۱

بررسی جریان شناسانه شعر افغانستان در دوران اشغال

چهارشنبه ۲۶ دلو ۱۳۹۰ ساعت ۱۷:۰۴
26 دلو سال 1367 اگرچه پایان اشغال افغانستان از سوی شوروی پیشین بود؛‌ اما ده سال حضور این نیروها در افغانستان و نیز وجود حاکمیت های کمونیستی در کشور در این دوره،‌ تاثیرات شگرفی بر زبان و ادبیات و شعر افغانستان گذاشت.
 شماری از شاعران، نظام شوروی پیشین را تمجید و مدح و عده ای با حفظ موقف بی طرفی نه سخنی از اشغال می گفتند و نه جانب جبهه ضد اشغال را می گرفتند.
در این میان، جریان دیگری در افغانستان شکل می گیرد؛ جریانی که به شعر مقاومت معروف است. شاعران این دوره، آدم های متفاوتی به نظر می آیند و با کمونیزم و رژیم حاکم، سازش ندارند و سعی می کنند با دولت مبارزه کنند.
شعر کمونیستی به اجتماع و سرمایه توجه دارد و در آن از واژه هایی چون بیل، زمین و... برای استحکام نظام استفاده می شود؛ اما در شعر مقاومت رشد مخالفت با نظام وقت، مطرح است.
تفاوت ها و شباهت ها، نقاط ضعف و قوت و سرانجام تاثیرگذاری شعر دوران اشغال و شعر مقاومت از موضوعات قابل کنکاشی است که خبرنگار جمهور آن را با شاعران افغانستان در میان گذاشته است.
پرتو نادری؛  شاعر و نویسنده افغانستانی در گفتگو با این خبرگزاری، شعر مقاومت در افغانستان را دارای پیشینه ای کهن دانسته و می گوید که حتا در زمانی که خراسان اسلامی، امارت و استقلالی ندارد؛ شعر مقاومت در اشعار شاعرانی چون حنظله بادغیسی، دیده می شود.
نادری در ادامه می افزاید که حالا تعبیر از  سرایش شعر مقاومت  در برابر تجاوز یک نیروی بیگانه، پنداشته می شود؛ در حالی که شعر مقاومت همواره به حیث یک رشته درخشان ادبی وجود داشته است که انتقاد آن متوجه استبداد داخلی و گاهی علیه نظام خاین و بی عدالتی های روزگار به حساب می آید.
این شاعر افغانستانی بر این باور است که  حتا شعر حافظ شیرازی علیه حاکمیت ریا و فریب و تلبیس و...  سروده شده و در کل، شعر عارفانه، نوعی شعر مقاومت به حساب می آید که  انسان را برای مقاومت در برابر نفس فرامی خواند.
نادری، طرفدار جدایی و تقسیم بندی شعر به نام شعر "کمونیستی" و "مقاومت" نبوده و بر این عقیده است که با تجاوز اتحاد شوروی، جریانات گوناگون ادبی به وجود آمد که هر یک نمایانگر طیف مشخصی بود.    
نظر به تقسیم بندی پرتو نادری،‌ جریان مسلط و وابسته به دولت و حزب حاکم، طیف مخالف که با استفاده از زبان استعاره و تمثیل مخالفت شان با نظام حاکم و شوروی سابق را بیان می کردند و آن دسته از شاعرانی  که تا آخر، مداح دولت باقی ماندند و ایدئولوژی حزب را به شعر درمی آوردند، از جمله شاعران آن روزگار به حساب می آمدند.
به گفته وی، طیف طرفدار دولت برای تبلیغات قشر کارگر و تبلیغ برای هماهنگی کابل و مسکو و انقلاب سوسیالستی، شعر می گفتند.
به باور نادری، عده ای هم بودند که به شعر تغزلی روی آوردند و نخواستند دولت را ناآرام و زبان شان را برای مرگ دولت، آلوده بسازند.
این شاعر در ادامه می افزاید که یک جریان ادبی و فرهنگی وابسته به پناهندگان افغان در کشورهای پاکستان و ایران به وجود آمده بود که به دلیل آواره بودن شان علیه دولت، شعر می گفتند.
وی در ادامه تصریح می کند که شاعران جهادی در پشاور، طرفدار این بودند که  به شعرهای شان "جهادی" گفته شود، تا "مقاومت".
نادری تاکید می کند که آنها با شعر نیمایی و شعر سپید هم حساسیت داشتند و آن را "شعر کمونیست ها" می دانستند؛ اما زمانی که به کابل آمدند به شاعران دولتی، تبدیل شدند.
