۰

امریکا و میراث شوم خلیلزاد

دوشنبه ۲۷ سرطان ۱۴۰۱ ساعت ۱۵:۱۸
امریکا هم نمی داند که با طالبان چه کند. این چالشی بزرگ برای سیاست خارجی ایالات متحده است که به تعبیر خلیلزاد، طالبان را به آغوش بکشد یا منزوی کند و تحت فشار بگذارد. هر دو اقدام به یک اندازه می تواند خطرآفرین و زیانبار باشد و این میراث شوم خلیلزاد برای امریکا و افغانستان است.
امریکا و میراث شوم خلیلزاد
زلمی خلیلزاد پس از ماه ها سکوت گفته است: «حضور دوباره امریکا در افغانستان و به رسمیت شناختن طالبان روی میز نیست.»
 
او گفت: «به نظر می‌رسد که طالبان  در حال حاضر به سمت یک دولت ناکام پیش می‌روند، روی برگزاری یک لویه جرگه با شرکت نمایندگان مختلف رهبران مذهبی، قومی و سیاسی کار می‌کنند که به صورت سنتی در افغانستان تصمیم گرفته ‌شود.»
 
او از طالبان انتقاد کرد و گفت: «می‌بینیم که طالبان به سمت فراگیری نمی‌روند، سعی دارند که قدرت به دست‌آمده را به خاطر قربانی‌هایی که داده‌اند، برای خود نگه دارند.»
 
خلیلزاد گفته: «زمانی که ما سفارت خود را در افغانستان بستیم به این فکر افتادیم که با طالبان چه کار کنیم. هنوز سوال بزرگی مطرح است، آیا باید آنها را در آغوش بگیریم یا آنها را منزوی کرده و فشار وارد کنیم تا کار‌های درست در موارد حقوق بشر و حقوق زنان و فراگیری انجام شود؟» و افزود: فکر می‌کنم این چالش هنوز وجود دارد و امریکا به دنبال راهی برای آن است.
 
اگرچه خلیلزاد پس از چند ماه سکوت و تماشا و بی تفاوتی در قبال میراث شوم ناشی از توافق استعماری دوحه، نوک پیکان انتقادهایش را عمدتا به سمت طالبان نشانه رفته و آنها را متهم به انحصارطلبی، تمامیت خواهی، عدم تشکیل حکومت فراگیر بربنیاد توافق یادشده و ممنوعیت تحصیل دختران کرده؛ اما این انتقادها پیش از طالبان بر خود خلیلزاد و دولتی وارد است که او به نمایندگی از آن، قدرت سیاسی را در افغانستان به دست طالبان سپرد.
 
خلیلزاد بهتر از هر کس دیگری می دانست که پس از سقوط دولت پیشین و تسلط طالبان، چه چیزی رخ خواهد داد. او از ماهیت ایدئولوژی، سیاست ها و رویکردهای طالبان نسبت به قدرت، دولت داری، قومیت و مذهب، حقوق بشر، آموزش دختران، کار زنان و آزادی های شهروندی و مدنی و مذهبی به خوبی آگاه بود؛ اما علیرغم همه اینها یک توافق استعماری را امضا کرد که افغانستان را به طور مستقیم به سمت فاجعه و فروپاشی هدایت کرد و زمینه ساز بروز بحران های بزرگ و فراگیر شد.
 
اکنون به اذعان خود خلیلزاد، حتی امریکا هم نمی داند که با طالبان چه کند. این چالشی بزرگ برای سیاست خارجی ایالات متحده است که به تعبیر خلیلزاد، طالبان را به آغوش بکشد یا منزوی کند و تحت فشار بگذارد.
 
هر دو اقدام به یک اندازه می تواند خطرآفرین و زیانبار باشد و این میراث شوم خلیلزاد برای امریکا و افغانستان است.
 
البته در این میان، هرگز مشخص نیست که حتی طالبان هم برنده این بازی باشند؛ زیرا رهبران آنها پیش از این، صریحا اعلام کرده اند که آماده در اختیار گرفتن قدرت نبودند و در برابر یک عمل انجام شده قرار گرفتند و مجبور شدند وارد پایتخت شوند.
 
این نشان می دهد که طالبان نیز در بحران به سر می برند و نمی دانند که با قدرت بادآورده که از رهگذر خیانت و تبانی امریکا و مزدوران دست نشانده آن در حکومت کابل به دست آمد، چه کنند. آشفتگی، آنارشی و فقدان نظم و ثبات در بسیاری از عرصه ها موج می زند. کشوری که در آن اقوام گوناگون زندگی می کنند هنوز یک پرچم ملی، سرود ملی و مهم تر از همه یک قانون اساسی مدون و قابل اجرا ندارد. سیستم آشفته قانون گذاری و کانون های تصمیم گیری چندگانه دولت طالبان، به سردرگمی و هرج و مرج دامن زده و وضعیت را پیچیده تر کرده است.
 
بر این مسایل می توان بحران اقتصادی، فقر فراگیر، مهاجرت های سیل آسا و ناامنی های رو به گسترش را نیز افزود. ضمن آنکه هنوز روابط کابل با جهان، ترمیم نشده و روشن نیست که با رویکردهای کنونی دولت طالبان، چشم انداز این رابطه چگونه خواهد بود: انزوای کامل شبیه دوره اول حاکمیت طالبان یا گسترش تعامل محتاطانه و مشروط و انفرادی کشورها بدون به رسمیت شناختن دولت آنها؟
 
تروریزم هم نه تنها از میان نرفته؛ بلکه قدرتمندتر شده و دامنه عملیات آن مرزهای افغانستان را درنوردیده و به کشورهای همسایه سرایت کرده است. در کنار این، جنگ میان طالبان و مخالفان مسلح آنها نیز علیرغم بایکوت رسانه ای کماکان ادامه دارد و قربانی می گیرد.
 
به هر حال، عامل اصلی این وضعیت آشفته و بحرانی، خلیلزاد است؛ فرستاده متعصب و تنگ اندیشی که با ظاهر دموکراتیک به نمایندگی از یک ابرقدرت، افکار بدوی و قبیله ای خود را بر توافق استعماری دوحه، تحمیل کرد که در نتیجه آن، افغانستان، امریکا و جهان، وارد ورطه ای تازه از بحران های پایدار و رو به گسترش شدند.
 
محمدرضا امینی - جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین