ضیا سراج؛ رییس پیشین امنیت ملی افغانستان ادعا کرده که القاعده اختلافات میان رهبران طالبان را مدیریت کرده و مانع از فروپاشی این گروه شده است.
این در حالی است که اختلافات رهبران طالبان و شبکه حقانی به حساسترین مرحله خود رسیده و به نظر میرسد که با توجه به ترور بحث برانگیز خلیل الرحمان حقانی؛ وزیر امور مهاجرین طالبان و جابجاییهای مناقشه برانگیز مقامات کابل توسط ملا هبت الله آخوندزاده، تازهترین نشانهها از غلبه قندهار بر شبکه حقانی است.
علیرغم این اختلافات اما هیچکس درباره فروپاشی زودهنگام رژیم طالبان صحبت نمیکند. به بیان روشنتر، طالبان توانسته اند انسجام سازمانی خود را علیرغم اختلافات شدید و جنگ قدرت در پشت پرده همچنان حفظ کنند و این به باور ضیا سراج، خدمت بزرگی است که القاعده به رژیم طالبان میکند.
اگرچه گمانه زنیهای زیادی درباره ارتباطات وثیق و مستحکم شبکه حقانی با تروریستهای خارجی از جمله القاعده وجود دارد؛ اما به باور بسیاری از کارشناسان، القاعده توانسته نفوذ خود را در لایههای مختلف تشکیلات سازمانی طالبان توسعه دهد، به گونهای که در مناقشات قبیلهای و جنگ قدرت به مثابه یک نیروی فراسازمانی و فراجناحی عمل میکند و اجازه نمیدهد که این مناقشات در نهایت به فروپاشی سریع و زودهنگام رژیم طالبان منجر شود.
آقای سراج همچنین گفته که پسر اسامه بن لادن؛ رهبر پیشین القاعده، احتمالا در قندهار یا پنجشیر حضور دارد.
در این باره پیش از این نیز گزارشهایی مبنی بر حضور رهبران درجه اول شبکه القاعده از جمله پسر اسامه بن لادن در افغانستان زیر سلطه طالبان منتشر شده است. در این میان، پنجشیر یکی از پایگاههای مهم القاعده پس از تسلط طالبان بر افغانستان عنوان میشود و بر بنیاد گزارشها القاعده توانسته در این منطقه استراتژیک چندین پایگاه، مدرسه دینی و مراکز آموزشی برپا کند؛ بنابراین حضور پسر اسامه بن لادن و رهبر کنونی القاعده در پنجشیر ممکن است یک واقعیت باشد.
پنجشیر از جهات زیادی برای القاعده و البته طالبان اهمیت فراوانی دارد. یکی اینکه این ولایت در طول دهها سال گذشته، پایگاه نمادین مقاومت بوده است؛ پایگاهی شکست ناپذیر که حسرت سلطه و اشغال را در دل بسیاری از مهاجمان خارجی و داخلی از جمله شوروی، القاعده و طالبان گذاشته بود. بنابراین، تسلط آسان طالبان بر پنجشیر در دوره دوم حاکمیت این گروه به همان میزان که یک پیروزی استراتژیک محسوب میشود، در زمینه پایان دادن به یک واقعیت تاریخی یعنی افسانه شکست ناپذیری پنجشیر نیز برای آنان اهمیت نمادین دارد.
از جانب دیگر، به لحاظ نظامی پنجشیر یک دژ مستحکم و نفوذناپذیر به حساب میآید که در طول تاریخ جنگهای چند ده ساله گذشته، دستیابی به آن آرمان بسیاری از جنگ افروزان بوده است و این موهبت بزرگ اکنون نصیب طالبان و القاعده شده است. بنابراین احتمالاً استراتژیستهای نظامی طالبان و القاعده و حامیان خارجی آنها به این نتیجه رسیدهاند که استحکام پایگاههای نظامیشان در پنجشیر، قدرت آینده آنان را تضمین میکند و احتمال شکستشان در برابر دشمنان را به حداقل ممکن کاهش میدهد.
به باور سراج، در سطح رهبری طالبان، اختلافات قومی و مذهبی بیشتر از هر زمان دیگری افزایش یافته؛ اما شبکه القاعده نقش برجستهای در مدیریت این وضعیت داشته است.
