رویاهای مالیخولیایی ترامپ برای افغانستان

28 حمل 1396 ساعت 13:33

سفر این مقام ارشد امریکایی در ذهن برخی این جرقه را ایجاد کرد که تغییری بزرگ در افغانستان در حال رخ دادن است. تغییری که همه منتظر آن بودند و این بارقه امید فعلا در حال تابیدن است.





مک مستر به عنوان اولین مقام رسمی و بلندپایه امریکا از دولت جدید این کشور به کابل آمد و وعده هایش را به جانب افغانستانی سپرد. یعنی دونالد ترامپ رییس جمهوری جدید امریکا نیز به سیاست های گذشته امریکا در قبال کابل پایبند است و این سفر به نظر می رسد که گویای چنین پیامی بود.
آقای مستر با تمامی مقامات سیاسی و نظامی و اقتصادی افغانستان دیدار کرد و به نوعی تاکید نمود که دولت ترامپ بر همکاری امریکا با افغانستان پایبند بوده و دست کم سیاست های گذشته این کشور را در قبال افغانستان پذیرفته است.
سفر این مقام ارشد امریکایی در ذهن برخی این جرقه را ایجاد کرد که تغییری بزرگ در افغانستان در حال رخ دادن است. تغییری که همه منتظر آن بودند و این بارقه امید فعلا در حال تابیدن است.
از سیاست ترامپ در افغانستان با افکندن بزرگترین بمب غیراتمی این کشور بر سر داعش (تثبیت صحت و سقم این ادعا به عهده مدعیان) رونمایی شد و این نشان داد که ترامپ همانطور که گفته؛ شکست و از بین بردن داعش در اولویت برنامه های وی قرار دارد. دولت افغانستان هم با هزار امید و آرزو از این بمب افکنی استقبال کرد و خود را آماده استقبال از حوادث مشابه بعدی نیز نمود.
گرچه حامد کرزی سیاست مدار در سنگر افغانستان که برای "خانه آبادی" طالبان همیشه دست به دعا بوده؛ با این حمله به شدت مخالفت کرده و آن را "جنایت کارانه" و حامیان آن در دولت افغانستان را "مجرم و خاین" خطاب کرده است؛ اما کرزی و امثالهم در حاشیه تر از آن اند که قادر باشند در برابر سیاست های عملی امریکا نگرانی ایجاد نمایند.
مک مستر با هیاتی بلندپایه به کابل آمد و با حوصله تمام با تمام مسوولین سکتوری افغانستان دیدار به عمل آورد. او وعده داد که امنیت افغانستان شرایط متغیری را به خود خواهد دید؛ اقتصاد به رشد بالقوه ای نایل خواهد آمد و در کل وضعیت افغانستان با همت امریکا از این رو به آن رو خواهد شد. این اظهارات اگرچه عین گفته های رییس امنیت ملی امریکا نیست؛ اما برداشت مستقیمی از آنچه وی با مقامات افغان وعده داد؛ است.
جای بسا امیدواری است که امریکا که سکان هدایت سیاست و امنیت افغانستان در ید اختیار اوست؛ به یکباره تصمیم بگیرد که همه چیز را مانند سال ۲۰۰۱ تغییر دهد و افغانستان ظرف کمتر از سه هفته با یک شرایط جدید روبه رو شود. اما این مساله چنان بعید به نظر می رسد که ابراز آن جز از ذهن مالیخولیایی ترامپ، از باور هیچ آدم منطقی دیگری نخواهد گذشت.
امریکا از افغانستان باتلاقی ساخته که خود نیز راه گریزش را از آن گم کرده و این مرد تازه به دوران رسیده هنوز دقیقا نمی داند که کشوری که ۱۶ سال سیاست های امریکا را به خود تحمیل کرده؛ دقیقا در چه وضعیتی قرار دارد. سیاست هایی که پای دیگر مدعیان همسایه و منطقه را نیز به جنگ افغانستان باز کرد.
