منابع محلی از انتقال دهها خانواده پشتون از مناطق مرزی افغانستان و پاکستان به ولایت تخار در شمال شرق کشور خبر میدهند.
منابع محلی، شامگاه سه شنبه، ۳۰ جوزا، گزارش دادند که دهها خانواده از مناطق مرزی افغانستان و پاکستان به ولایت تخار منتقل شدهاند.
در همین حال، برخی منابع گفته اند که این خانوادهها پاکستانی هستند؛ اما برخی دیگر میگویند آنها افغانهایی اند که در سالهای گذشته بر اثر جنگ «آواره» شده بودند.
همزمان، شماری از مردم محلی میگویند که دهها عضو تحریک طالبان پاکستانی در ولسوالیهای خواجه غار، دشت قلعه و خواجه بهاء الدین (روستای سجانی) ولایت تخار جابهجا شدهاند.
مراجع مستقل تاکنون این خبر را تایید نکردهاند.
طالبان هم در این مورد به گونه رسمی اظهار نظر نکردهاند.
از سوی دیگر، مردم میگویند که خانوادههای منتقل شده به این ولسوالیها با زبانهای محلی مانند فارسی و ازبکی آشنایی ندارند و بیشتر آنها به اردو سخن میگویند.
این خبر درست پس از تصمیم طالبان مبنی بر انتقال و استقرار طالبان پاکستانی و خانواده های آنان به مناطق شمالی و مرکزی کشور منتشر می شود و نشان می دهد که این پروژه خطرناک قومی و امنیتی، وارد مرحله اجرایی شده و دیگر زمان واکنش های سیاسی، اعلامیه های فیسبوکی و ابراز نگرانی های مطبوعاتی سپری شده است.
طالبان تنها یک راه برای متوقف کردن این پروژه خطرناک قومی و امنیتی باقی گذاشته اند و آن جنگ است.
همین اکنون گزارش ها از ولایت تخار حاکی است که درگیری های پراکنده میان ساکنان ازبک تبار و تاجیک تبار برخی ولسوالی ها با مهاجرین، ناقلین و مدعیان جدید ملک و خانه و سرزمین آنان شروع شده است.
البته این درگیری ها پس از تسلط طالبان نیز در مقاطعی بروز کرد و در آن زمان، دلیل این رویداد «بازگشت» خانواده های پشتون از پاکستان و جنوب افغانستان به سرزمین هایی در تخار اعلام شد که ادعا می شد در زمان جنگ های داخلی از سوی ساکنان کنونی آن «غصب» شده است.
با اینهمه، این پروژه تازه، بسیار فراتر از رویدادهای محدود و محلی است که در اوایل قدرت گیری طالبان در شمال و برخی مناطق مرکزی کشور، بروز کرد و تحت عنوان «کوچ اجباری» ساکنان غیرپشتون این مناطق از سوی طالبان، بسیار واکنش برانگیز شده بود.
طالبان گام های عملی برای تحمیل بیگانگان و ناقلین تازه بر ساکنان بومی مناطق شمالی کشور را به سرعت برمی دارند و این برنامه در عالی ترین سطح از حمایت مستقیم مقام های ارشد این رژيم به ویژه سراج الدین حقانی؛ مخوف ترین چهره دولت طالبان برخوردار است. بنابراین، پس از این اقدام، هرگونه پیامد احتمالی این اقدام به عهده رژيمی خواهد بود که به نام «اسلام» و «شریعت» به قدرت بازگشته؛ اما زیر ردای دین، بت های قومی را پنهان کرده و در پی احیای یکی از خطرناک ترین سیاست های ضد انسانی در تاریخ سیاسی کشور است که پیامدهای آن هنوزهم قربانی می گیرد و مانع شکل گیری یک ملت واحد در کشور شده و حتی سلامت سرزمینی افغانستان را تهدید می کند.
بر این اساس، هیچکس نمی تواند پیامدهای خطیر این پروژه هولناک را دست کم بگیرد. هیچ اطمینانی وجود ندارد که عملیاتی کردن سیاست قومی عبدالرحمان خان جابر و خونریز، می تواند ثبات و امنیت را به کشور بازگرداند و موجب بقا و قدرت رژيم طالبان شود؛ رژيمی که با تبانی خارجی به قدرت رسیده و ریشه های ملی آن بسیار سست و شکننده و آسیب پذیر است.
بنابراین، صرف نظر از اینکه روستاییان بی دفاع تخار و سایر مناطق کشور در برابر هجوم سیل بیگانگان غاصب و مسلح، چه واکنشی نشان می دهند، این اقدام در میان مدت به مثابه یک دینامیت مرگبار، گسل های وحدت ملی در کشور را منفجر می کند و چشم انداز ثبات و صلح ملی برپایه عدالت قومی را بیش از هر زمان دیگری به مخاطره خواهد انداخت.
شاید طالبان در حال حاضر، این سیاست را به کمک استراتژیست های آی اس آی هم به مثابه یک راه حل فوری برای معضل طالبان پاکستانی در نظر گرفته اند و هم در سایه آن در صدد اجرایی کردن سریع یک سیاست دیرپای سلاطین اقتدارگرای پشتون علیه قومیت های دیگر هستند؛ اما آنها احتمالا فراموش کرده اند که اکنون زمان عبدالرحمان نیست، مردم بیدار شده اند و پتانسیل واکنش های سخت افزاری به این سیاست، بسیار فراتر از تصور و محاسبه آنان است.
عبدالمتین فرهمند - جمهور