جبهه مقاومت به رهبری احمد مسعود و حزب جمعیت به رهبری صلاح الدین ربانی، در بیانیهای اعلام کردند که به علت اختلاف بر سر «ساختار، پالیسیها و روش مدیریتی و کاری» به همکاری با مجمع ملی برای نجات افغانستان، پایان دادند.
یک منبع معتبر در جبهه مقاومت گفت که یکی از دلایل اختلاف تعیین عمر داووزی به عنوان رئیس اجرایی مجمع است.
جبهه آزادی افغانستان نیز عضویت این جبهه در مجمع ملی برای نجات افغانستان را «شایعه» خواند و آن را با قاطعیت رد کرد.
در ماه قوس پارسال، رهبران برجسته مخالف طالبان ائتلافی سیاسی را زیر عنوان «مجمع ملی برای نجات افغانستان» تشکیل دادند.
اگرچه همانگونه که در این خبر نیز بازتاب یافته، تصمیم جبهه مقاومت ملی و حزب جمعیت اسلامی برای خروج از ائتلاف مجمع ملی برای نجات افغانستان ظاهرا در اعتراض به انتصاب یک عنصر قومگرا و پشتونیست صورت گرفته که سابقه ای سیاه در معادلات قومی و سیاسی افغانستان داشته؛ اما کارشناسان میگویند که این اقدام پیش از آنکه به تضعیف رویکردهای قومگرایانه در میان ائتلافهای ضد طالبان منجر شود به تضعیف اصل این جریانها میانجامد و این همان چیزی است که طالبان به خوبی از آن بهرهبرداری میکنند.
به بیان دیگر، اگر جریانهای ضد طالبان توانایی لازم برای مهار رویکردهای قومگرایانه و انحصارطلبانه را ندارند و همچنان از اعمال نفوذ فاشیستها و فاسدهای دوره جمهوریت را از میبرد این به معنای آن است که آنها به اندازه کافی توانایی لازم برای به چالش کشیدن قدرت و حاکمیت طالبان را ندارند و آماده نمایندگی بی قید و شرط از آحاد مردم افغانستان نیستند.
آگاهان میگویند که جدایی حزب جمعیت اسلامی افغانستان و جبهه مقاومت ملی از ترکیب مجمع ملی برای نجات افغانستان در اعتراض به انتصاب یک عنصر انحصارطلبی قومی در رأس این جریان ضد طالبان، امیدهای اندک مردم افغانستان برای ایجاد تغییر از سوی این ائتلافها را از میان میبرد و این واقعیت را مورد تاکید مجدد قرار میدهد که حتی دشمن مشترک نیز نتوانسته گرایشهای گوناگون در ترکیب ائتلافهای رنگارنگ سیاسی ضد طالبان را باهم متحد کند و آنان را بر محور یک هدف مشترک یعنی سرنگونی رژیم طالبان و بازگرداندن سرنوشت مردم افغانستان به خود آنها فراهم بیاورد.
به عقیده منتقدان، شماری از جریانهای سیاسی و کنشگران قومی مخالف طالبان همچنان به گونهای عمل میکنند که گویی همچنان نظام جمهوری برقرار است، طالبان قدرت را به طور کامل تصاحب نکرده اند و فعالان سیاسی و رهبران قومی برای کسب سهم بیشتر در ساختار قدرت با همدیگر رقابت میکنند و در این رقابت، قومیت و گرایشهای قومی حرف اول را میزند.
این در حالی است که از ۴ سال پیش تاکنون وضعیت به طور کامل تغییر کرده، همه کسانی که در دوره جمهوریت از نردبان قومیت به سمت قله قدرت بالا میرفتند اکنون به حضیض حقارت سقوط کرده و سرنوشت رقتبار و تحقیرآمیزی در تبعید پیدا کردهاند.
صاحب نظران میگویند که حتی در دوره جمهوریت نیز حاکمان اقتدارگرا و خودکامه مانند اشرف غنی و حامد کرزی از دامن زدن به اختلافات سیاسی و مناقشات قومی بیشترین بهره را میبردند و حاکمیت خود را تحکیم میبخشیدند. به باور آنان، اکنون که طالبان به قدرت بازگشتهاند و جریانهای ضد طالبان همچنان درگیر مناقشات قومی هستند رهبران رژیم حاکم نیز با استفاده از همان ترفند اسلاف شان، خود را حاکمان بلامنازع کشور میدانند و با اشاره به اختلافات و رقابتهای عمیق و شدید در درون جریانهای ضد طالبان، خود را متحد و منسجم و یکپارچه نشان میدهند که شایسته حاکمیت بلامنازع بر سرنوشت مردم افغانستان هستند.
بنابراین، اختلافات عمیق ناشی از مناقشات قومی در حالی بر ائتلافهای ضد طالبان سایه افکنده است که مردم افغانستان برای رهایی از سلطه نامشروع رژیم طالبان نیازمند یک اپوزیسیون قویژ کارآمد، مقتدر، واقعا ملی و عاری از گرایشهای قومی و تباری هستند.
از جانب دیگر، هیچ تردیدی وجود ندارد که یکی از دلایل اصلی جنگهای داخلی و ناکامی ساختارهای قدرت برای ایجاد یک نظام دموکراتیک، قانونمند و پایدار در افغانستان، گرایشهای شدید قومی، تلاشهای مذبوحانه برای تصاحب نامشروع قدرت و جلوگیری از حق و سهم عادلانه سایر اقوام و اقلیتها در ساختار سیاسی کشور بوده است.
رویدادهای اخیر اما نشان میدهد که این بیماری همچنان با قدرت در سیاست افغانستان وجود دارد و از مردم افغانستان قربانی میگیرد؛ چیزی که در حال حاضر به طور کامل به نفع رژیم حاکم تمام میشود و مردم را از دستیابی به رویاهای دیرینه خود یعنی استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک، ملی و مبتنی بر آرا و اراده تمام آحاد ملت بازمیدارد.
نرگس اعتماد - جمهور