افغانستان اکنون تبدیل به گره کوری شده که امریکا دیگر توان گشودنش را ندارد. بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۰ که این کشور به سادگی قادر بود ریشه بنیادگرایی را در افغانستان از بین ببرد و دوستی با پاکستان را بر مبارزه با تروریسم ترجیح ندهد؛ امریکا این کار را نکرد و اکنون که پاکستان دست دوستی با روسیه داده و به چین نزدیک شده؛ اهرم فشار بر ضد اسلام آباد بسیار ضعیف تر از گذشته عمل خواهد کرد.
امریکا به کمک پاکستان، دودمان دولتی که خود را "امارت اسلامی" می نامید؛ دوباره در مناطق قبایلی احیا کرد و برای کنترل جنگ و صلح افغانستان از آنها استفاده نمود. شرایط زمانی اوضاع را بغرنج تر کرد و این گروهها به سلیقه های مختلف تقسیم شدند. سلیقه هایی که افسار دوستی آنها به دست دیگر کشورهای منطقه و جهان افتاد.
ترامپ در حالی بدون مطالعه عمیق روی افغانستان مادر بمب های خود را رها می کند که نقطه متمرکزی برای مبارزه با تروریسم _ آنچه در باور اوست _ وجود ندارد. افغانستان از جنوب تا شمال، از شرق تا غرب آن سراسر به جغرافیای امنی برای تروریسم تبدیل شده است.
ترامپ زمانی به فکر مبارزه با تروریسم افتاده که افغانستان دیگر یک جبهه واحد برای این جنگ نیست. روسیه به هر دلیلی که به آن معتقد است با طالبان همکاری می کند و پاکستان به عنوان مدیر درجه یک بحران منطقه، به همکاری با روسیه تمایل پیدا کرده است. اولین دیدار یک هیات بلندپایه روسی از "میرانشاه" و برخی مناطق تحت تصرف طالبان با همراهی ژنرالان پاکستانی، دلیل روشنی از دوستی استراتژیک بین این دو کشور است. دوستی ای که قطعا امریکا را در جنگ افغانستان و طالبان با چالش مواجه خواهد کرد.
جنگ افغانستان دیگر از کنترل امریکا هم خارج شده و استفاده از تجربه هیروشیما و ناکازاکی فقط می تواند توده های بزرگتری از طیف های بی طرف را در یک سنگر واحد بر ضد امریکا جمع کند. توده هایی که نادانسته به اردوگاههای ضد امریکایی جمع خواهند شد و چهره هایی چون کرزی برای دوره بعدی ریاست جمهوری، از آنها استفاده خواهد کرد.
از بین رفتن داعش یا مخالفین دولت به هر وسیله منطقی به نظر نمی رسد. چون هنوز کابل نشینانی که نبض عقیدتی مردمان مشرقی و جنوبی را نه لمس و نه درک کرده اند؛ نمی دانند که مردم این مناطق به خوبی مستعد هر اتفاقی هستند که دشمنی آنها را با امریکا و دیگر متحدانش به شدیدترین نقطه آن برساند.
با تفاسیری که ایراد شد؛ دولت جدید امریکا آن هم با مدیریت مردی که احساساتش بیشتر از عقل وی کارایی دارد، در شرایطی وارد جنگ افغانستان شده است که طالبان دیگر با مهاجمان دهه هشتاد خورشیدی تفاوت فاحشی کرده اند. اکنون نمایندگان پارلمان افغانستان هم برای برنامه های اقتصادی خود در بدخشان و تخار و سایر نقاط، تیم هایی به نام طالبان ایجاد کرده اند. روسیه و پاکستان و دیگر کشورهای دوست افغانستان نیز هر کدام بنا به اقتدار مالی خود از این اسم بهره هایی می برند.
باتلاق افغانستان مرگبارتر از روزی شده که جرج بوش پسر به افغانستان لشکر کشید و کماندوهای ویژه امریکایی "تورابورا" را برای دستگیری بن لادن زیر آتش توپ و فانتوم قرار می دادند.
سران دولت افغانستان هم بخشی از مدیریت جنگ را برای بقای خود در اختیار دارند و این یعنی؛ اوضاع به هم ریخته تر از آن است که دونالد ترامپ فکرش را می کند.
الیاس کاتب _ خبرگزاری جمهور


کد مطلب: 93432

آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/news/93432/

جمهور
  https://www.jomhornews.com