شکست پروژ‌ه‌ی تطهیر

حسینی مدنی

19 جوزا 1403 ساعت 12:47

مصادره خاتم النبیین و انسداد تمدن، در کنار سایر سیاست های ضدشیعی طالبان، شکست پروژه تطهیرگری طالبان است؛ پروژه ای غیرعقلانی و بدون پشتوانه و غیرعلمی که آسیب های زیادی به مردم ما تحمیل نمود و ما حالا در حالی باید از صفر شروع کنیم که در پرتو سیاست ورزی های غلط، اغلب سرمایه های انسانی، سیاسی و منابع قدرت شیعی را از دست داده ایم.


 
هیئت طالبان باحضور در تلویزیون تمدن دستور تعطیلی تمدن، و مجموعه بزرگ خاتم النبیین را اعلام کردند.
قرار است حوزه و دانشگاه خاتم النبیین مصادره شود و تمدن مسدود گردد. دانشگاه خاتم یک مؤسسه با منافع شخصی است؛ اما حوزه خاتم النبیین آدرس و نماد فعالیت شیعی و تمدن نیز یک رسانه برند شیعی است.
هر دوی این مراکز، یک آبشخور و یک مدیریت دارند، در کنار هم واقع شده اند و مؤسس آنها نیز یک نفر است. از دید طالبان حوزه خاتم النبیین و تلویزیون تمدن با دو ویژگی شناخته می شوند: یک: شیعی هستند. دو: وابسته به ایران هستند.

آنچه که حساسیت طالبان را بر انگیخته دقیقا همین دو مورد است. دلایل طالبان برای مصادره و انسداد آن مراکز نیز همین است. اقدام اخیر طالبان به یکباره صورت نگرفته است. قبلا نیز بارها به تمدن مراجعه کرده و اخطار داده اند. آنها در ماههای آغازین حکومت شان، انتشار سریالهای ایرانی را که قبلا از تمدن نشر می شد منع کردند. باری به بهانه وجود سلاح به تمدن رفتند، باری موتر مسئول این رسانه را ضبط کردند، فشارها و اخطارهای این چنینی باعث شد که مسئول تمدن به رئیس استخبارات طالبان نزدیک شود و با آن ریاست پناه ببرد.

اما این مانع نشد که کلیت نظام طالبانی دست از خاتم و تمدن بردارند. هرچند جواد محسنی که حالا به جای پدربزرگش رتق وفتق امور را به دست گرفته، اسنادی منتشر کرده و ادعای مالکیت خود را فیسبوکی کرده است اما واقع کلام این است که این دست و پا زدن، در درازمدت جایی را نخواهد گرفت. طالبان بدون دلیل و بدون هدف، اقدامی این چنین نمی کنند و اگر اقدام کنند، تا نگیرند رها نمی کنند. طالبان احتمالا در چند مرحله، نهایتاً حوزه خاتم النبیین را غصب خواهند کرد. هرچند که خاتم النبیین سند مالکیت شخصی خورده است اما طالبان قبلا برای ابطال این سند، پیشبینی های لازم را کرده اند و قیمت پرداختی را بعنوان یکی از بهانه های خود در نظر گرفته اند.

دو مسئله در این گیر و دار اهمیت دارد که بحث شود:
اول: دلایل طالبان از این اقدام چیست؟
دوم: چرا تعامل یکجانبه علمای شیعه در برابر طالبان نتیجه نداده است؟

طالبان یقیناً دیر یا زود و شاید در چند مرحله، خاتم النبیین را غصب خواهند کرد. اما چرا در این مقطع اقدام کرده اند؟
اول: از منظر سیاسی: کنفرانس سوم دوحه بزودی دایر می شود. در این کنفرانس، بخشی از پرده ها کنار می رود و طالبان باید مسیری را در قبال امریکا و غرب انتخاب کنند. تقابل اخیر این گروه با امریکا برای آنها هزینه بَر شده است.

امریکایی ها با سیاست هویج و چماق نبض طالبان را به دست گرفته اند. آنها یکماه قبل حمله هوایی بزرگی بر قرارگاه شبکه حقانی در ولسوالی محمدآغه لوگر انجام دادند که تلفات سنگینی توسط پهپادهای قدرتمند امریکایی بر این مرکز وارد آمد. به فاصله یکماه، سراج الدین حقانی رئیس شبکه حقانی را که در لیست سیاه ملل متحد و تروریست تحت تعقیب است؛ همراه با مولوی وثیق رئیس استخبارات طالبان، اجازه سفر به امارات متحده عربی داد و در حاشیه ملاقاتش با سلطان امارات، ملاقاتهای سرّی با مقامات استخباراتی و میدانی امریکا نیز انجام داد.

طالبان از جانب امریکا متهم اند که با روس و ایران، بسته اند. سخن پوتین مبنی بر لزوم برسمیت شناختن طالبان، امریکایی ها را فعالتر ساخته؛ ادعاهای ناپخته برخی دیپلماتهای ایرانی نیز طالبان را وارخطا ساخته است. طالبان برای زدودن اتهام وابستگی به ایران و برای پاک کردن اتهام کاظمی قمی که بدون ملاحظه؛ طالبان را عضو محور مقاومت دانست؛ به خاتم النبیین رفتند تا این مراکز متهم به وابستگی به ایران را ببندند. دوم: همزمان اعلام کردند که در کنفرانس فرمت مسکو که از امروز در تهران برگزار می شود مشارکت نمی کنند.

موضوع دیگری که طالبان را به سمت تقابل با ایران کشانده، عدم پذیرش دو عنصر طالبان در سِمت سرکنسولگری طالبان در شهر مشهد بود که موجب تنش لفظی شد و حالا طالبان نشان دادند که هرچند دست شان در برابر امریکا بسته است اما در مقابل ایران، دست بسته نیستند.
 
از منظر ایدئوژیک: طالبان شیعیان را شهروند افغانستان نمی دانند، آنها را رعیت های مجبور می دانند. مذهب شیعه را به رسمیت نمی شناسند. حاضر نیستند در مقابل مطالبات شیعیان اندکی انعطاف نشان بدهند. از نظر عناصر افراطیِ آنها، شیعه یک مذهب اسلامی نیست بلکه یک دین مستقل است. مراکز دینی-تبلیغی شیعیان از دید طالبان، یک خطر غیرقابل تحمل و وابسته به ایران می باشد. فعالیت این مراکز را به معنای مراکز ترویج عقاید روافض می دانند و گنبد و مناره و مسجد و بلندگوی شیعیان را مظاهر شرک دانسته و تحمل نمی توانند.

اینکه زمین این مراکز چنین و نشرات تمدن چنان است بهانه بنی اسرائیلی و واهی است. همانند خاتم، هزاران قضیه وجود دارد که طالبان اهمیتی به آن نمی دهند؛ کوچی های پشتون، صرفا با داشتن اوراق جعلی از احکام فلان پادشاه، سرزمین ها و مزارع و میلیونها جریب کشتزارهای شیعیان و فارسی زبان ها را با حمایت قاطع طالبان، اشغال و تصاحب می کنند. خود همین طالبان بدون شرع و قانون، کل جغرافیای افغانستان را تصاحب کرده اند.

واقع کلام این است که شیعیان افغانستان به شکل بی پیشینه ای خلع ید شده اند. قدرت خود را از دست داده اند و به روایتی، قدرت شیعه توسط عناصری دو دستی تقدیم به طالبان شده است. شیعیان به مردمی قابل ترحّم تبدیل شده اند. برای تأمین خواسته های شان حالا باید التماس کنند. حالا از مطالبه وزارت به مطالبه ملکیت شان رسیده اند. حالا برای حفظ زمین شان، کشتزارشان، مسجدشان، مدرسه شان، رسانه شان، باید به طالبان التماس کنند. فردا چه چیزشان را باید از طالبان گدایی کنند خدا می داند!

حال آن تطهیرگرانی که بدون تعهد، بدون عقلانیت سیاسی، بدون درک و شناخت از طالبان، برای ترسیم چهره روحانی و سفیدنمایی طالبان به تهران و قم و نجف و کربلا رفتند و مراجع و منابع را دیدند؛ چه پاسخی برای امروز و فردای مردم مظلوم و بی پناه شیعه دارند؟

وقتی بدون تفکر و شناخت و تدبیر، معاشقه ای این چنین آغاز می شود؛ نتیجه نیز همین می شود. ما بعنوان خبرگزاری جمهور، بارها نوشتیم و گفتیم که حضرت فرمانده! علمای کرام! راه را به اشتباه می روید و با این نوع تعامل غیرسازنده، با تطهیرگری و سفیدنمایی؛ هزینه های سنگین بر مردم شیعه تحمیل می کنید؛ ما را با اتهام و خبرچینی های واهی به انزوا کشاندید. حالا پاسخ تان چیست؟

منِ نگارنده بارها خطاب به علمای کشورمان نوشتم که لطفا با فکر خودتان تدبیر کنید و با پای خودتان راه بروید؛ اما گوش شنوا و اراده ای نبود.

مراجعی که این علما را به تعامل یکطرفه و غیرسازنده و ضعیف و بی پشتوانه سوق دادند؛ نه تنها دستاوردی در حوزه شیعیان ندارند؛ نه تنها نیروی خلاق و توانمندی برای شان نمانده؛ بلکه اغلب علمای فعال شیعه در حوزه تعامل با طالبان، جلب و جذب سازمان استخباراتی طالبان شده اند. و بدتر آنکه، این بزرگان نه تنها خودشان جذب استخبارات شده اند بلکه؛ برخی افراد و گروههای اجتماعی شیعه را نیز برای همکاری در راستای منویات طالبان به مدیران استخباراتی طالبان معرفی می کنند.

و این در حالیست که طالبان در تمام کوچه پس کوچه های مناطق شیعه نشین، با تهدید و تطمیع، خبرچین های زیادی از بچه های شیعه را در حوزه های امنیتی جذب کرده اند تا از کوچه شان و از محله شان، به طالبان حوزه های امنیتی گزارش بدهند و 1000 افغانی تشویقیه بگیرند. اکنون مردم شیعه، به حدی در سیطره استخبارات طالبان قرار گرفته اند که جرأت سخن و تحلیل و ابراز نظر را هم به آسانی در یک جمع ندارند.

این سرنوشت ابتدایی شیعیان است و این اول راه است. بازی بدی با شیعیان شده است. تمدن و خاتم النبیین کمترین اثر سیاست ورزی غلط و تطهیرگری ناپخته است. بازی طالبان و سرنوشت شیعیان بسیار فراتر و سخت تر از چیزی است که می بینیم.

مصادره خاتم النبیین و انسداد تمدن، در کنار سایر سیاست های ضدشیعی طالبان، شکست پروژه تطهیرگری طالبان است؛ پروژه ای غیرعقلانی و بدون پشتوانه و غیرعلمی که آسیب های زیادی به مردم ما تحمیل نمود و ما حالا در حالی باید از صفر شروع کنیم که در پرتو سیاست ورزی های غلط، اغلب سرمایه های انسانی، سیاسی و منابع قدرت شیعی را از دست داده ایم.

حسینی مدنی- خبرگزاری جمهور


کد مطلب: 173152

آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/article/173152/

جمهور
  https://www.jomhornews.com