جفای مردم در حق احمد و نقش احمد در ضعف مقاومت

مدنی

18 حوت 1402 ساعت 22:24

آمر جوان، یادآور و جایگزین آمرصاحب است. نرم و آرام است، خوب سخن می گوید، معلوم است که درس خوانده است، تحلیل هایش هم خوب هستند، اما اینها کافی نیست؛ پکول و واسکت چریکی به جانش برابر است اما احمد تا احمدشاه بشود و آمرجوان تا تبدیل به آمرصاحب شود؛ راهی طولانی و مبارزه ای نفسگیر لازم است.



احمد مسعود را برای اولین بار در زمان انتخابات ریاست جمهوری 2014 در منزل داکترعبدالله دیدم. عبدالله از اینکه او را در کنار خود داشته باشد در پوست خود نمی گنجید. آنزمان مردم پنجشیر از بازگشت وی به کابل خوشحال بودند. او را در میان می گرفتند و به سان یک پیغمبرزاده احترامش می کردند و دوستش می داشتند. بار دوم در اعتراضات انتخاباتی عبدالله در خیمه لویه جرگه دیدمش. او آنقدر در میان مردم پنجشیر محبوب بود که خیلی ها نفر اصلی را فراموش کرده و بر گرد او حلقه می زدند.
شاید احمد مسعود برای اولین بار آن همه عشق و اشتیاق مردم را در مورد خود می دید. او را از دور می دیدم که جوان خوش سیما، با وقار و مؤدب در حلقه مردم قرار گرفته بود.

دوست داشتم ببینمش. سالها گذشت و من در اواخر حکومت غنی، زمانی که برای اتحاد رهبران سیاسی حوزه مقاومت سفر می رفتم و تلاش می کردم؛ از اطرافیان احمد مسعود تقاضا کردم زمینه ای برای ملاقات فراهم کنند اما احمد مسعود در این زمان، آنقدر فربه و جوگیر شده بود که به آسانی کسی را نمی دید.

 احمدجان که بعدتر باعنوان "آمرصاحب جوان"، لقب و اسم و رسم گرفت، حمایت های مردمی و علاقمندان زیادی داشت. مردم او را فراتر از توان و ظرفیت اش بزرگ کردند، بها دادند و به او امید بستند. وقتی کسی را فراتر از توانش بزرگ کنی و فراتر از توانایی اش از او توقع کنی؛ و فراتر از توان، باری بر دوشش بگذاری و فراتر از توانش به او اتکا کنی، در حق او ستم کرده ای. این نوع از دوست داشتن، دلسوزی نه بلکه جفاکاری است.

آمر جوان، یادآور و جایگزین آمرصاحب است. نرم و آرام است، خوب سخن می گوید، معلوم است که درس خوانده است، تحلیل هایش هم خوب هستند، اما اینها کافی نیست؛ پکول و واسکت چریکی به جانش برابر است اما احمد تا احمدشاه بشود و آمرجوان تا تبدیل به آمرصاحب شود؛ راهی طولانی و مبارزه ای نفسگیر لازم است.

جنگ و جهاد و مقاومت بر پایه اصول و تجارب و شناخت و برنامه استوار است. جهاد و مقاومت صرفاً با عشق و محبت و اخلاص به کسی شکل نمی گیرد. احمد، قطعاً جوان ناتوان و بیکاره نیست اما وقتی مردم و خاصتا پنجشیری های مبارز، او را فراتر از توان، تا حد منجی ماورایی بالا می برند؛ اگر او ناکام شد و حیران ماند، امیدهای مردم از دست می رود. احمد اگر به زمین بخورد و مأیوس شود، مردم نیز انگار یک تکیه گاه بزرگ را از دست می دهند. لذا باید بپذیریم که رهبرسازی از یک جوان نوپا در برابر یک بحران بزرگ، خطای بزرگی است.

امید قاطع مردم به آمر جوان، بدون نقد و پرسشگری، موجب شده که این جوانِ گران ارج، به یک فرمانده غیرمتعهد و غیرپاسخگوی دائم السفر با نتایج مجهول تبدیل شود.

==
مقاومت پنجشیر در برابر طالبان بسیار زود نشان داد که آمرجوان مرد جنگ نیست. مرد جنگ، باید تدبیر جنگی بداند و تدبیر جنگی احاطه داشتن بر جمیع جهات جنگی از تجربه تا معلومات تا ارتباطات و تا تاکتیک و تا مدیریت و استخبارات و فرماندهی و تأمینات و... را در بر می گیرد که احمدجان در چنین حد و سطحی نبود و نیست.

اینکه جبهه پنجشیر مدت نسبتا خوبی در برابر دهها هزار جنگجوی زبده طالبان و پاکستان مقاومت کرد از اثر جغرافیا و شهامت مردم پنجشیر بود و نه از ابتکار فرمانده جبهه.
فرماندهی که نتواند میان امرالله خان و بسم الله خان و گلحیدرخان و بهلول خان شهید و بریالی خان و معنوی خان و نیروهای میدان و... ارتباط و همکاری منطقی ایجاد کند هرگز نمی تواند جبهه مقاومتی در سطح افغانستان ایجاد و مدیریت کند.

باید بپذیریم و بپذیرند که جبهه مقاومت تحت رهبری احمد مسعود در میدان نظامی، شکست خورده است. حالا فقط میدان سیاسی برای آمر جوان باقی مانده که در آن نیز بسیار گیج و ضعیف بازی کرده است.

صحنه دیپلماسی جهانی،  بسیار فراتر و بزرگتر از سطح امثال میثم نظری است. دستگاه دیپلماسی جبهه (که وجود ندارد) نمیداند به کجا برود و به کدام کشور چه بگوید و چگونه تعامل منطقی برقرار کند.

سیاست ورزی میان کشورهای متخاصم در قضیه افغانستان، از حد و سطح احمدجان مسعود بسیار بزرگتر و این کلاه بر سر مبارک ایشان بسیار گشاد است. میان خوانش متون سیاسی در کالج و میدان عمل سیاسی و دیپلماسی عملی، تفاوت بسیار وجود دارد.

روی و جهت سیاسی احمد جان مشخص نیست. نه می تواند اعتماد غرب را جلب کند و نه می تواند با ایران و روس اعتمادسازی کند. تقاضای کمک از ایران و ملاقات با مخالفین ایران و حتی ملاقات با زن بدنام و وطنفروشی همانند مسیح علینژاد، عمق سطحی نگری و بی تدبیری سیاسی این جوان و اعضای دیپلماتیک جبهه را نشان می دهد. به مسکو می رود و از امریکا مطالبه می کند. نمایندگی سیاسی اش در ایران؛ اما گشت و گذارش در لندن و پاریس!

در سیاست از شاخه ای به شاخه ای پریدن، منطق ندارد. ظرفیت و قدرت ایجاد موازنه سیاسی، در تعاملات بین المللی، خیلی مهم و حیاتی است که در توان عزیزان ما نیست. وقتی توانی در حد حل مشکلات درونی جبهه از رهبر جبهه نبینیم، بلاشک این توان را در ایجاد موازنه سیاسی میان قدرتهای جهانی و منطقوی در قبال افغانستان و طالبان و مقاومت نمی توان انتظار داشت.

رهبری جبهه یا باید توانایی تشکیل و مدیریت جبهه نظامی را داشته باشد (که ندارد) و یا باید توان و ظرفیت تشکیل جبهه فرهنگی-رسانه ای و تبلیغی را داشته باشد که به آن باور ندارد و برای آن مصرف نمی کند و حتی توان درک قدرت تبلیغ و جهت دهی میدان رسانه را ندارد.

به تلخی باید گفت نتیجه جفای احمدجان آنست که قدرت دافعه مقاومت ملی قدرتمندتر از قدرت جاذبه آن شده است. اعتنایی به مطالبات عناصر دلسوز و توانمند جبهه صورت نمی گیرد. گوشی برای شنیدن انتقاد وجود ندارد. بسیار اعضای مؤثر جبهه از باندبازی و خویش اتکایی و ماماپروری در جبهه شاکی هستند. دسترسی اعضای جبهه و مجاهدین به احمدجان، با عبور از هفت خوان رستم است.

نیروی انسانی متکثّر و بستر توانمندی که می توانست در خدمت جبهه مقاومت ملی قرار بگیرد اکنون به این جبهه و رهبری آن بی باور شده اند. سه سال گذشت و چیزی دیده نشد. از پس و پیش کردن کلاه و خوب سخن گفتن، جایی آزاد نمی شود و تغییری در میدان حاصل نمی آید. هیچ کشوری حاضر نمی شود بخاطر گفتار و ادعای کسی، منافع ملی اش را به خطر بیندازد و بر سر یک جبهه ی سردرگم، قمار بزند!
 
حمایت گسترده مردمی از آمر جوان، حضور گسترده مجاهدین و نیروهای کارآمد و مبارز در این جبهه، توقعات از احمد مسعود را بالا برد در حالیکه حقیقتا باید پذیرفت ظرفیتی که باید در وجود احمدجان باشد، نبود و نیست که بتواند به بدیلی در مقابل طالبان تبدیل شود. احمد مسعود از دید من فقط می تواند یک نام نیک از یک جبهه نیکنام باشد و بهانه و محوری باشد برای تجمیع نیروهای مقاومت ضدطالبانی.

عقلانیت سیاسی-جهادی حکم می کند که برای اداره جبهه مقاومت و عملیات میدانی، باید شورایی حاصل از تجمیع نخبگان نظامی، نخبگان رسانه ای، نخبگان سیاسی، نخبگان دیپلماسی، نخبگان دینی، نخبگان اقتصادی و... از سراسر حوزه مقاومت ایجاد شوند و آمرجوان صرفا ناظر بر این شورا باشد و ماما و کاکا و رفیق و باند و ساختار ناکام را محترمانه رخصت نماید.

احمد مسعود می تواند و قابلیت تبدیل شدن به یک سمبل را دارد که نیروها حول محور وی جمع شوند اما کار و طرح و تدبیر و عملیات و تبلیغات و... را بسپارد به اهل کار.
اگر غیر از این شود و آمر جوان به همین روند و مسیرش ادامه بدهد، ضمن اینکه جبهه مقاومت ملی با فروپاشی مواجه خواهد شد نام نیک احمد مسعود برای همیشه در کنار خطاکارهای سیاسی ثبت خواهد شد.

برادران مقاومت ما نقد احمد مسعود و کارنامه و عمل وی را نباید به سان دشمنی بدانند. اگر احمد می خواهد احمدشاه شود باید تمام خلأها و خطاها و کاستی ها و ضعف هایش را بپذیرد و برطرف کند و مردمی که اهل مقاومت هستند باید اهل پرسشگری نیز باشند.
 
حسینی مدنی- خبرگزاری جمهور
 
 


کد مطلب: 169770

آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/note/169770/

جمهور
  https://www.jomhornews.com