۰

روزهای سخت شاه بی‌سپاه

يکشنبه ۱۷ سنبله ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۰۸
اشرف غنی، امروزه یک شاه بی سپاه است؛ اما این وضعیت او هیچ ترحمی را برنمی انگیزد؛ زیرا شرایط امروز او، ماحصل پنج سال خودکامگی، سرکوب، فساد، استبداد، انحصارطلبی، تحقیر و تخریب و تضعیف منتقدان، حذف سیستماتیک اقوام از بدنه قدرت و نادیده گرفتن قانون اساسی و چه بسا تعلیق بسیاری از مفاد مربوط به حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش در این قانون است.
روزهای سخت شاه بی‌سپاه
سفر اشرف غنی به امریکا به تعویق افتاد.
 
پیش از این منابع دولتی گفته بودند که قرار است آقای غنی همراه با یک هیات ۱۳ نفره روز شنبه (۱۶ سنبله) عازم امریکا شود و با دونالد ترامپ؛ رئیس جمهوری آن کشور دیدار کند.
 
این منابع گفته بودند که دوطرف در مورد توافق صلح با گروه طالبان و روند انتخابات افغانستان گفتگو خواهند کرد و رئیس جمهوری افغانستان نگرانی ‌های خود را در مورد این توافق با همتای آمریکایی ‌اش در میان خواهد گذاشت.
 
این منابع همچنین گفته بودند که در دیدار آقایان ترامپ و غنی درباره انتخابات ریاست جمهوری افغانستان نیز صحبت خواهد شد.
 
هنوز دلیل تاخیر سفر آقای غنی به واشنگتن اعلام نشده است و مشخص نیست این سفر چه وقت انجام خواهد شد.
 
با این حال، گمانه زنی های زیادی درباره وقایع پشت پرده سیاست و قدرت در افغانستان، آینده سیاسی اشرف غنی، تبعات تبانی امریکا و طالبان و خواب هایی که دوطرف این منازعه برای سرنوشت پیش روی مردم افغانستان دیده اند، وجود دارد.
 
آنچه در حال حاضر می توان گفت این است که اشرف غنی همانگونه که پیش بینی می شد، دیگر مهره مورد حمایت واشنگتن نیست. او در انتخابات سال ۲۰۱۴ با حمایت گسترده و سرانجام دخالت مستقیم امریکا به قدرت رسید، به عنوان یک رهبر فاقد آینده نگری سیاسی، حمایت امریکا را پایان ناپذیر و ابدی تصور کرد و به همین دلیل، هرگز تلاش نکرد در راستای اهداف و آرمان های مردم افغانستان و ارزش ها و منافع ملی کشور کار کند.
 
آقای غنی حتی با تکیه بر همان پشتوانه خارجی به ظاهر خدشه ناپذیر، مخالفان و منتقدان داخلی اش را نیز یکی یکی از سر راه برداشت و به زعم خود پایه های قدرت قومی اش را تحکیم بخشید.
 
تنها چیزی که او در مرحله کنونی نیاز داشت، جلب نظر مثبت و مساعد امریکا درباره برنامه های او برای انتخابات ریاست جمهوری پیش رو بود تا برای چهار سال دیگر و در حالی که همه رقبایش را یا حذف کرده و از سر راه برداشته و یا با تخریب و بدنامی شان، تضعیف و حاشیه نشین کرده، بر اریکه قدرت تکیه بزند.
 
رویای رنگین اشرف غنی اما دیری نپایید و به سرعت رنگ باخت. رهبری که خود را در سایه حمایت های بی دریغ امریکا، شکست ناپذیر تصور می کرد، سرانجام به این نتیجه رسید که هیچ پشتوانه ای به اندازه مردم، پایدار و ماندگار  و نیرومند و واقعی نیست. به همین دلیل، او در ماه های اخیر، دیگر رییس جمهوری نبود که آشکارا از کنار قانون اساسی می گذشت، نهادهای ملی را نادیده می گرفت، شخصیت ها و رهبران اقوام را تخریب و تضعیف می کرد، در صدد صلحی قومی و مبتنی بر اراده و اداره خودش با طالبان و سایر تروریست ها بود و به هیچ مرجع مشروع ملی و مردمی هم پاسخگو نبود. او در این اواخر، از شاهی که آرمان احیای سلطنت امان الله خانی و چه بسا به اذعان مبلغان هزارگی اش، عبدالرحمان خانی را در سر می پروراند، به رییس جمهوری معتقد به قانون اساسي، مدافع دستاوردهای ۱۸ ساله، منادی ارزش های ملی و اسلامی مردم افغانستان، فریادگر وحدت و عدالت و امنیت و حتی مبارزه با تروریزم، حامی استقلال، حاکمیت، تمامیت ارضی و اقتدار ملی کشور و از همه مهمتر، پاسدار و پاسبان فداکار «جمهوریت» بدل شد. مسأله اما این است که او بسیار دیر به این نتیجه قابل ستایش و مقدس و ملی رسید. او زمانی که فهمید امریکا دیگر از او حمایت نمی کند؛ بلکه بربنیاد نقشه های واشنگتن او باید به زودی جایش را به حکومتی برآمده از تبانی صلح امریکا و طالبان بدهد، مثل همه رهبران در حال زوال، به مردم رو آورد؛ اما دیگر دیر شده است.
 
در این شکی نیست که اشرف غنی، امروزه یک شاه بی سپاه است؛ اما این وضعیت او هیچ ترحمی را برنمی انگیزد؛ زیرا شرایط امروز او، ماحصل پنج سال خودکامگی، سرکوب، فساد، استبداد، انحصارطلبی، تحقیر و تخریب و تضعیف منتقدان، حذف سیستماتیک اقوام از بدنه قدرت و نادیده گرفتن قانون اساسی و چه بسا تعلیق بسیاری از مفاد مربوط به حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش در این قانون است. او قابل ترحم نیست؛ زیرا از همان آغاز خود و آینده سیاسی اش را در سایه حمایت های امریکا و قدرت های غربی، طرح کرد؛ حمایت هایی که به زعم او هرگز پایان نمی پذیرد، و اکنون همان حامیان دیروز، به دشمنان امروزش بدل شده اند و می‌ خواهند او را از سریر قدرت به زیر بکشند.
 
عبدالمتین فرهمند - جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین