امرالله صالح؛ رییس پیشین امنیت ملی با انتقاد از امریکا گفته که دولت و مردم افغانستان در محاسبات جنگ و صلح امریکا، بعنوان یک فاکتور اساسی دخیل نیستند و امریکا بدون مشورت با افغانستان، نیروهای خودرا کم و زیاد میکند.
آقای صالح گفته است:"باید با تأسف بسیار پاسخ دهم که ما در محاسبات صلح و جنگ امریکا، فاکتور اساسی نیستیم... امریکا وقتی که تصمیم گرفت قوای خود را در افغانستان زیاد کند، با ما مشورت نکرد. امریکا وقتی که تصمیم گرفت قوای خود را کم کند، با ما مشورت نکرد. ملتهای ضعیف - که افغانستان یکی از آنهاست- در محاسبات واقعی شامل نیستند و ما تا زمانی که به ضعف خود اعتراف نکنیم، قوی نمیشویم".
او گفته:"در معاهده همکاری استراتژیک میان امریکا و افغانستان آمده است که وقتی حاکمیت ارضی و خاک افغانستان مورد تجاوز قرار میگیرد، امریکا در کنار ما میایستد. بارها ارتش پاکستان مناطق شرقی ما را بمباران کرده است. ما یک متحد ضعیف امریکا هستیم و پاکستان متحد قوی امریکا."
امرالله صالح به عنوان یک آگاه خبره مسایل امنیتی بر موارد مهمی انگشت گذارده است. واقعیت این است که افغانستان برای امریکا اولویت نیست و بحران و جنگ و ناامنی و کشتار و بی ثباتی به هر میزانی که در افغانستان فراگیر شود، تا زمانی که در راستای منافع و اهداف راهبردی ایالات متحده قرار دارد و یا دست کم خطری را متوجه حضور و سلطه امریکا نمی کند، هیچ اهمیتی ندارد.
البته این امر را نباید با راهبردهای مبتنی بر آزمون و خطای رؤسای جمهوری امریکا در افغانستان، خلط کرد و اشتباه گرفت.
اینکه امریکایی ها نتوانسته اند فضایی را به وجود آورند که با صرف کمترین هزینه، بیشترین بهره وری را در جهت سلطه و هژمونی خود در جنگ افغانستان به دست آورند و به این ترتیب، از دولت سازی و ملت سازی تا مقابله با فساد و استقرار ثبات، شکست خورده اند، لزوما به آن معنا نیست که افغانستان در صدر اولویت های مأموریت آن کشور در جنوب آسیا قرار دارد.
انتقادهایی که از شکست پروژه های سیاسی و امنیتی و اقتصادی امریکا در افغانستان از سوی بازرسان و سازمان های نظارت کننده امریکایی می شود نیز برخلاف ظاهر ماجرا، هرگز برای افغانستان و مردم و دولت این کشور نیست؛ بلکه آنها نگران آن هستند که یک هژمونی دایمی و بلندپروازانه علیرغم صرف ۸۳۰ میلیارد دالر و پس از ۱۷ سال، هنوز آنگونه که باید استحکام و استقرار پیدا نکرده و سود و منفعت مورد نظر را در پی نداشته است.
به این ترتیب، همانگونه که آقای صالح هم گفته است، امریکا و دولت افغانستان تنها در ظاهر امر به یک اتحاد به اصطلاح استراتژيک، تظاهر می کنند، این در حالی است که این اتحاد از همان آغاز در یک شرایط متوازن، برابر و از موضع قدرت و استقلال هردو جانب، به وجود نیامد.
امریکا برای حضور هژمونیک دایمی خود در افغانستان، شرایط، زمینه ها و نیازهایی را تعریف کرد و دولت افغانستان نیز تنها در مقام «امضا کننده» به وظیفه اش عمل کرد؛ وظیفه ای که بازهم از سوی واشنگتن مشخص و دیکته شده بود.
به همین دلیل است که به عنوان نمونه در ماجرای تجاوز نظامی آشکار پاکستان به خاک افغانستان و نیز حمایت های پیدا و پنهان آن کشور از تروریزم و جنگ و بی ثباتی در کشور ما، امریکا یا بی طرف می ایستد و یا در پشت پرده، دست پاکستان را می فشارد و به کابل؛ «متحد استراتژیک» خود پشت می کند.
این تنها یک نمونه است. در بحث کاهش و افزایش نظامیان ناتو و امریکا در افغانستان نیز هیچگاه نیازها و ملاحظات افغانستان، برای آنها اولویت نبوده است.
افغانستان تا همین اواخر حتی نمی دانست که دقیقا چند هزار نظامی خارجی در افغانستان حضور دارند؛ تا آنکه خود امریکایی ها از آن پرده برداشتند!
این واقعیت از همان ابتدا تاکنون جریان داشته است. کابل هیچگاه از آمار دقیق نظامیان، دیپلمات ها، مستشاران و جاسوس های غربی و اهداف و مأموریت های آنان هیچ اطلاعی نداشته و حتی از حق پرسش از این امر هم برخوردار نبوده است.
این یعنی تا زمانی که استقلال و حاکمیت ملی ما تثبیت نشده، هم پیمان شدن و شراکت استراتژيک با یک ابرقدرت جهانی، بیشتر به یک لطیفه مضحک شباهت دارد. از لوازم استقلال سیاسی نیز اقتدار ملی است؛ چیزی که ما فاقد آن هستیم و این به سادگی، موقعیت ما را در برابر امریکا به یک کشور مستعمره و اشغالشده و فرمانپذیر، تقلیل می دهد.
عبدالمتین فرهمند-
خبرگزاری جمهور