محمد بن عبدالرحمن آل ثانی؛ نخست وزیر و وزیر امور خارجه قطر درباره سفرش به قندهار؛ مقر اختفای رهبر طالبان در ماه می، گفته که در این سفر با ملا هبت الله برای «تغییر نظرش در مورد آموزش و کار زنان» صحبت کرده است.
او گفت به هبتالله آخوندزاده گفته که «اگر میخواهید بخشی از جامعه بینالمللی باشید لازم است که با ما همکاری کنید و در همکاری باهم که شما یک کشور مدرن اسلامی مانند قطر شوید».
او افزود: «فکر میکنم در این زمینه عالمان مسلمان نیز صحبت و تعامل با رهبر طالبان داشتهاند و قطر به عنوان یک کشور مسلمان و منطقه باید با رهبری طالبان صحبت کنیم و ما در این زمینه بهترین کسانی هستیم که میتوانیم به آنها تشریح کنیم که ما همه کشورهای اسلامی، جامعه نورمال هستیم.»
او گفت که در این زمینه «امیدوار» است که رهبری طالبان این صحبتها را بشنود.
اینکه نخست وزیر قطر به عنوان تنها مقام خارجی می تواند با رهبر مخفی طالبان در قندهار به طور مستقیم دیدار و گفتگو کند، بیانگر موقعیت استثنایی دوحه در ارتباط با طالبان است و نشان می دهد که سال ها میزبانی از تنها نمایندگی سیاسی طالبان در جهان، صرفا یک امتیاز اعطایی از سوی امریکا به متحد سنتی ثروتمند خود در خاور میانه نبوده است؛ بلکه این امر در عین حال، ریشه در زد و بندهای بسیار پیچیده سران رژيم دوحه با رهبران طالبان داشته و آنها با عالی ترین مقام های طالبان در ارتباط و تعامل نزدیک بوده اند، به آنها امتیاز می دهند و از آنان امتیاز می گیرند.
با این حال، در صورتی که ادعاهای تازه نخست وزیر قطر از محتوای دیدار چند ماه پیش او با رهبر پنهان طالبان، درست باشد، با توجه به فرمان ها و دستورات زن ستیزانه و ضد انسانی ملا هبت الله در طول ماه های گذشته، آیا این برداشت تقویت نمی شود که طالبان برای اعمال و اجرای سیاست های مبتنی تعصب و تکفیر و ترور خود علیه زنان، اقلیت های مذهبی و اقوام غیرپشتون افغانستان، حتی به توصیه ها و مشورت های نزدیک ترین متحدان و حامیان شان نیز اعتنا نمی کنند؟ آیا رهبر طالبان با اقتدارگرایی، یکجانبه نگری و استبداد رأی منحصر به فرد خود، به تنهایی تمام حامیان رژيم را ناامید می کند؟
اگرچه نخست وزیر قطر در مصاحبه تازه خود گفته که هنوز «امیدوار» است که رهبر طالبان این صحبت ها و نصیحت ها و توصیه ها و مشورت ها را بشنود و به آنها ترتیب اثر بدهد؛ اما این امیدواری می تواند از سر استیصال و بیچارگی باشد. شاید رژیم دوحه با این نوع موضع گیری همچنان می خواهد به نقش استثنایی خود به عنوان رابط میان طالبان و جامعه بین المللی ادامه دهد و نمی خواهد با ابراز ناامیدی یا انتقادهای تند و گزنده از سیاست های زن ستیزانه و ضد حقوق بشری رهبر طالبان، این موقعیت منحصر به فرد را از دست بدهد.
اما تا آنجا که به طالبان مربوط می شود، هیچ نشانه ای از بازبینی، عقب نشینی و تعدیل و اصلاح سیاست های تندروانه ای که مستقیما از مخفیگاه ملا هبت الله در قندهار صادر می شود، به چشم نمی خورد.
طالبان بارها تصریح کرده اند که حتی یک گام به نفع خواسته های غرب یا کشورهای همسو با آن در زمینه اعمال آنچه «شریعت اسلامی» و «احکام و دستورات دینی» می خواند، عقب نخواهد رفت.
معنای دیگر این موضع این است که از دید طالبان، وضعیت جاری در کشورهایی مانند قطر، پاکستان و... به عنوان حامیان اصلی رژيم آنها نیز به اندازه کافی «اسلامی» نیست؛ بنابراین، معیارها و اصول مورد نظر آنها برای برقراری یک «نظام خالص اسلامی» باید عملیاتی شود تا افغانستان به نمونه ای یگانه از الگوی حکومت داری «اسلامی» در منطقه و جهان تبدیل گردد.
به این ترتیب، طالبان نه تنها مایل نیستند تا افغانستان همانند قطر و دیگر کشورهای مسلمان، نمونه ای از یک کشور مدرن مسلمان باشد؛ بلکه مولوی های افراطی پرورش یافته در مکاتب دیوبندی با اعمال بی پروای خوانش رادیکال خود از اسلام و شریعت اسلامی می خواهند نشان دهند که تسلیم فشارهای خارجی نمی شوند و مصمم به اجرای حدود و اصول «شریعت» اند.
طالبان در این زمینه حتی دیدگاه های اعتدالی علمای اهل سنت را نیز قبول ندارند و تنها به همان مواردی عمل می کنند که ملا هبت الله خود شخصا استنباط می کند و یا از ملاهای تندرو و حامی تروریزم در پاکستان، دستور می گیرد.
به این ترتیب، به نظر می رسد که پس از پاکستان، این بار نوبت قطر به عنوان یکی دیگر از بزرگترین حامیان رژيم بدنام طالبان است که از سیاست های ضد انسانی، زن ستیزانه و ناقض حقوق بشر رهبران طالبان، ناامید شود و یا با طرح مواضع انتقادی در رسانه ها از هزینه های سنگین ناشی از حمایت بی محابای شان از این رژيم بکاهد.
عبدالمتین فرهمند - جمهور