چندی قبل متنی نوشتم از نقش مردم پنجشیر در تخریب احمد مسعود و نقشی که احمد مسعود در ضعف جبهه مقاومت ملی داشته است.
http://www.jomhornews.com/fa/note/169770/
در آن نوشته ضمن احترام به احمدجان مسعود برخی ضعفها و کاستی های ایشان را یادآوری نمودم و پیشنهاداتی مطرح کردم. از آن زمان هم پیامهای ارزشمند و هم انتقادهایی را از جانب دوستان دریافت نمودم که موافق یا مخالف دیدگاه من بودند. عده ای نقد را سبب اصلاح دانسته و عده ای نفس نقد احمدمسعود را جایز نمی دانستند و مقایسه احمد با احمدشاه را اشتباه دانسته اند.
من حقیقتا احمدمسعود را دوست دارم، خدایی دوست دارم. سستی او و تضعیف وی را هرگز خوش ندارم. اما نقد کارکرد او را برای اصلاح امور و برای تقویت ایشان ضرور می پندارم.
در این نوشته ضمن اینکه نقد محترمانه را با هدف اصلاح، لازم می دانم، نیاز است سئوالاتی مطرح شود.
از دید من قرار نیست احمدجان، احمدشاه شود؛ چون احمدشاه مسعود شدن در توان او نیست و احمدجان ظرفیت تبدیل شدن به احمدشاه را ندارند. این سخن به معنای بی احترامی نیست. بیان واقعیتی از شاخصه های متفاوت هر انسان است.
پایگاه احمدشاه مسعود در میان سنگلاخ ها و دره ها و قریه های پنجشیر بود و پایگاه احمدجان قریب سه سال شده که در لندن و پاریس است. بالشتِ سر احمدشاه مسعود، سنگ سخت کوهستان بود و بالشت احمدجان، پُر از پَرِ قو بر تختخواب فرانسوی. احمدشاه مسعود هسته گذاری و اصالت مبارزه اش را بر مبنای مردم در جغرافیای خودش گذاشت اما احمدجان می خواهد از اروپا برای افغانستان هسته گذاری کند. اینها خیلی فرق دارد.
مسعود مدام با مردم بود و می دید و می پرسید و می شنید اما احمدجان، هنوز غوره نشده، مویز شده است. نه فرماندهان عملیات را می بیند و نه مردان ادبیات را.
مسعودِ بزرگ، عملیات را برای ادبیات می کرد؛ یعنی فرهنگ و ادب و حکمت و معرفت را مبنا و زیربنا می دانست اما مسعودجوان هیچ اعتباری بر آنها قائل نیست. نه رسانه دارد، نه تفکر رسانه ای دارد، نه قدرت رسانه ای دارد و نه باور به رسانه دارد. او باور به قدرت تبلیغات ندارد.
طالبان که تا دیروز رسانه را حرام می دانستند و رادیوها و تلویزیون ها را می شکستند اکنون حتی میدان رسانه و تبلیغ را هم از احمدجان گرفته اند؛ در حالیکه این میدان، خدایی در اختیار حوزه ی احمدجان است. این جوان توجه ندارد که وقتی در میدان جنگی نمی تواند جبهه ایجاد کند بیاید و جبهه ی فرهنگی و رسانه ای ایجاد کند.
دوستان می فرمایند احمدجان هنوز در اول راه است نباید نقد شود.
کسی که در اول راه است و هنوز کلان نشده، بهتر است کلانکاری نکند! کلانکاری یعنی ادعای رهبری کردن و مخفی شدن از مردم، یعنی حساب نکردن همسنگران. کلانکاری کردن یعنی نساختن تیم، ایجاد نکردن شورا، تجمیع نکردن قوت ها، نادیده گرفتن فکرها و اندیشه و انحصار یک جبهه فقط در وجود مبارک یک فرد. این کلانکاری است. رهبر یک جبهه آزادیبخش هرگز نباید قدرت مردمی را در انحصار خودش و اطرافیان و دوستانش بگیرد.
احمدجان از خانواده مسعود است. احمد به اعتبارِ مسعود آمده و مطرح شده است. آمرجوان باید واضح بسازد که می خواهد راه احمدشاه را برود یا در مسیر احمدضیا گام بزند؟ چیزی که من می بینم راهی که احمدجان می رود راه احمدشاه نیست!
احمدشاهِ بزرگ، کمتر می گفت و بیشتر عمل می کرد. احمدجان گفته هایش زیاد و کرده هایش صفر است. لطفا لیست بگیرید و بفرمایید که آمرجوان در قریب سه سال پس از ترک وطن، دقیقا چه طرحی داشته و چه برنامه ای را عملی نموده است؟
وقتی سخن از "جبهه مقاومت ملی" گفته می شود و سخن از "رهبری جبهه مقاومت ملی" گفته می شود؛ نظر به پیشینه ی این نام، برای مردم "انتظار" خلق می کند، توقع ایجاد می کند. مردم از "جبهه" انتظار کارِ جبهه ای و مقاومتی دارند. از رهبر چنین جبهه ای، صرفاً انتظار سفر و چکر و شرکت در کنفرانس هایی که دیگران بر مبنای اهداف خودشان می گیرند، ندارند.
مردم بعضا رهبران سیاسی مثل استادعطا و صلاح الدین و قانونی و دوستم و اسماعیل خان و... را رها کرده اند به امید آنکه تدابیر آمرصاحب را در وجود آمرجوان ببینند؛ مردم انتظار دارند که "جبهه" را ببینند و توقع دارند از رهبر جبهه، کاری و خلاقیتی مشاهده کنند.
حالا جناب آمرصاحب جوان! بفرمایید در قریب سه سال آیا جبهه ای ایجاد کردی؟ سنگری در جایی ساختی؟ در محل و منطقه ای جابجا شدی؟ نه!