آقای سراج همچنین گفت که اختلافات عمیقی بر سر تقسیم قدرت میان رهبران طالبان وجود دارد.
همانگونه که در بالا نیز اشاره شد اختلافات و جنگ قدرت میان رهبران طالبان و شبکه حقانی چیزی نیست که قابل انکار باشد. این جنگ مدتهاست که از زیر به سطح آمده و حتی به درگیریهای فیزیکی و حذف مستقیم رقبا نیز کشانده شده است.
با این حال، القاعده همچنان تلاش میکند تا از پیامدهای ویرانگر این جنگ قدرت و جدال قبایل بر چشم انداز بقای رژیم طالبان جلوگیری کند و اجازه ندهد که رهبران طالبان فرصت به دست آمده برای تحکیم تسلط خود بر افغانستان را قربانی تنشهای قومی و قبیلهای و تقابلهای مرگبار بر سر قدرت کنند و به این ترتیب، راه قدرتگرفتن و غلبه دشمنانشان به منظور سرنگونی رژیم حاکم را هموار سازند.
به گفته ضیا سراج، پیام شبکه القاعده به طالبان این است که اکنون فرصتی مناسب برای گسترش فعالیتهای آنها فراهم شده و باید بهدرستی از آن برای دستیابی به اهداف خود استفاده کنند.
او گفت که شبکه القاعده در حال حاضر افغانستان را بهعنوان مرکز فرماندهی و اداره خود میبیند و نمیخواهد این موقعیت استراتژیک را از دست بدهد.
همانگونه که در اظهارات رئیس پیشین امنیت ملی نیز مورد تاکید قرار گرفته به همان میزان که القاعده مانع فروپاشی رژیم طالبان میشود، طالبان نیز با پناه دادن به القاعده، بستری امن و بهشتی مصون را برای تروریستهای وابسته به این شبکه ایجاد کرده و فضا و فرصت لازم برای احیای مجدد آن را مساعد ساختهاند. بنابراین تلاش برای بقای رژیم طالبان و جلوگیری از فروپاشی آن در نتیجه جنگ قدرت و جدال قبایل نه تنها یک هدف مقدس و ایدئولوژیک برای رهبران القاعده است؛ بلکه همزمان، حیات و حضور این شبکه را نیز تضمین میکند؛ زیرا به هر میزان که طالبان در افغانستان قدرت بگیرند و حاکمیت شان استحکام پیدا کند القاعده نیز میتواند فرصتی ارزشمند برای تجدید قوا و رقابت با سایر گروههای تکفیری و تروریستی در منطقه و جهان پیدا کند.
این مقام امنیتی پیشین افغانستان افزود که غرب و امریکا اکنون از فعالیتهای شبکه القاعده در افغانستان آگاه هستند و شواهد کافی نیز در این زمینه دارند؛ اما تا زمانی که این فعالیتها تهدید مستقیمی برای آنها ایجاد نکند، ترجیح میدهند آن را از راه دور مدیریت کنند.
در این زمینه اما به نظر میرسد که سراج از یک واقعیت نه چندان پنهان چشم پوشی کرده و آن نقش خود غرب در ایجاد القاعده و توسعه آن به سرزمینهای هدف است. به عبارت دیگر، امریکا با علم به اینکه طالبان با القاعده ارتباط دارند و بازگشت طالبان به قدرت به معنای بازگشت القاعده به افغانستان است، توافقنامه استعماری دوحه را امضا کرد؛ بنابراین احیای مجدد و تجدید قوای القاعده در افغانستان زیر سلطه طالبان چیزی نیست که از نگاه امریکا و غرب پنهان باشد؛ پس برخلاف توجیه رئیس پیشین امنیت ملی افغانستان، غربیها نه تنها در حال حاضر، حضور القاعده در افغانستان را خطری برای امنیت خود تلقی نمیکنند؛ بلکه این حضور ممکن است مورد حمایت پیدا و پنهان غرب نیز قرار داشته باشد و امریکا و متحدانش در آینده از پروژه القاعده برای توسعه تروریزم به سایر کشورهای منطقه و جهان استفاده کنند.
محمدرضا امینی - جمهور