حکومت تحت رهبری اشرف غنی و داکتر عبدالله پس از دو سال و اندی فعالیت هنوز در دام مشکلات عدیدهی اسیر است و هرچه دست و پا میزند بیشتر در باتلاق بحرانها فرو میرود و تصور میشود این معضلات تمامی ندارد و رییس جمهور و رییس اجرائیه نیز اراده ای برای حل این مشکلات ندارند.
هفتهی گذشته سلب اعتماد شدن هفت وزیر کابینه و موضعگیری تند ارگ ریاست جمهوری در این قبال نگرانیهای شهروندان را به اوج رساند و این فرضیه را به وجود آورد که گویا حکومت و مجلس نمایندگان در تقابل قرار گرفته اند و هرکدام در تلاش اند تا منافع خودشان را تضمین کنند، اما نگاه ژرفتر به این قضیه نشان میدهد که یک بازی حساب شده و دقیق پشت فعالیتهای اخیر مجلس نمایندگان وجود دارد و آقای غنی با تئوری حذف مخالفین، دنبال تصفیه کابینه به نفع تیم خود است و واکنش تند ارگ در این مورد تنها برای فریب مردم بوده و در حقیقت سناریوی سلب اعتماد وزرا در کاخ ریاست جمهوری نوشته شده است.
این حرف به هیچ رو گزاف نیست، جنرال دوستم معاون اول آقای غنی پیش از این، از قوم گرایی رییس جمهور سخن به میان آورده و تاکید کرده بود که ریاست جمهوری به دست حلقهی خاصی افتاده است و تمامی حرکات و پالیسیها به دست افراد این حلقه ساخته میشود و اگر گفته شود شیرسیاه است رییس جمهور غنی، بدون هیچ درنگِ میپذیرد.
شکل گیری جنبش روشنایی و دو مورد تظاهرات گستردهی اعضای این جنبش به دلیل تغییر مسیر لین برق ۵۰۰ کیلوولت ترکمنستان، خود نشان دهندهی نارضایتی مردم از کارکرد حکومت و سیاستهای آن است و به وضوح نشان میدهد که ارگ ریاست جمهوری با مردم در تقابل منافع قرار گرفته است و در تلاش است تا با سیاستهای حساب شده صلاحیتها و امکانات دولتی را در اختیار افراد خاص قرار دهد و سایرین را از این مجموعه بیرون بیندازد.
این موارد تنها مشکلات موجود در قسمت بلای هرم قدرت نیستند و نارضایتی ها از ریاست جمهوری به این موارد خلاصه نمیشوند، استعفای معنا دار مسئولین محلی در ولایات و مقامات بلندپایه در پایتخت کشور به دلیل مداخلات و محدود شدن صلاحیتهای شان از سوی ریاست جمهوری اوج بحران را به نمایش میگذارد.
گرچه سرعت قضایا و رویدادها در افغانستان به حدی است که حتی بحرانهای به این بزرگی شهروندان افغانستان را نمیتواند شوکه کند و همه در یک سردرگمی مطلق ثانیهها را میگذرانند، اما باید متوجه بود که افغانستان تا ورطهی نابودی و فرو افتادن در دام ناکامی یک قدم دیگر بیشتر فاصله ندارد.
همان خطر که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۳ افغانستان را تهدید میکرد، حالا نیز سر بیرون کرده و آماده است تا کشور را به سه دهه قبل رهنمون سازد، تنها تفاوت این است که در آن ایام کمیسیون انتخابات بانی مشکل قلمداد می شد و حالا ارگ ریاست جمهوری.
اگر به ایام کارزارهای انتخاباتی برگردیم و شعارهای بینقص آقای غنی و آقای عبدالله را مرور کنیم و وضعیت فعلی افغانستان را به تحلیل بنشینیم، هیچ اثری از عملی شدن گفتههای شان دیده نمیشود و برعکس شکافها عمیق تر شده و مشکلات بیشتر، نحوه برخورد حکومت وحدت ملی با مشکلات و قضایا به حدی نا پخته و نسنجیده است که یک ولایت در این مدت دوبار به دست طالبان سقوط کرده است و هنوز هم این خطر برطرف نشده است.
مشکلات موجود در کشور قابل شمارش نیستند و این موارد تنها برای احیایی خاطرههای از یاد رفته بیان شد، اما سوال اساسی این است که چرا افغانستان باید این دور باطل را بچرخد؟
شاید دلایل بسیاری برای قرار داشتن افغانستان در این وضعیت وجود داشته باشد، اما مهمترین آن سوء مدیریت و همه کاره شدن رییس جمهور است.
غنی در راس حکومت وحدت ملی در تلاش است تا تمامی اختیارات را منحصر به خودش کند و بر ریز و بزرگ موضوعات در سرتاسر کشور مدیریت داشته باشد و باید هیچ نکتهی بدون مشورت با شخص رییس جمهور اجرا نشود. تورم موضوعات و معضلات و ضعف آقای غنی در مدیریت این موضوعات باعث شده ارگانهای دولتی به کلی فلج و تبدیل به نهادهای بیکاره شوند. قسمت اعظم مشکلات فعلی افغانستان از همین مجرا آب میخورد.
باری که آقای غنی در سفر خارجی به سر میبرد و قاعدتا باید معاون اول ریاست جمهوری اختیارات را به دست بگیرد و کشور را مدیریت کند، اما از آنجائیکه آقای غنی به شدت بدبین است و تلاش دارد تمام موارد تحت نظر خود وی اداره شود، به معاونین اش می گوید که خودش کشور را بصورت آنلاین مدیریت خواهد کرد.
علاقه شدید غنی به همه کاره شدن، کشور را در خلاء مدیریتی قرار می دهد و بدتر شدن وضعیت به هیچ عنوان دور از انتظار نیست، اما باید متوجه بود که تداوم این روند کشور را به نقطهی غیرقابل اصلاح هدایت خواهد کرد.
رضا آذر- خبرگزاری جمهور