توماس نیکلسون؛ نماینده ویِژه اتحادیه اروپا در کابل گفته است که این اتحادیه «مقاومت مسلحانه» در افغانستان را «حمایت سیاسی و تدارکاتی» نمیکند.
او که در کابل به سر می برد گفته: «من به انتخاب شخصی افراد احترام میگزارم که به این راه بروند؛ اما شخصا نگرانم که چنین جنبشهایی حداقل خطر بازگشت افغانستان را به چرخه تازه خشونت افزایش خواهد داد و هنوز فکر میکنم که گفتگوها با طرفها در داخل و خارج انتخاب بهتری است.»
او همچنین گفته که «نگرانیهای عمده از جمله عقبگرد در مورد حقوق زنان و دختران در تحصیل، کار و مشارکت در زندگی اجتماعی و سیاسی است، حقوق هزارهها و سایر اقلیتها، و محدودیتهای شدید آزادی بیان» تحت حکومت طالبان برشمرده است.
آقای نیکلسون از حکومت طالبان خواسته که «قاطعانه» به حملات رو به افزایش تروریستی برخورد کرده و از عموم مردم افغانستان محافظت کند و عاملان را در یک روند قانونی به دست عدالت بسپارد و مانع استفاده از خاک افغانستان برای تهدید سایر کشورها توسط گروههای تروریستی شود.
تعهد مکرر و مجدد نماینده ویژه اتحادیه اروپا به عدم حمایت قدرت های غربی از جنگ و مقاومت مسلحانه در افغانستان، نشانگر آن است که برای قدرت های خارجی دیگر نفعی در شعله ور کردن جنگی تازه یا ادامه نبردهای خونین گذشته وجود ندارد.
اولویت های آنان تغییر کرده است و چه بسا این قدرت ها تلاش می کنند راهی برای تعامل با طالبان پیدا کنند تا از منافع راهبردی خود پاسداری کرده و یا دست کم نگرانی های امنیتی خود درباره افغانستان، تروریزم، افراط گرایی، مهاجرت و سایر بحران های آن را در تماس مستقیم با طالبان پیگیری کنند.
با این حال، وضعیت برای مردم افغانستان، همچنان دشوار و تاریک و طاقت فرسا است. آنها دقیقا نمی دانند کشورشان به کدام سو در حرکت است، برنامه های پشت پرده چیست، چه سناریوهایی روی میز بازیگران اصلی قرار دارد و آینده از آن چه کسی خواهد بود.
جبهه نظامی غرب به رهبری امریکا طالبان را به قدرت رساند و این چیزی نیست که قابل انکار، کتمان یا توجیه باشد. برای غرب، دموکراسی وارداتی، نظام فاسد جمهوری و یک جامعه مدنی پروژه ای و به شدت وابسته به کمک و حمایت مستقیم غرب، نسخه کارآمدی برای افغانستان نبود و شکست خورده محسوب می شود. بنابراین، آنها بی اعتنا به مطالبات، ملاحظات و انتخاب های مشروع میلیون ها نفر از مردم افغانستان، تصور می کردند که طالبان تنها نیرویی است که قدرت استقرار امنیت و ثبات، پایان دادن به جنگ و تشکیل یک دولت مقتدر را دارد.
این در حالی است که یکسال از روند آزمون و خطای برنامه جدید غرب می گذرد؛ اما کشور نه تنها در مسیر درست قرار نگرفته؛ بلکه حتی همان ادعاها و شعارهای ابتدایی طالبان مانند تامین امنیت و پایان دادن به جنگ هم زیر سؤال رفته و وضعیت امنیتی روز به روز وخیم تر می شود.
البته در این میان، سهم مقاومت های مسلحانه منسوب به اقوام بیرون از قدرت در گسترش ناامنی های نگران کننده، بسیار اندک است؛ مساله کلیدی در حال حاضر این است که طالبان نتوانستند بلایی را مهار کنند که خود سال ها برای تحقق آرمان های ایدئولوژيک و قومی خود از آن به طور گسترده استفاده کرده بودند و آن گروه های تبهکار تروریستی و رویکردهای خشونت بار و مسلحانه برای رسیدن به قدرت بود.
آنچه امروزه در قالب کشتارهای فجیع، بمب گذاری های بزرگ یا ترورهای هدفمند و حساب شده در کشور جریان دارد، شیوه ای است که پیشتر به طالبان نسبت داده می شد و امروزه به چالشی بزرگ در برابر توانایی خود آنها برای تامین امنیت و ثبات تبدیل شده و روز به روز گسترده تر می شود و افراد بیشتری را به کام مرگ می کشاند.
افزون بر این، نگرانی قدرت های جهانی از جمله کشورهای اروپایی درباره صدور تروریزم از مبدأ افغانستان و نیز استفاده از خاک کشور ما از سوی گروه های تروریستی برای حمله بر کشورهای دیگر کماکان پا برجاست.
بنابراین، عدم حمایت اروپا از مقاومت مسلحانه در افغانستان، سیاستی است که مردم افغانستان هم از آن استقبال می کنند؛ زیرا آنها هرگز خواستار بازگشت به گذشته تاریک و مرگباری که جنگ رقم زده بود نیستند؛ اما آنان در عین حال می پرسند راه صلح از کدام طرف است؟ چگونه می توان به آن رسید و امکان های عملی تحقق صلح و آشتی ملی در سایه مشروعیت سیاسی و مشارکت عادلانه اقوام در ساختار قدرتی مسئول و متعهد در برابر حقوق بشر و منتخب مردم کدام است؟
محمدرضا امینی - جمهور