دیدگاه امارت نسبت به دیگر گروههای قومی، سیاسی و مذهبی شناخته نخواهد شد مگر آنکه نگاه طالبان نسبت به خودشان را به درستی درک کنیم. درک خودشناسی طالبان مبتنی بر روانشناسی سیاسی و اجتماعی است. به لحاظ روانشناختی رهبران امارت و گروه طالبان دچار توهم «خود برتربینی» شدهاند. به لحاظ ریختشناسی، توهّم «خودبرتربینی» طالبان را میتوان در سه محورِ «قوم برتر»، «مذهب برتر» و «فهم برتر» صورتبندی نمود.
1. توهّم قوم برتر
آیا گروه طالبان یک جنبش ملیگرای پشتون است یا باید آن را بهعنوان یک جنبش اسلامگرای افراطی دارای گرایشهای فراقومی در نظر گرفت؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت، طالبان در زمان شورش، بیش از 20 سال در درون گفتمان افراطگرایی اسلامی بازی کردند، ولی پس از تصاحب دوباره قدرت در 24 اسد (مرداد) 1400ش/ 15 اوت 2021، بازی با کارت ناسیونال پشتونیسم و ترویج و تحمیل ایدئولوژی «قوم برتر» را آغاز کردند.
هرچند بنابر مصالح سیاسی و بینالمللی، این گروه اصرار دارد خود را بهعنوان هویتی مذهبی معرفی کند، نه هویت قومی برتر. با این وجود، اما در پسزمینه ایدئولوژیک طالبان، این امواج قومی و تندباد توهّم «قوم برتر» بود که بهمثابه رانهای قدرتمند، گروه طالبان را با شتابی مضاعف به پیش بُرد؛ بنابراین، با توجه به عملکرد تاریخی این گروه، کفۀ قومگرایی در آن سنگینی میکند.
بسیاری از هنجارهای طالبان مستقیماً در سنّت پشتونوالی ریشه دارد و نه در سنت اسلامی. دال مرکزی پشتونوالی عبارت است از مفهوم «ننگ» و دیگر مفاهیم بنیادین پشتونوالی همگی بر این مفهوم مبتنی هستند. مفهوم "ننگ" ، قانونی نانوشته است که از مجموعهی بزرگی از اصول، قواعد و مفاهیم تشکیل شده است.
پشتونوالی در میان طالبان از چنان نفوذ و قدرتی برخوردار است که حتی میتواند بر ایمان اسلامی این گروه غلبه کند.
گرچه طالبان ادعا میکنند که هم سنت پشتونوالی و هم اسلام را به مثابه بنیانهای نظام حقوقی و منبع مشروعیت سیاسی در نظر گرفتهاند، ولی تجربهی عملی گذشته و اکنون امارت نشان داده است که در هنگام تعارض اسلام با مفاد سنت پشتونوالی، اسلام به سود پشتونوالی به حاشیه رانده شده است. یک نمونهی معاصر آن سیاستهای زنستیزانۀ طالبان و ممنوعیت ادامهی تحصیل دختران است که هیچ توجیه شرعی ندارد، جز اینکه با دال مرکزی سنت پشتونوالی یعنی مفهوم ننگ و غیرت در تضاد است. با اینوجود، اما رهبران طالبان در پیوستار تاریخی همواره تمایل داشتهاند بسته به اهداف و مقاصد خود، از هر دو هویت قومی و مذهبی بر اساس اقتضائات تاریخی و بسترهای سیاسی و مذهبی سوءاستفاده کنند.
افغانستان سرزمین تکثر اقوام و تضادهای قومی است. از اینرو، در غیاب وحدت و یکپارچگی قومی، تنها ابزار سلطه بر دیگر اقوام و کسب مشروعیت سیاسی، دین اسلام است. از اینرو، گروه طالبان برای کسب مشروعیت و استیلای سیاسی بر مردم افغانستان، همواره از آدرس دین با مردم و جهان سخن میگویند و سیاستهای ناسیونال- پشتونیسم خود را در چارچوب مذهبی اجرا میکنند. تنها تفاوت طالبان با دیگر رهبران پشتونیست و شووینیست در این است که آنها به دنبال ترویج ناسیونال- پشتونیسم سکولار بودند، ولی رهبران طالبان به دنبال راه انداختن گفتمان ناسیونال- پشتونیسم مذهبی هستند.
توهّم «خود برتربینی» طالبان اما زمانی شدت مییابد که نظریهپردازان امارت مانند مولوی حفیظالله حقانی و عبدالحکیم حقانی در آثار خود به شکلی افراطی به ستایش پشتونهای قندهاری پرداخته و آنها را سزاوار فرمانروایی میدانند. (1)
2. توهّم مذهب برتر
دومین انگارۀ انحصاری امارت، توهّم مذهب برتر است. انحصارگرایی مذهبی آموزهای است که به پیروان خود و دیگر مذاهب تلقین میکند که فقط یک مذهب مشخص و معین حقیقت مطلق است و به رستگاری میرسد.
توهّم مذهب برتر و انحصارگرایی مذهبی با مذاکرات صلح در قطر آغاز شد و رهبران طالبان، مذهب حنفی را شرط اساسی و معیار گفتگوها قرار دادند. پس از قدرتگیری دوبارۀ طالبان، برترانگاری مذهبی در امارتِ جدید بهخوبی تئوریزه شده است. عبدالحکیم حقانی استدلال میکند که چون اکثریت مردم افغانستان پیرو مذهب حنفی هستند، مذهب رسمی باید حنفی باشد و دیگر مذاهب، محلی از اعراب ندارند.
3. توهّم فهم برتر
مغالطهی "اکثریت" باعث شده است تا طالبان گمان کنند چون حنفیت مذهب اکثریت است، پس فهمِ عالمان حنفی از مذهب نیز فهمِ برتر و عاری از خطا و تفسیر آنها از اسلام نیز موجهترین تفسیر است. حقانی معتقد است که حکومت در تمام شئون باید براساس فقه حنفی عمل کند؛ زیرا مردم افغانستان از دیرباز پیرو این مذهب بوده و تمام کتب آموزشی فقه در مدارس دینی افغانستان و فتوا و شرحهای فقهی نیز همگی از مذهب حنفی هستند. در نتیجه از نظر حقانی دادگاهها و محاکم شرعی باید در انحصار احناف باشد و امارت اسلامی نباید جواز امتیازات قضایی و قانونی را به اقلیتهای مذهبی بهویژه شیعیان بدهد؛ زیرا میدان دادن به مذاهب دیگر و به رسمیت شناختن تنوع و تکثر مذهبی باعث تضعیف دولت میشود.
«خودشناسی» امارت آشکارا نشان میدهد که نگاه طالبان نسبت به دیگر اقوام، مذاهب و تفاسیر و فهمها از موضعی فراتر و برتر است و اساساً جایگاه «دیگری» در امارت، جایگاهی فروتر است و تبار، مذهب و فهم دیگران فاقد ارزش می باشد.
------------------
(1) برای آگاهی بیشتر از انگارۀ خودبرتربینی طالبان ر. ک: حفیظالله حقانی، طالبان افغانستان: من حلم الملّا الی اماره المؤمنین، صص58-54؛ عبدالحکیم حقانی، الاماره الاسلامیه و نظامها، صص40-39.
نویسنده: دکتر سید یحیی موسوی- خبرگزاری جمهور