وی اضافه می کند:"همانگونه که  شاعران دهه 50؛ مثل سلیمان لایق و بارق شفیعی و کسان دیگری که بر ضد دستگاه دولت، شعر می گفتند، در دوران حاکمیت حزب دموکراتیک، شاعران دولتی شدند؛ همینطور مجاهدین زمانی که  از پاکستان آمدند و به قدرت رسیدند شاعران دولتی شدند."
این کارشناس حوزه شعر و ادبیات، اعتقاد دارد که شعر مقاومت، شعر ایدئولوژیک نیست و آن را به شعر "مذهبی" و "غیرمذهبی" نیز تقسیم نمی توانیم.
وی شماری از اشعار مقاومت در کابل را نمادین و پیچیده و بعضی از شعرهایی که به نام مقاومت گفته شده اند را رد می کند و شعر دستگیر پنجشیری را به عنوان نمونه یاد می کند:"بلبل میدان نبرد است کلاشینکوف"
این شاعر افغانستانی می گوید:" شعر مقاومت نمی تواند شعر نمادین و انتزاعی باشد. شعر مقاومت، شعری است که بعضی از مجاهدین در دره ها آن را زمزمه می کردند."
به عقیده پرتو نادری، وجود زبان استعاری و فرم سپید و نیمایی در شعر مقاومت، باعث شد تا با آن جنبش که از سطح بلند فرهنگی برخوردار نبود، درهم نیامیزد و این از بزرگترین مشکلات شعر مقاومت به حساب می آمد."
وی در پایان خاطرنشان می کند که شاعران دولتی مانند عظیم شهبال، دستگیر پنجشیری، بارق شفیعی، سلیمان لایق و... به دیدگاه های ایدئولوژیک پرداخته و با اینکه اشعار شان دارای مایه ها و پیرایه های ادبی بوده؛ اما چون در خدمت نظام متجاوز، سروده می شد، نفرت انگیز بود.
افسر رهبین؛ شاعر و منتقد ادبی نیز در گفتگو با جمهور، گرایش های شعری آن روزگار را به گروه های وابسته به نظام و آنهایی که با رژیم کمونیسیتی مخالفت می کردند، تقسیم می کند.
او تاکید می کند که در جریان استیلای نظام کمونیستی بر کشور، ده ها شاعر بازداشت شدند، کشته شدند و....
 رهبین اما سخنان پرتو نادری مبنی بر سابقه دار بودن شعر مقاومت را رد می کند و می گوید:"اگر قرار باشد آنچه را که به عنوان انتقاد در شعر شاعران پیشین مطرح شده به عنوان شعر مقاومت بپذیریم، اصلا مقاومت در آغاز وجود داشته است؛ در حالی که چنین نیست. در شعر، یکی موضوع اعتراض و انتقاد است که خصلت شعر را می سازد و دوم  موضوع مقاومت در شعر و یا شعری که با مفهوم ضد تجاوز بودن مطرح می شود هست که با آن متفاوت است."
وی در ادامه، شعر مقاومت در افغانستان را مرتبط با اشعار فلسطینی ها می داند و بر این نظر است که عده ای از شاعران که زیر سیطره نظام کمونیستی قرار داشتند، با سرایش شعرهایی مملو از استعارات و ایهام، محکوم به زندان شدند.
افسر رهبین، همچنین تصریح می کنید:"من به خاطر سه شعر خود چندین بار از طرف نظام حاکم، مورد مؤاخذه قرار گرفتم و حتا به زندان کشانده شدم. فقط به خاطر سانسوری که در نظام کمونیستی مطرح بود."
این تحلیلگر و فعال عرصه شعر و ادب افغانستان، شعر مقاومت را نجات بخش روحیه مردم افغانستان می داند و نمونه ای از آن را که به گفته وی، توسط یک بانوی روستایی سروده شده، چنین بیان می کند:
طیاره چرخکی مانند گژدم
 بمباری می کند به ملک مردم
الهی بچه کارمل بمیرد
 پندکی بر سرم تا کی بگردم؟
این شاعر افغانستانی، ضعف های شعر مقاومت را هم برمی شمارد و بر این اعتقاد است که حوزه تحت سیطره نظام، دارای شعریت بهتر بوده؛ چون با ابهام ضروری ارائه شده؛ اما اشعار سروده شده در فضای بازتر؛ حتا مجموعه های استاد خلیلی، شعریت کمتری برخوردار بوده اند.
اکنون جدای از دو جریان عمده و تاثیرگذار شعر دولتی و شعر مقاومت، جریان های دیگری نیز از سوی برخی از شاعران و کارشناسان حوزه ادبیات در  افغانستان، مطرح می شود که در فرصت های بعدی به آنها نیز پرداخته خواهد شد.

نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین