آصف درانی؛ نماینده ویژه پاکستان در امور افغانستان، اخیرا گفت زمان آن فرارسیده که پاکستان «موضع جدید» خود را در قبال حکومت طالبان اعلام کند.
او گفت «حضور» رهبری تیتیپی، اعضای آنها و «آزادی رفت وآمد» و فعالیتهایشان در داخل خاک افغانستان حاکی از «عدم کنترل» طالبان بر طالبان پاکستانی است.
وی گفت که «در حال حاضر ۶ هزار نفر از اعضای تیتیپی با خانوادههایشان در افغانستان حضور دارند، این افراد در حملات میان مرزی حضور دارند، نیروهای امنیتی پاکستان را هدف قرار میدهند و در کشتارهای دستهجمعی شهروندان غیرنظامی این کشور دخالت داشتهاند».
درانی با اشاره به افزایش ۵۰۰ درصدی حملات انتحاری در پاکستان، مدعی شد که برخی اعضای طالبان افغان هم در آن دست دارند.
او گفت طالبان افغان باید تصمیم خود را بگیرند که «یا با تیتیپی باشند و یا با حکومت پاکستان، با هر دوی آنها نمیتوانند در یک زمان باشند.» و افزود که اسلامآباد «منتظر اقدامات عملی» حکومت طالبان درباره تیتیپی است و براساس آن «مواضع جدید» خود را در برابر حکومت طالبان اعلام خواهد کرد.
این شاید صریح ترین، تهدیدآمیزترین و بی پرواترین موضع گیری اسلام آباد در قبال حضور، ارتباط و همکاری طالبان پاکستانی با طالبان افغان باشد و نشان می دهد که برای پاکستانی ها وضعیت جاری بسیار سنگین و دشوار و غیرقابل تحمل است. آنها خطرات واقعی ناشی از قدرت گیری تروریزم را هر روز در خیابان های پاکستان، مراکز نظامی، پست های دیده بانی مرزی و حتی پایگاه های نظامی هوایی شان می بینند.
در صورتی که مواضع آقای درانی را سیاست اصولی ارتش و حکومت موقت پاکستان در قبال رژيم طالبان در نظر بگیریم، برای پاکستان، شرایط کنونی، بیش از این قابل ادامه نیست و طالبان افغان دیگر نمی توانند با لفاظی های سیاسی و موضع گیری های دیپلماتیک، زمان بخرند و ارتباطات و پیوندهای گسترده، عمیق و پیچیده خود با گروه های تروریستی منطقه ای مانند طالبان پاکستان را تداوم بخشند.
با این حال، از نظر کارشناسان، این فقظ ظاهر ماجراست. در عمل، نه پاکستانی اراده قاطعانه خود در مبارزه با تروریزم فرامرزی را به نمایش گذاشته اند و نه طالبان، مایل اند همکاری و ارتباط شان با تروریزم، بر روابط سنتی و بسیار تنگاتنگ شان با اسلام آباد، سایه اندازد.
پاکستان در دوره سلطه یک نظام قانونی، مشروع و دارای وجاهت بین المللی در کابل، و زمانی که ده ها هزار نظامی خارجی نیز در کشور حضور داشتند، هرگز دست از راکت پراکنی مرزی به بهانه مقابله با طالبان پاکستانی و گروه های تجزیه طلب دیگر دست برنداشت. چرا این راکت باری ها پس از تسلط طالبان، ادامه پیدا نکرد؟
این در حالی است که نخست وزیر موقت پاکستان می گوید که با حاکمیت طالبان، حملات تروریستی در پاکستان ۶۵ درصد بیشتر شده و نماینده ویژه آن کشور در امور افغانستان، از افزایش ۵۰۰ برابری حملات انتحاری سخن می گوید که حتی طالبان افغان هم در آن نقش دارند.
به این ترتیب، وضعیت امنیتی پاکستان با سلطه طالبان بر کابل، وخیم تر شده؛ اما واکنش اسلام آباد، محافظه کارانه تر. آیا این منطقی است؟
واضح است که در پشت پرده، اراده ای برای تقابل پاکستان با طالبان افغان وجود ندارد و اسلام آباد نمی خواهد رژيم دست نشانده خود در کابل را تضعیف کند یا در موقعیتی دشوار قرار دهد که به خاطر ارتباط با تروریزم، هزینه های سنگینی بپردازد.
بنابراین، به نظر نمی رسد که طالبان به راستی از سوی پاکستان بر سر یک دوراهی قرار گرفته باشند که میان اسلام آباد و تی تی پی یکی را انتخاب کنند؛ زیرا این چیزی است که برای هردو طرف هزینه خواهد داشت و پاکستان مایل نیست این اتفاق بیافتد.
با اینهمه، این واقعیت را نباید نادیده گرفت که پاکستان، در حال برداشت محصول است؛ محصولی که خود سال ها پیش آن را کاشته بود. پاکستانی ها اکنون باید طعم تلخ پرورش ترور را بچشند و این همان کاری است که هر روز تجربه می کنند. «جهاد» در افغانستان به سرانجام رسید و طالبان به قدرت بازگشتند؛ اما جهادگران هنوز برای استقرار یک نظام واقعا اسلامی و جاری کردن شریعت محمدی در پاکستان، نیازمند ادامه کارزارهای خود هستند.
پس حتی اگر روابط طالبان افغان با طالبان پاکستان به طور کامل قطع شود، آرمان جهاد در پاکستان، قطع نخواهد شد؛ زیرا منابع تغذیه و تامین آن که از سوی خود پاکستان ایجاد شده، همچنان به بازتولید اندیشه ها و گرایش های افراط گرایانه ادامه می دهند.
از سوی دیگر، هزاران «مدرسه جهادی» طالبان در سراسر افغانستان به طور بالقوه از این ظرفیت برخوردار اند که در سال های پیش رو، روند تولید و صادرات تروریست را معکوس کنند و این بار به جای افغانستان، جهادگران برای تغییر رژیم اسلام آباد، متحد شوند.
محمدرضا امینی - جمهور