بر تجاربش. غیر از نظارت بر انتقال مسئولیت های امنیتی، کار خارق العاده ای در سرزمین قومیت ها و اقلیت ها نکرده که موجبات افزایش رأی ایشان را فراهم آورد. فقط هزاره ای به نام دانش و نیز به تعبیر دیروزش، قاتل شناخته شده ای بنام دوستم را در کنار خود گرفته است. این دو می توانند برایش رأی بیفزایند اما نه به آن مقیاسی که ۳% درصد رأی قبلی وی تبدیل به ۵۱% درصد رأی شود.
سخنان جنرال دوستم در مراسم بعد از ثبت نام، که با لهجه خاص خود می گفت: ما در همان دور اول برنده هستیم، کار را در همان دور اول خلاص می کنیم!! نشان می دهد که دوستم چه میزان از واقعیت ها فاصله دارد و در چه دنیای غیرواقعی نفس می کشد.
اما گفته می شود که خود داکتر اشرف غنی نیز، هم وابسته است و هم متهم. وابسته به تفکرات قبیلوی و متهم به ارتباط امریکایی. این دو اتهام حق یا ناحق برای داکتر احمدزی، سم است. او نامزد مورد حمایت خلیلزاد است که شهره به برتری طلبی قومی است. آیا وی می تواند خود و مسیرش را از خلیلزاد جدا کند؟
چه رابطه ای می تواند میان یک روشنفکر غربگرا با یک جنرال کم سواد وجود داشته باشد؟ و این دو را چه نسبتی با یک قانوندان سربه زیر است؟ تیم اشرف غنی تیمی نامتجانس است که در آینده مشکلات زیادی باهم خواهند داشت.
داکتر اشرف غنی خوب می داند که انتخاب این دو معاون از سر مجبوری و ناچاری بود. وی مجدانه و مصرانه به دنبال معاونیت آقای قانونی بود اما هرچه زد به سنگ خورد؛ معاون دوم وی نیز تا آخرین روزها احسان الله بیات بود اما سرانجام با یاری خلیلزاد به ائتلافی رسید که اکنون می بینم...
حسینی مدنی-
خبرگزاری جمهور