دیروز روز جهانی کاهش خطرات حوادث بود. ادارة ملی مباره با حوادث از این مناسبت طی همایشی در کابل بزرگداشت به عمل آورد.
روز جهانی کاهش خطرات حوادث در افغانستان در حالی تجلیل میشود که گفته میشود در این کشور ۶۷۵ هزار معلول وجود دارد که ۳۸۰ هزار آن در اثر انفجارِ ماین معلول شده اند.
انفجار ماین تنها خطری نیست که افغانستانی ها را تهدید میکند، بل حوادث طبیعی مانند باد و باران و سیلاب نیز همواره فاجعه آفریده و جان انسان های بی شماری را میگیرد و خانه های فراوانی را تخریب می کند.
مارک باوودن، معاون نماینده ویژه سازمان ملل متحد برای افغانستان در امور بشری که در این همایش صحبت میکرد، گفت: «تنها در سال ۲۰۱۲، ۵۰۰ تن در افغانستان به خاطر حوادث طبیعی جان خود را از دست داده و ۵۰ درصد از روستاها آسیب دیده اند».
آماری را که مسئولان ادارة مبارزه با حوادث و نمایندگان یوناما ارایه میکنند، نشان می دهد که افغانستان یکی از آسیب پذیرترین کشورها در برابر حوادث طبیعی بوده و مردم این مرز و بوم هنوز بازیچة دستِ نامهربان طبیعت می باشند.
آسیب پذیری افغانستان از حوادث طبیعی و غیرشخصی مانند زلزله و سیلاب جنگ و ماین و ... در کنار آنکه پیامدهای ناگوار جانی و مالی برای کشور داشته، همچنین باعث تحکیم فرهنگ «تقدیرگرایی» گردیده و موجبات عقب ماندگی فرهنگی مردم مان را فراهم نموده است.
تقدیرگرایی یکی از نگرشهای پیشامدرن است که جهان را ساخته و پرداخته نیروهای مرموز و فوق قدرت بشری می داند که حسب دلخواه خودشان عمل می کنند و انسان ها قادر به دخل و تصرف در اراده آن ها نمی باشند. این نگرش دقیقاً در قطبِ مخالفِ جوامع توسعه یافته قرار دارد. در جوامع توسعه یافته، انسانها، جهان را مجموعه ای از اقدامات و فعالیت هایی می پندارند که توسط خودشان مهندسی و طراحی گردیده و انجام می یابند.
انسانهای جوامع واپسمانده به دلیل آنکه عملاً بازیچة دست نامهربان طبیعت بوده و از حوادث طبیعی زیانمند می گردند، تقدیرگرا و خرافاتی گردیده و خود را آلت دست نیروهای فوق بشری و غیرشخصی می دانند و هزاران افسانه و خرافات را به وجود می آورند.
عروضی سمرقندی، در جایی، علوم مورد نیاز چنین جوامع را در چهار رشته، دسته بندی میکند که عبارتند از: دبیری، شاعری، طب، و نجوم و فال بینی و تعبیر خواب و داستانهای جن و پری.
مردم در چنین جوامعی، از همه بیشتر، نیازمند آن اند که کسی پیدا شود و با روشهای غیر متعارف، آینده کشور و قبیله را پیشبینی نماید و از داستان های دیو و پری و نقش آن ها در زندگی فردی و اجتماعی مردم صحبت کند و برای شان از اسطوره ها تعریف نماید.
درست از همین جا است که در چنین جوامعی، نقش خواب و تعبیر آن برجسته تر میگردد و مردم بدان ارج می گذارند. چون معمولاً تصور بر این است که آدمی در خواب با آینده اش مواجه می شود و هرچه را در حالت خواب ببیند، در بیداری هم تجربه خواهد کرد.
بیهقی، در مورد این جوامع، ارزیابی جالبی دارد: «بیشتر مردم عامه بر آن اند که باطل ممتنع را دوست دارند، چون اخبار دیو و پری و غول بیابان و کوه و دریا که احمقی هنگامه سازد و گروهی بر حول او گرد آیند و وی گوید در فلان دریا جزیره ای دیدم و پنجصد تن جایی فرود آمدیم در آن جزیره و نان پختیم و دیگ ها نهادیم چون آتش تیز شد و تبش بدان زمین رسید از جای برفت، نگاه کردیم ماهی بود؛ و در فلان کوه چنین و چنان چیزها دیدم، و پیرزنی جادوگر مردی را خر کرد و باز پیرزنی دیگر جادو گوش او را به روغنی بیندود تا مردم گشت، و آنچه بدین ماند از خرافات که خواب آرد نادان را چون شب برای شان شمرند. و آن کسانی که سخن راست خواهند تا باور دارند ایشان را از دانایان نشمرند و سخت اندک است عدد ایشان و ایشان نیکو فراستانند».
محبوبیت نگرشهای افسانه ای و خرافاتی در افغانستان نیز ریشه در همین امر دارد. مردم افغانستان به دلیل آنکه هنوز هم آسیب پذیرترین ملت دنیا در برابر حوادث طبیعی می باشند، از جهانبینی بسته و بدوی برخوردار بوده و اعتماد به نفس شان را از دست داده اند.
مبارزه علیه حوادث طبیعی در افغانستان در کنار آنکه باعث امنیت جانی و مالی مردم خواهد شد، همچنان باعث فروریزی این جهانبینی نیز گردیده و زمینة ذهنی و فرهنگی توسعه را به وجود خواهد آورد. ادارة ملی مبارزه با حوادث باید یکی از فعالترین و مهمترین ادارات دولتی کشور باشد و از امکانات فوقالعادة برخوردار باشد که نیست. دولت افغانستان باید به این امر توجه کند.
عبدالشهید ثاقب- خبرگزاری جمهور