نشست مسکو با حضور حدود ۷۰ تن از شخیصتهای سیاسی، نمایندگان احزاب و نمایندگان طالبان در مسکو؛ پایتخت روسیه امروز برگزار میشود.
در این نشست به نمایندگی از شورای عالی صلح و حکومت افغانستان کسی شرکت نکرده است.
حامد کرزی، حنیف اتمر، محمد محقق، عطامحمد نور، حکمتخلیل کرزی، ذبیحالله مجددی، سید حامد گیلانی، گلبدین حکمتیار، شهنواز تنی، مولوی عبدالسلام ضعیف، وحید مژده و اسماعیلخان از چهرههای هستند که با هیات طالبان به رهبری شیرمحمد عباس استانکزی؛ رییس پیشین دفتر سیاسی طالبان در قطر گفتگو خواهند کرد.
عبدالله عبدالله گفته است که شرکت در این نشست اعتباردهی به طالبان است و هیچ کمکی به روند صلح نمیکند.
در جریان سه ماه گذشته این دومین نشست در مورد صلح افغانستان است که در روسیه برگزار میشود. سفارت روسیه در کابل مدعی شده که این نشست از سوی جامعه افغانهای مقیم مسکو بدون دخالت دولت روسیه برگزار شده است.
با این حال، این دور از واقعیت و خوش بینانه است که انتظار داشته باشیم در این نشست، تحول شگرفی در زمینه ایجاد صلح و پایان جنگ در افغانستان رخ دهد. ترکیب افراد، چهره ها و احزابی که در این نشست، شرکت می کنند به خوبی نشان می دهد که راه رسیدن به صلح در افغانستان، چقدر ناهموار و دشوارگذار است.
ترکیب اعضای نشست مسکو را می توان یکی از نمونه عینی و ملموس تضادهای عمیق سیاسی، قومی و ایدئولوژيک جامعه افغانی ارزیابی کرد؛ چیزی که به نوعی بروز جنگ های طولانی ۴۰ ساله و بحران های مرگبار و پایدار سال های اخیر را توجیه پذیر می سازد.
به موازات تجارب طولانی جنگ در افغانستان، نشست های صلح به سبک آنچه امروز و فردا در مسکو برگزار می شود، کم نبوده است؛ اما واقعیت های جاری، این برداشت بدبینانه را ناخودآگاه تقویت می کند که رسیدن به صلح، دست کم آنگونه که روی کاغذ و در اظهار نظرهای رسانه ای بازیگران اصلی، وانمود می شود، چندان هم آسان نیست.
موضوعی که درباره نشست مسکو باید به آن توجه داشت این است که طالبان، اکنون در میدان جنگ، دست برتر را دارند. آنها که نزدیک به ۷۰ درصد خاک افغانستان را در کنترل خود دارند و یا برای کنترل آن می جنگند، نیازی به پذیرش همه پیش شرط ها و تحقق کلیه انتظارات دیگر شرکت کنندگان نشست مسکو در زمینه صلح نمی بینند. اگر اینگونه بود که آن گروه نباید می جنگید و بسیار زودتر از این، راه صلح را در پیش می گرفت.
نکته دیگر این است که امریکا با طالبان بر سر «چارچوب کلی صلح» توافق کرده است؛ چارچوبی که یکی از اضلاع اصلی آن، خروج نیروهای امریکایی از افغانستان است. این همان چیزی است که طالبان جنگ یا به تعبیر خود شان «جهاد» شان را در پوشش آن، توجیه می کردند و اکنون که امریکا باید برود، کدام گروه به جز طالبان، خود را فاتح میدان نبرد و برنده بازی می داند و برای تصاحب همه قدرت، دندان تیز خواهد کرد؟
در واقعیت امر، این امریکاست که با پذیرش شرط خروج، به طالبان امکان می دهد که قدرت و سلطه خود را دوباره احیا کنند و به خود حق دهند که گروه های دیگر را به سادگی به حاشیه برانند.
در این زمینه، به یک نکته ظریف و مهم باید توجه کرد و آن اینکه گفتگوی طالبان با نمایندگان احزاب در مسکو، نباید این تصور کاذب را به وجود آورد که اگر طالبان به قدرت بازگردند، گذشته تکرار نخواهد شد و احزاب دیگر هم خواهند توانست سهمی از سیاست ببرند و جرعه ای از قدح قدرت بنوشند. هرگز چنین نیست. طالبان با خروج امریکا، هیچ رقیب دیگری در برابر خود نمی بینند و برای تصاحب همه قدرت، خیز برخواهند داشت؛ بنابراین، احزاب سیاسی و جهادی و دولت، با یک چوب رانده خواهند شد.
اگرچه در این میان، شماری از افراد و چهره های معلوم الحال مانند کرزی ها، گیلانی ها، مجددی ها و... به دلیل نزدیکی ایدئولوژيک، قومی و قبیله ای با طالبان، ممکن است وضعیت بهتری را تجربه کنند و حتی از ورژن بروزرسانی شده «امارت اسلامی» بهره های بهینه ای ببرند.
با توجه به این موارد، در گفتگوهای مسکو، اگر احزاب و شخصیت های سیاسی و جهادی، بر سر آرمان ها و ارزش های سیاسی، قومی و ایدئولوژيک شان بمانند و مرعوب فشار امریکا یا مغلوب بازی طالبان نیکتاییداری مانند کرزیها و حواریون آنها نشوند و یا فریب رفتارهای ریاکارانه و آشتی جویانه طالبان را نخورند، راه صلح، مثل همیشه دشوار و ناهموار خواهد بود؛ اما اگر عکس این موارد، عمل کنند، «صلح» مورد نظر امریکا و پاکستان و طالبان و کرزیها به سرعت تحقق خواهد یافت و امارت اسلامی جانی تازه خواهد گرفت.
علی موسوی - جمهور