درگیری های جاری میان طالبان و پاکستان، مشکل دیروز و امروز نیست و ربطی به روابط پیچیده طالبان و پاکستان ندارد. این انباشت نفرت و خصومت و آثار بحران های حل نشده تاریخی و جغرافیایی است که اجازه نمی دهد حتی یک نیروی نیابتی و دست نشانده هم به کمک پاکستان بیاید و از بروز بحران و تنش و درگیری میان دو کشور بکاهد.
در ادامه واکنشهای گسترده به حملات اخیر پاکستان، وزارت خارجه این کشور ادعا کرده که عناصری در درون رژیم طالبان از تروریزم و طالبان پاکستانی حمایت میکنند. در مقابل اما طالبان، جنرالهای ارتش پاکستان را به ضدیت با افغانستان متهم کردهاند.
وزارت خارجه پاکستان گفته که این کشور بارها از طالبان افغان خواسته که برای جلوگیری از تبدیل شدن افغانستان به بستری برای تروریزم علیه پاکستان، اقدامات ملموس و مؤثر انجام دهد، به تحریک طالبان پاکستان پناه امن ندهد و رهبران آنان را به این کشور بسپارد.
این وزارت افزوده: «با اینحال، برخی عناصر در میان صاحبان قدرت در افغانستان (طالبان) بهطور فعال از تحریک طالبان پاکستان حمایت میکنند و از آنان بهعنوان [نیروی] نیابتی علیه پاکستان استفاده میکنند.»
این وزارت گفته: «ما از این عناصر میخواهیم که در سیاست جانبداری از تروریستها تجدید نظر کنند و در کنار مردم پاکستان بایستند.»
در مقابل، طالبان اما ادعاهای پاکستان را رد کرده و جنرالهای ارتش پاکستان را به ضدیت با افغانستان، متهم ساخته و حملات اخیر پاکستان را تجاوز تلقی کرده اند.
علیرغم لفاظی های اسلام آباد و رژيم طالبان، واقعیت اما این است که تروریزم، مساله اصلی نیست. یک ابزار یا به تعبیر وزارت خارجه پاکستان «نیروی نیابتی» است برای اهداف بزرگ و اصلی.
این خصومت، ریشه های قدرتمند تاریخی دارد که به آغاز پیدایش پاکستان، روابط سنتی کابل – دهلی نو و مشکلات ارضی و مرزی به مثابه میراث دوران استعمار بازمی گردد.
تفسیر این موارد، توضیح واضحات است؛ اما چیزی که در حال حاضر اهمیت دارد، این است که رویای پاکستان برای به قدرت رساندن نیروی نیابتی خود و ایجاد یک رژيم سرسپرده و دست نشانده در کابل بار دیگر با شکست رو به رو شد؛ همان گونه که پاکستان نتوانست دولت مجاهدین مورد حمایت خود را پایدار نگه دارد و سیاست خارجی آن در قبال اسلام آباد، دهلی نو، دیورند و مسایل دیگر را مدیریت کند.
با اینهمه در این شکی نیست که طالبان، یک جریان ملی نیست و با وجود تنش هایی که با پاکستان دارد، هرگز نمی تواند اعتماد و حمایت مردم افغانستان را جلب کند؛ زیرا این گروه پیش از این نشان داده است که از عموم مردم افغانستان، نمایندگی نمی کند، مشروعیت ملی ندارد، نماینده شایسته ای برای تمام اقوام کشور نیست و در حوزه های کلان، دنباله رو قدرت های بزرگ خارجی است و بقای خود را مرهون حمایت این قدرت ها می باشد. چنین نیرویی حتی اگر هر روز با پاکستان، درگیر شود، نمی تواند از مردم افغانستان، مشروعیت و محبوبیت کسب کند و سلطه غیرمشروع خود را استحکام ببخشد.
درگیری های جاری میان طالبان و پاکستان نیز همان گونه که اشاره شد، مشکل دیروز و امروز نیست و ربطی به روابط پیچیده طالبان و پاکستان ندارد. این انباشت نفرت و خصومت و آثار بحران های حل نشده تاریخی و جغرافیایی است که اجازه نمی دهد حتی یک نیروی نیابتی و دست نشانده هم به کمک پاکستان بیاید و از بروز بحران و تنش و درگیری میان دو کشور بکاهد.
به بیان دیگر، زخمی که بار دیگر در نتیجه حمله تروریستی اخیر بر نظامیان پاکستانی و در پی آن، بمباران مناطق مرزی افغانستان توسط ارتش پاکستان، سر باز کرده، یک زخم کهنه است که در نتیجه سوء مدیریت، بی تدبیری، بی مسئولیتی، برخوردهای احساسی و حیثیتی از سوی رهبران دو کشور در دوره های مختلف تاریخی، همچنان تازه و خونچکان باقی مانده و بر اثر یک برخورد کوچک، تبدیل به بحرانی بزرگ در روابط دو همسایه می شود.
افزون بر این، طالبان نشان داده اند که نه تنها ظرفیت لازم برای حل دایمی بحران رابطه با پاکستان را ندارند؛ بلکه با ادامه رویکرد احساسی – حیثیتی حاکمان پشتون تبار پیشین و اتکای افراطی بر خودنمایی نظامی، بحران را وخیم تر کرده اند و اندک زمینه ها و ظرفیت های حل مسایل را نیز از میان برده اند.
این امر، بیش از همه باید پاکستان را ناامید کرده باشد؛ زیرا ارتش و آی اس آی پاکستان، سرمایه گذاری بزرگی روی طالبان کرده بودند و انتظار داشتند که با به قدرت رسیدن این گروه، هژمونی پاکستان بر افغانستان، تضمین خواهد شد، دیورند رسمیت خواهد یافت و سیاست خارجی افغانستان در قبال هند، از سوی اسلام آباد تنظیم خواهد شد.
این محاسبه، اشتباه بود؛ زیرا پاکستانی ها که عمدا بر نظامی گری، توحش قبیله ای و فقدان فکر استراتژیک رهبران طالبان، کار کرده بودند، بیش از همه، خود قربانی این موارد شدند و اکنون باید هزینه بپردازند.
عبدالمتین فرهمند - جمهور