اظهارات اخیر اشرف غنی درباره خاستگاه زبان فارسی دری واکنشهای شماری از زبانشناسان و کاربران شبکههای اجتماعی افغان و ایرانی را به دنبال داشته است.
آقای غنی که اخیرا در سخنرانی موسوم به 'گفتمان تاریخ، فرهنگ و هویت ملی' با دانشجویان در ارگ ریاست جمهوری صحبت میکرد، افغانستان را مهد زبان فارسی دری خواند و به نوعی ایرانیان را به 'دزدی' این زبان متهم کرد.
او گفت: "افغانستان مهد زبان دری (فارسی) است. ایران پهلویزبان بود که ما کل ادبیات زبان دری را انکشاف دادیم. حالا میآیند و میگویند ایران شرقی. ای برادر دزدی هم حد دارد."
شماری از کاربران افغان با تاکید بر اینکه زبان فارسی دری زبان مشترک کشورهای افغانستان، ایران و تاجیکستان است، اظهارات آقای غنی در مورد "دزدی زبان فارسی از سوی ایرانیها" را "نادرست" خوانده و گفتهاند استفاده از اصطلاح "دزدی" در این مورد "در شان رئیس جمهوری افغانستان" نیست.
منتقدان فرهنگی نیز اظهارات آقای غنی را پیش از آنکه به سود زبان فارسی دری ارزیابی کنند، به زیان آن می دانند. از دید آنها این اظهارات ناشی از یک عصبیت کور و تاریک است که بر ضد زبان و فرهنگ و افتخارات مشترک حوزه تمدنی فارسی وجود دارد و آقای غنی بیش از آنکه با این اظهارات، به زبان فارسی دری کمک کرده باشد، آن را تضعیف کرده است؛ زیرا این رویکرد برخلاف ذات زبان به مثابه یک پدیده فرهنگی و اجتماعی فراگیر و فرامرزی است.
اگر آقای غنی درک درستی از ذات و ماهیت زبان می داشت، حتی اگر افغانستان را کانون اصلی و اولیه رویش و رشد آن می دانست – که البته دیدگاهی کاملا اشتباه است- باید به این مهم افتخار می کرد که امروزه، میلیون ها نفر از مردمان منطقه به این زبان اصیل و فاخر، سخن می گویند و به این ترتیب از نظر فرهنگی به مردم افغانستان، نزدیک هستند.
در ایران نیز جریان های پرقدرتی فعالیت می کنند و تلاش دارند تا مرزهای سیاسی را از میان ملت های فارسیزبان برچینند یا آن را کمرنگ کنند و با برجسته کردن اشتراکات و افتخارات فرهنگی از جمله زبان فخیم و فاخر فارسی، بر یگانگی فرهنگی، تاریخی و تمدنی آنها تأکید کنند.
آقای غنی اما با تلاشی بیهوده برای انحصاری کردن زبان فارسی دری، نه تنها این جریان ها را تضعیف می کند؛ بلکه به زبان فارسی نیز آسیب می زند.
از سوی دیگر، در کشوری که زبان فارسی دری، علیرغم تصریح در قانون اساسی به عنوان یکی از دو زبان رسمی کشور، همچنان غریب و مهجور است و هرگونه نوآوری در آن، به عنوان «ایرانی کردن» زبان «دری» به شدت از سوی دولتمردان بیسواد و متعصب، نفی و سرکوب می شود، انحصاری کردن این زبان، چه کمکی به آن خواهد کرد؟
به بیان دیگر، آقای غنی به عنوان رییس جمهوری، خود چه گام مهم و مؤثری برای تقویت، توسعه و یا دست کم زنده نگهداشتن فارسی اصیل و کهن برداشته و سیاست فرهنگی قابل تعریف او در زمینه تقویت زبان فارسی دری چیست؟
امروزه اگر یک سیاست فرهنگی مدون و منسجم از سوی حکومت برای تقویت و توسعه زبان فارسی دری، وجود می داشت، بی تردید به جای آنکه دیگر اعضا و اضلاع حوزه تمدنی زبان فارسی را متهم به «دزدیدن» آن کنیم، می توانستیم با غرور و افتخار، خدمات شایسته خویش به این زبان و فرهنگ فاخر و کهن آن را عرضه کنیم تا در میان سایر ملت های فارسی زبان، سرفراز و سرخرو میبودیم.
دولت آقای غنی که در همه زمینه ها از فساد و قوم گرایی تا قاچاق و قانون شکنی، سرآمد همه دولت های منطقه و حتی جهان است، آیا پاسبانی صادق و امین برای زبان فارسی دری است که با اینگونه سمپاشی ها و نفاقافکنی ها تیشه به ریشه کهن این زبان می زند و با نفرت و عصبیت، الگوی منحط خط کشی های سیاسی و قومی را به عرصه زبان و فرهنگ هم تعمیم و تسری می دهد؟
در حال حاضر، آنچه چشم انداز آینده زبان فارسی را در افغانستان، تهدید می کند، مرگ این زبان به دست زبانشناسان و تاریخدانانی مثل آقای غنی است که از یکسو اجازه تقویت و توسعه و عبور آن از قالبهای کهنه و فرسوده زبان دری دولتی و ادبیات عربیزده حکومتی را نمیدهند و از سوی دیگر، با نبوغ حیرتانگیز خویش با متهم کردن دیگران به «دزدیدن» زبان فارسی دری، افغانستان را روز به روز از جرگه بزرگ کشورهای فارسیزبان، طرد میکنند و به انزوا میرانند.
عبدالمتین فرهمند - جمهور