وقتی داخل پارک شهرنو میشوی با افراد معتاد و عالمی از بوی چرس روبرو میشوی. این پارک زیبایی خودرا کاملا از دست داده و به یک مکان ناسالم مبدل شده است.
سیما خانم ۵۸ ساله کابلی میگوید من از مردم اصلی کابل هستم، به یاد دارم که میگفتند پارک شهر نو قبل از تولد خویش با درختان قد ونیم قد و پیر وجوان هفتاد و هشتاد سال تصرف شده بود در گوشه ای ازاین درختان اسپان نیمه جان و لاغر سر کاری اطراق میکردند. هنوز از مسجد حاجی یعقوب و کافه چاریکاری و شهرغلغله و آریشگاه خانمها و سلمانی فیروز خبری نبود. زمانی که در گوشه و کنار پارک خانه های شخصی آباد شد اسپها و نگهبانان مردنی و کم جان نیز راه خود را گرفتند و طویله و بیدها را برای مردم تازه آمده به یادگار گذاشتند. همان بود که مهندس و نگران سر رسید و اساس ساختمان باغی را گذاشتند که رفته رفته تر وتازه و شاداب شد و بنام ( پارک شهرنو) مشهور گردید.
بعدا همین که آفتاب راه غروب را پیش می گرفت زندگی این پارک افق باز میکرد و همشهریان ما با لباسهای آراسته و زیبا و با دریشی سیاه و کرمی و سالخورده ها با بالاپوش طویل و عصا و کلاه شاپو و جوانان با توپهای فوتبال و دوشیزگان و بانوان با بوت های بلند با یار و بی یار و نوجوانان با فامیل های خویش در راهرو اسفالت شده دایروی پارک به گردش می پرداختند و خستگی روز را به فراموشی می سپردند. دورتر از این همه هیاهو در جناج غربی باغ که درختان و بوته ها در فاصله بسیار کوتاه و فشرده قد کشیده بودند عاشقان خلوت می نمودند و برای فردای خویش برنامه ریزی میکردند... اما امروز اینجا به یک کثافت داتی مبدل شده؛ این در حالیست که نمای پارک شهرنو تغییر کرده و شاروالی کابل اصلا توجه ندارد.
اسدالله انوری پیرمرد ۸۴ ساله که در پارک نشسته بود گفت ۵۷ سال قبل در گوشه شمال شرقی پارک در زمان صدارت محمدداودخان سینمای پارک ساخته شد ( ۱۳۳۵ هـ ش ) که گنجایش ۵۲۰ نفر را داشت که شهریان، قبل و یا بعد از نمایش فلم های امریکایی وارد پارک می شدند و از شورنخود و منتو و پکوره و کشمش آب و آب ولایتی (قبل ازآنکه کوکاکولا و فانتا به کابل برسد از آب های گازداری بنام آب ولایتی) استفاده میکردند.
آبیاری پارک شهرنو از آب "جوی شیر" تأمین می گردید و سالهای بعد جهت مراسم فاتحه خوانی برای خانمها و بانوان عمارت مختصری ساخته شد تا مراسم عزاداری عزیزان خویش را برگذار نمایند که از طرف شاروالی کابل در بدل پول به کرایه داده میشد.
در سالهای پسین در داخل محوطه پارک در کنار جاده عمومی رستوران طویل ساخته شد که بیشتر جوانان برای غذاخوری و خوشگذرانی به آنجا میرفتند. درگوشه جنوب غربی پارک تانک تیل احداث کردند و هنگامی که برای اولین بار ریکشا وارد کابل شد از طریق مالکان آن تانک تیل به فروش میرسید؛ واردکننده آن همان عارف ریکشا است که بعدا زندانی شد ... اما حالا کلبه معتادین شده و افراد بی بندو بار می آیند.
رحمت الله جویا فعال رسانه ای که با دو همکار خود در پارک شهرنو آمده بود میگوید واقعا متاسفم افغانستان جای زندگی نیست من امروز با مردی روبرو شدم که از نام مرد شرمیدم؛ او با دیدن همکاران من شروع به توهین کرد؛ او مرد معیوب بود و تخته های کرامبول را به کرایه می داد و با الفاظ زشت به همکارانم گفت شما مسلمان نیستید، انگلیس هستید و مرا دشنام داد و مرا توهین کرد همکارانم که یک اش بانو بود گفت برادر! آرام باش!... او را روسپی صدا زد.
واقعاً شرم آور است، ما مردم افغانستان روز به روز به عقب میرویم. مسئولان باید توجه جدی کنند تا پارک شهرنو را از وجود چنین انسان های مریض پاکسازی شود.
یاسر ابرار کارمند تلویزیون پیشگام میگوید از شاروالی کابل میخواهیم که این پارک یگانه محل تفریح برای شهروندان شهرنو است در پارک فقط چهار لُچک و ده ها معتاد و افراد ناسالم کسی دیگر نیست، از محلی که در گذشته بهترین محل برای مردم بود حالا به یک محل منفور و سیاه تبدیل شده چرا دستاوردهای دیروز ما به سادگی از دست می رود.
حوری کودک ۹ ساله اینجا دستفروشی میکند، میگوید اینجا هر روز صبح می آیم و کتاب می فروشم پدرم مریض است و مادرم در خانه. من و خواهرم کار میکنیم. در داخل پارک یک قسم بوی می باشد، وقتی آن بو به دماغم می رسد آرام میشوم، اگر بیرون بروم دوصد افغانی تا ۴ صد کار میکردم؛ اما در داخل پارک ۷۰ افغانی کار میکنم. ظاهرا این کودک به چرس معتاد شده اما این وضعیت تا چه وقت؟
قابل یادآوری است امروز پارک شهر نو را اکثراً معتادین مواد مخدر و یا موترسایکل سواران تصرف نموده اند. یاد آن زمانه ها بخیر! آن زمان آرامی، برکت، صفا و صمیمیت بود. آن ایام هزاران درد، دامنگیر ِما نبود؛ در آن زمان های خاموشی شهرنو کابل منظره ی دیگری داشت؛ پارک شهرنو تفریحگاهی که در ایام شیرین کودکی و جوانی بهترین جای بازی و تفریح ما بود. یادم هست که گاهگاهی در زینب ننداری، فلم هایی را برای اطفال به نمایش میگذاشتند که اکثراً فلم های کارتونی بود. درست سر ساعت ۱۰ قبل از ظهر آغاز می یافت بعد از ختم فلم دوباره به پارک آمده مشغول بازی میشدیم.
تمنا جهش- خبرگزاری جمهور