خوارج چگونه مردم بودند: ازبسکه شبزندهداری میکردند، رنگ چهرههایشان از ریاضت و عبادت بسیار، زرد میزد و اگر درراهی میرفتند، میوهی افتاده از درختی را میدیدند، حرام گفته، نمیخوردند اما همین خوارج، خون اصحاب پیامبر(صل الله علیه و سلم) و خلیفه مسلمین علی(ع) و بزرگان اسلام را بهسادگی ریختند و خود را بهترین امت اسلام نامیدند.
هرچند سابقهی خوارج برمیگردد به غزوهی حُنین با قبیله هوازن که در هنگام تقسیم غنائم از جانب پیامبر(صل الله علیه و سلم) به مولفهُ القلوب؛ یکی از بزرگان خوارج از قبیله بنی تمیم بود به نام ذوالخويصره که به آن حضرت(صل الله علیه و سلم) اعتراض کرد و گفت: من امروز كارهاى شما را دقيق بررسى كردم و ديدم در تقسيم غنائم راه عدالت را پيش نگرفتيد.
پيامبر(صل الله علیه و سلم) از سخن اين مرد ناراحت شد و آثار خشم در چهرهاش آشكار گشت و گفت: واى بر تو! اگر من با عدالت رفتار نکنم پس چه کسی با عدالت رفتار خواهد کرد؟ عمر بن خطاب(رضیاللهعنه) برخاسته گفت: با این گستاخى، او را نکشم؟ آن حضرت (صل الله علیه و سلم ) فرمود: نه، او را به حال خود واگذار که بهزودى پیروانى پیدا خواهد کرد « یمرقون من الدین کما یمرق السهم من الرمیه» از دین خارج خواهند شد مانند خارج شدن تیر از کمان_
ذوالخويصره کسی بود که بعدها در جنگ نهروان توسط سپاه علی (رضیاللهعنه) کشته شد_ سپس این جریان (خوارج) در صِفین با جدایی از سپاه خلیفه چهارم اسلام علی(رضیاللهعنه) شروع به تکفیر مسلمانان کردند و با به شهادت رساندن خلیفهی پیامبر اسلام (ص) علی(ع) و گمراه خواندن عثمان(رضیاللهعنه ) در جهان اسلام قرنها شور و غوغا به پا نمودند و در چند قرن نخست، جهان اسلام و خلفای مسلمین را مشغول خود کردند و شمشیرهای خود را آغشته به خون اصحاب ویارانپیامبر(صل الله علیه و سلم )، تابعین و سلف صالح نموده با حربهی تکفیر؛ جان هزاران انسان بیگناه را گرفتند.
یکی از تندروترین فرقههای این جریان به نام (ارازقه) پیروان نافع بن ارزق بود؛ آنان به این باور بودند که حتی ریختن خون اطفالی در رحم مادران به دلیل اینکه پدران و مادرشان مخالف آنان بوده، مباح هست و باید با پاره کردند شکم مادرانشان، آنان نیز کشته شوند اما جریان خوارج بعد از صدها سال جنگوگریز درنهایتمحکومبه نابودی شد و جهان اسلام و مسلمانان از شر آن فرقه قاتل خلاص شدند.
در دوران معاصر بهخصوص در جهان اسلام نظر به دلایل و عوامل مختلف ازجمله حضور استعمار غربی، جریانهای زیادی از شمال افریقا گرفته تا سودان، حجاز و شرق جهان اسلام شکل گرفتند و همه داعیه آزادی جهان اسلام را از دست استعمار و اشغال غرب سر دادند و برخی از آنان موفق به ایجاد حکومتها نیز گردیدند و برخی آنان شوربختانه موفق نشدند و برعکس براثر فشارهای سیاسی، زندان، اعدام و شکنجه به گروههای کوچکی منشعب و تقسیم شدند و بار دیگر این گروههای کوچک با تفسیر و برداشت جدید از دین اسلام وارد میدانهای سیاست و مبارزه شدند که نیاز به تبیین بیشتر دارد.
اما آنچه در این نوشتار بدان اشاره خواهد شد؛ پدیدهای است بهنام تکفیر( برنده، قاطع و بیرحم) آنها در افغانستان کنونی هرکسی که مخالف سیاسی و عقیدتی خود یافتند به هر بهانهی تکفیر میکنند و این قصه سر دراز دارد اما داستان ازاینجا شروع میشود که با آغاز جهاد و تحولات مهاجرت افغانستانی ها به پاکستان، متأسفانه بسیاری از جوانان ما، خواسته و ناخواسته، جذب چنین اندیشههای _تکفیری _ شدند و حالا به راهی رواناند که عاقبت آن جز مباح دانستند خون مسلمانان و حتی در صورت پیروزی و دست یافتن به قدرت سیاسی و نظامی، جز انتقام، سربریدن مسلمانان و مخالفان اندیشه شان، چیزی دیگری در فکر و ذهن شان خطور نمیکند.
کسانی که امروز خیلی ساده با جزماندیشی تمام و بدون تأمل به ماهیت سخن و حرفی که میگویند:« فلان کافر است»، بعید نیست که روزی بخش بزرگ از جمعیت کنونی افغانستان را به خاطر مخالفت با اندیشههایشان تکفیر کنند.
شناختی که من از این جریانها دارم اهل تصوف را مشرک میگویند، جریان دعوتی جماعت تبلیغ را گمراه میدانند و به این عقیدهاند که پیروان مذاهب اهل سنت به دلیل تقلید از امامانشان همه گمراهاند و حتی امام عقلانیت و پیشوای امت امام ابوحنیفه (رح) را نیز متهم به رفض میکنند. با مسلمانان شیعه هرگز سر دوستی ندارند و تشنۀ خون آنان اند.
پیامد تکفیر:
خون، مال، زن وزندگی هرکسی را که تکفیر کردند، حلال میدانند و اگر به قدرت نظامی و سیاسی بیشتری دسترسی پیدا کردند، هرکه مخالفشان بود سر خواهند زد.
متوجه باشیم تمام این شور و هیجانشان، ناشی از برداشت غلط آنان از دین و آموزههای دینی است. خوارج علی، معاویه و عثمان را گمراه خطاب کردند و ابن عباس را به دلیل قبولی- حکم - در جنگ صفین گمراه خواندند. پدیدهی تکفیر و تکفیری محدود به فرقههای اهل سنت نبوده و شامل برخی جریانها و گروههای شیعی نیز میشود.
دکتر احمدشعیب آموزگار-
خبرگزاری جمهور