حتما می فرمایند فضای جنگی مساعد نبوده، فضای جابجایی نیرو مساعد نبوده، فضای تردد مساعد نبوده، فضای تأمین سلاح و اکمالات مساعد نبوده ؛ همه درست! بفرمایید در فضای غیرجنگی و در دیپلماسی آیا موفقیتی داشتی؟ حمایت کشوری را جلب کردی؟ امکاناتی از جایی گرفتی؟ مشروعیت طالبان را زیر سئوال بردی؟ بر ارتباط کشوری بر طالبان اثری گذاشتی؟ نه!
طالبان را وحشت زده کردی؟ خُلق طالبان را تنگ و اعصاب طالبان را خراب کردی؟ در میان طالبان نفوذ کردی؟ سیستم اطلاعات و استخبارات را بهینه و پخته کردی؟ نه!
طرح و برنامه داری؟ بدیلی برای طالبان ارائه کردی؟ طرح جامع افغانستانِ پساطالبان را به مردم پیشکش کردی؟ دورنمایی برای آینده افغانستان با جبهه مقاومت ترسیم کردی؟ نه!
تیم لابیست قدرتمند در منطقه و جهان غرب ایجاد کردی؟ با ایران و روس و چین اعتمادسازی کردی؟ نظر امریکا را به خودت جلب کردی؟ نه ! همه ی اینها دارند با طالبان کار می کنند، به طالبان پول می دهند، ... جناب رهبر جبهه مقاومت ملی دقیقاً چه می کنند؟
شخص جنابعالی مقاله ای در رسانه های معتبر نوشتی؟ مصاحبه ای با رسانه های بزرگ ترتیب دادی؟ نه! مصاحبه جنابعالی با افغانستان انترنشنل و با محمدحسین جعفریان که از خود ماست چه فایده؟
چرا الان از احمد مسعود می گویم؟ چون ادعای رهبری کرده و سنگ بزرگی برداشته اما پاسخگو نیست. کسی را در حد خود نمی بیند. به کسی اهمیتی نمی دهد، اهل مشوره نیست، اهل تیم سازی و کادرسازی نیست. میدان را بزرگ نمی گیرد. برای همین است که می گویم احمدجان به جای آنکه نام احمدشاه را زنده کند، نام احمدضیا را تداعی می کند که می گیرد و می چرخد و یک چوکی مهم را بند انداخته است.
رهبری محترم جبهه و مسئول مکرّم رسانه ی جبهه که حتی نمیدانم نامشان چیست، به جای اینکه به کسانی امر کنند که پاسخ مارا بدهند بهتر است پاسخی به این سئوال بیابند که در سه سال، فرصت فعالیت و بازسازی و جبهه سازی که در اختیار داشتید چه تعداد نیرو جذب کرده اید؟ جبهه مقاومت ملی در چه سطحی وسعت یافته است؟ طالبان مشخصا در سه سال صدها مدرسه جهادی ساختند و ده ها هزار طالب نو تربیت کردند؛ شما در این سه سال چقدر بزرگ شدید و بزرگی کردید؟ طالبان هفته وار دهها میلیون دالر می گیرند؛ شما در یک سال چقدر عاید دارید؟ نان چند رزمنده را می توانید بدهید؟
این نقد و سئوالات به معنای دشمنی نیست. امید بیداری و بیدارگری می برم. جناب آمرجوان و رهبر جبهه مقاومت ملی لازم است که کمی به خودشان بیایند، از حصار متملّقان و از زنجیر اطرافیان بیکار و بیکاره بیرون شوند.
هرگونه ضعف و سستی و بی برنامگی بیشتر از این، تبعات سنگین دارد. کمترین این تبعات اینست که قصه ی پنجشیرِ افسانه ای، مفت می شود. پنجشیر و پنجشیری هایی که شکست ناپذیر بودند، با غرور بودند، در صف مقدم و پیشتاز بودند، ادعای کلانی داشتند، حالا بهتر است آرام با من برابر بنشینند و پیش امثال من کلان کاری نکنند. این کمترین اثر و تبعات بی برنامگی و عدم خلاقیت در مبارزه است.
من در نوشته قبلی گفتم که عقلانیت سیاسی-جهادی حکم می کند برای اداره جبهه مقاومت و عملیات میدانی، باید شورایی حاصل از تجمیع نخبگان نظامی، نخبگان رسانه ای، نخبگان سیاسی، نخبگان دیپلماسی، نخبگان دینی، نخبگان اقتصادی و... از سراسر حوزه مقاومت ایجاد شوند و آمرجوان صرفا ناظر بر این شورا باشد و ماما و کاکا و رفیق و باند و ساختار ناکام را محترمانه رخصت نماید.
تکرار می کنم احمد مسعود می تواند و قابلیت تبدیل شدن به یک سمبل را دارد که نیروها حول محور وی جمع شوند؛ اما طرح و تدبیر و عملیات و تبلیغات را بسپارد به بزرگان و نخبگان اهل کار. اگر آمر جوان به همین روند به مسیرش ادامه بدهد ما با فروپاشی مواجه خواهیم شد.
اینکه چه باید بشود؛ مقوله مجزا و مهمی است که در آینده احتمالا نظر خواهم داد.
حسینی مدنی-
خبرگزاری جمهور
بلکه شوربختانه در بسیاری از موارد نقاد را دشمن تلقی کرده و برعلیه او اقدام می کند.
البته که احمد جوان و فرهیخته و صاحب تدبیر ما از آن دسته از رهبران نیست که نقدهای سازنده شما را برنتابد جناب آقای مدنی معزز.
قلم تان سبز سبز باد.