محمد بن عبدالرحمن آل ثانی؛ نخست وزیر و وزیر امور خارجه قطر به تازگی در قندهار با ملا حسن؛ نخست وزیر طالبان دیدار کرده است.
مقر رهبر طالبان، هبتالله آخوندزاده هم در قندهار است؛ اما هنوز روشن نیست که وزیر خارجه قطر با او دیداری داشته است یا خیر.
در خبرنامه طالبان آمده که او در این دیدار حامل پیامی از سوی امیر قطر به رهبران طالبان است.
ذبیح الله مجاهد؛ سخنگوی طالبان خبر داده که هیات قطری در دیدار با محمدحسن آخوند؛ نخست وزیر طالبان که در قندهار انجام شده، در مورد «همکاری در زمینه های آموزشی، صحی و اقتصادی» گفتگو کرده اند.
نخست وزیر طالبان از کشور قطر خواسته است «تا در تقویت اعتماد بین جامعه جهانی و افغانستان نقش بیشتری ایفا کند.»
بسیار بعید است که این تمام هدف و پیامی باشد که هیات بلندپایه قطری در سفر قندهار به دنبال دنبال و انتقال آن بوده است.
قطر از لابی های قدرتمند و پرنفوذ طالبان در منطقه و جهان محسوب می شود. طالبان در زمانی که به عنوان یک گروه تروریستی در لیست سیاه تمام کشورها و سازمان های بین المللی قرار داشتند و ده ها هزار نیروی خارجی به بهانه «مبارزه» با آنها افغانستان را اشغال کرده بودند، در قطر یک دفتر سیاسی فعال داشتند و از آنجا برای کسب مشروعیت سیاسی، ارتباط با طرف های بین المللی، جلب کمک مالی برای جبهات جنگی و نیز مشارکت شخصی رهبران شان در پروژه های پولساز اعراب، استفاده می کردند.
در حال حاضر نیز در جایی که طالبان نباشند و قطر باشد، نمایندگان رژيم دوحه به نیابت از طالبان برای آنها لابی گری می کنند و از جهان برای آنان امتیاز می گیرند. نمونه واضح آن، میزبانی نشست اخیر سازمان ملل از سوی رژیم قطر بود که پشت درهای بسته برگزار شد و موضوع اصلی آن بررسی راه های «تعامل» و در نهایت شناسایی رژيم کنونی مسلط بر افغانستان بود.
سفر هیات بلندپایه قطری به قندهار نیز در فاصله ای کوتاه از کنفرانس یادشده صورت می گیرد و به احتمال زیاد، یکی از اهداف مهم آن، رد و بدل کردن پیشنهادهای متقابل جهان و طالبان برای دستیابی به تعامل و سرانجام، موفقیت پروژه شناسایی است.
به این ترتیب، مأموریت بعدی رژيم قطر پس از ساقط کردن نظام جمهوری، بازگرداندن طالبان به قدرت و تسهیل طرح خروج نظامیان غربی از افغانستان، رسمیت بخشیدن به رژيم «امارت» است؛ کاری که البته آسان نیست؛ اما هرگز به دشواری مراحل قبلی این پروژه ادامهدار نخواهد بود.
اکنون قطری ها راهی به مراتب هموارتر برای تحمیل دایمی طالبان بر جهان دارند؛ زیرا آنها توانسته اند طالبان را بر افغانستان تحمیل کنند و بر بسیاری از چالش ها و موانعی که در این مسیر وجود داشت، غلبه پیدا کنند.
به این ترتیب، امیر قطر مستقیما با «امیر» طالبان ارتباط برقرار کرده تا او را که احتمالا در حال حاضر، قدرتمندتر مرجع تصمیم گیری و سیاست گذاری در سازوکار سیاسی رژیم طالبان محسوب می شود، مجاب کند که برای تعامل با جهان، گام هایی بردارد.
قطری ها پیش از این گفته بودند که کار و تحصیل زنان، منافاتی با اسلام ندارد. آنها در عین حال، خود را طرفدار تشکیل دولت فراگیر نشان می دهند و برای این منظور، مذاکرات شکست خورده و ناتمام «صلح» میان طالبان و دولت سرنگون شده کابل را نیز میزبانی کردند؛ مذاکراتی که اکنون مشخص می شود که ظاهرا برای فریب و اغوای افکار عمومی بوده تا راهی برای دستیابی به صلح پایدار و تشکیل یک دولت واقعا ملی.
با اینهمه، لابی گری قطر برای طالبان هیچ امیدی را برای مردم افغانستان ایجاد نمی کند. هیچکس انتظار ندارد که افغانستان زیر سلطه طالبان هم به شیوه قطر به الگویی برای تعامل و همکاری منطقه ای و بین المللی تبدیل شود. شیوخ قطری در این زمینه به دنبال تحمیل هژمونی و تضمین منافع بلندپروازانه راهبردی شان در رقابت با عربستان و سایر کشورهای اسلامی هستند. آنها نه در پی استقرار دموکراسی و مردم سالاری در افغانستان اند و نه دغدغه برقراری ثبات و صلح در کشور ما را دارند. قطر پیش از این نشان داده است که برای دستیابی به منافع راهبردی و رویاهای جاه طلبانه اش در معادلات منطقه ای، حتی حاضر است بی پروا از بدنام ترین و جنایتکارترین گروه های تروریستی و رژيم های استبدادی نیز حمایت کند؛ بنابراین، محتوای پیام امیر قطر به «امیر» طالبان هرچه باشد، به نفع مردم افغانستان نیست.
محمدرضا امینی - جمهور