۶

صدای پای «امارت اسلامی»، آغاز پایان دموکراسی

دوشنبه ۲۲ دلو ۱۳۹۷ ساعت ۰۸:۰۰
صدای پای امارات، یک نشانه است؛ نشانه آغاز پایان دموکراسی نیم‌بند و ناقص و غیربومی و وارداتی افغانستان.
صدای پای «امارت اسلامی»، آغاز پایان دموکراسی
«صلح» بی تردید چیزی نیست که کسی آرزویش را نداشته باشد؛ آن‌هم در افغانستان که سال‌ هاست از جنگ رنج می برد و زخم های عمیق جنگ های پیشین، هنوز به خوبی التیام نمی یابند که جنگ های تازه، زخم های عمیق تری ایجاد می کنند. در چنین شرایطی شاید دیگر کمتر کسی به «دموکراسی» فکر کند؛ دموکراسی بی قاعده ای که برآیند آن چیزی جز فساد، بروکراسی، ناکارآمدی نهادهای دولتی و البته قومی‌شدن قدرت نبوده است.
 
با این حال، این پرسش هم جدی است که صلح با چه کسی و به چه هزینه‌ ای؟
 
این همان پرسشی است که وقتی سخن از صلح با طالبان به میان می آید، به خودی خود مطرح می شود. کمتر کسی است که نسبت به صداقت صلح جویی طالبان، تردید نداشته باشد. صلح طالبانی هم مانند دموکراسی وارداتی، می تواند سرابی فریبنده برای خلق فجایعی تازه باشد.
 
کم نیستند شمار کسانی که این روزها از صلح با طالبان ابراز نگرانی می کنند؛ نه به این دلیل که خواستار ادامه جنگ طالبان هستند؛ بل با این توجیه ساده که «صلح با طالبان» یک گزاره پارادوکسیکال است، و بعید است که در خارج قابل شکل گیری باشد.
 
از دید آنها وقتی سخن از صلح با طالبان به میان می آید، صدای پای «امارت اسلامی» را بلندتر از هر زمان دیگری می شنوند؛ حتی بلندتر از زمانی که قشون طالبان با قساوت و خشونت و بی رحمی فراوانی برای سقوط ولسوالی ها و ویرانی شهرها و کشتار مردم و نیروهای امنیتی، حمله می کنند.
 
از این منظر، صدای پای امارات، یک نشانه است؛ نشانه آغاز پایان دموکراسی نیم‌بند و ناقص و غیربومی و وارداتی افغانستان.
 
شاید زیاد نباشند شمار افرادی که باور داشته باشند در افغانستان یک دموکراسی واقعی وجود دارد؛ این اعتقاد اگر پیش از این، جدی تر بوده، دست کم با تشکیل دولت وحدت ملی که پس از شکست بزرگ مردم سالاری در انتخابات ریاست جمهوری ۹۳ رقم خورد، به نحو ناامیدکننده ای کمرنگ شد. با برگزاری انتخابات بدنام و شرم آور پارلمانی امسال، آخرین امیدها هم برباد رفت، و مرگ دموکراسی وارداتی افغانستان، به واقعیتی غیرقابل انکار بدل شد.
 
با اینهمه برای نسلی که هم در جنگ و هم در صلح، هم در دیکتاتوری و هم در دموکراسی، فقط قربانی است، دموکراسی به مراتب بهتر از دیکتاتوری است و اگر صلح با طالبان، حیات و بقای دموکراسی را تهدید کند، جنگ طالبان بهتر از صلح با آن گروه است؛ زیرا حتی قربانی ها هم دوست دارند که با پنبه سر بریده شوند نه با پولاد!
 
در این میان، گروه دیگری هم هستند که تلاش می کنند از طالبان، تصویری روتوش شده و مطابق میل خود ارائه دهند؛ طالبانی که به باور آنها به حقوق زنان باورمند اند، یک حکومت فراگیر چندقومی می خواهند، قائل به انتخابات و تصمیم مردم برای تعیین مدیران و زمامداران هستند، با آزادی رسانه ها مخالفتی ندارند، مانع از آموزش دختران نمی شوند و...
 
اما این دغدغه همچنان وجود دارد که اگر طالبان تا این اندازه، دگرگون گشته اند، پس طی این سال ها برای چه چیزی خون ریخته اند، جنایت کرده اند، آدم کشته اند و در برابر ارزش ها و آرمان هایی که امروز نگران از دست شدن آنها هستیم، ایستادگی و مبارزه کرده اند؟
 
در این شکی نیست که طالبان، یک جریان مستقل و خودانگیخته ناشی از تحولات تاریخی و اجتماعی داخل افغانستان نیست؛ این گروه، در خدمت اهداف سازمان های استخباراتی، رژیم های سلطه گر و قدرت های خارجی دشمن افغانستان قرار دارد که برای آنها می جنگد و هرگاه منافع و مصالح کارفرمایان‌اش اقتضا کند، تن به صلح و سازش می دهد؛ اما در این میان، نباید فراموش کنیم که چهره خشک و خشن طالبان و باورهای ایدئولوژیک و دستورات و نظام رفتاری برآمده از آن هم بخشی از همان چیزهایی است که قدرت های حامی این جریان افراطی به آن نیاز داشته اند و به همین دلیل، در مهندسی اولیه آن، این موارد را به عنوان ویژگی های جداناپذیر آن، در نظر گرفته و در آن تعبیه کرده اند.
 
بر این اساس، طالبانی که قرار است به صلح و سیاست رو کنند، با تمام شاخص ها و ویژگی‌های ایدئولوژيک و رفتاری شان می آیند؛ به ويژه در شرایطی که قرار است با خروج امریکا از افغانستان در قبال بازگشت آن گروه به قدرت، آنها به عنوان یک جریان پیروز و فاتح هم وارد صحنه سیاست و قدرت شوند. در آن صورت، دیگر اهرمی وجود ندارد که آن گروه را وادار به عقب نشینی از اصول ایدئولوژیک و نظامنامه رفتاری «امارت اسلامی»‌ به نفع دموکراسی و «دستاوردهای ۱۸ ساله» کند.
 
علی موسوی - جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین