تروریزم تکفیری و دست های آَلوده و پلید حامی آن بار دیگر غرب کابل را به خون نشاندند.
حمله انتحاری در مرکز آموزشی موعود در غرب کابل حداقل ۴۸ کشته و ۶۷ زخمی بر جا گذاشته است.
این حمله حوالی ساعت چهار بعد از ظهر به وقت محلی رخ داده است.
این حمله انتحاری، مرکز آموزشی "مهدی موعود" را آماج قرار داده؛ جایی که ده ها نوجوان برای شرکت در امتحان کانکور، آمادگی می گرفتند.
حشمت الله استانکزی؛ سخنگوی پولیس کابل میگوید که حمله کننده انتحاری پیاده بوده و داخل مرکز آموزشی شده و مواد انفجاری همراهش را منفجر ساخته است.
انفجار بسیار نیرومند بوده و اجساد بی جان دانش آموزان، روی میزها و چوکی های صنف درسی، افتاده است.
این سومین حمله به مراکز آموزشی در غرب کابل است. مسؤولیت دو حمله قبلی را گروه تکفیری داعش به عهده گرفته بود.
این یک جنگ تمام عیار آخرالزمانی است. دشمن خونریز شیعیان افغانستان، آگاهانه اغلب مراکزی را آماج قرار می دهد که نسبتی با امام زمان و باور آخرالزمانی این طیف مذهبی دارد.
شاید تاکنون کمتر کسی به این موضوع فکر کرده است؛ اما حمله به مسجد امام زمان قلعه نجارها، مسجد امام زمان دشت برچی، کورس موعود برچی، مسجد امام زمان گردیز و اینک مرکز آموزشی موعود، تصادفی نیست.
دشمن با تمام قوا وارد شده است. لشکر نامرئی تروریزم تکفیری و حامیان داخلی، منطقه ای و بین المللی آن، در صدد راه اندازی یک جنگ مذهبی در ابعاد گسترده و پردامنه است.
آنها اهداف خود را کاملا آگاهانه انتخاب می کنند تا شیعیان را وادار به واکنش متقابل کنند. این هرگز چیز شگفت انگیزی نیست. بدون هیچ ژست مدنیت و صلح جویی، صریح و بی پرده باید گفت که هدف آنها کشاندن شیعیان و سنی های افغانستان به یک رویارویی مهیب است؛ جنگی که نه پیشینه داشته و نه پایانی برای آن، متصور باشد.
نکته قابل تأمل این است که این پروژه، پیشتر در عراق و سوریه به آزمون گرفته شده و شکست خورده است. دست های بسیار قدرتمندی در عقب این توطئه خونین و هولناک آخرالزمانی قرار دارند؛ از قدرت هایی که علیه تروریزم، ائتلاف های بزرگ بین المللی تشکیل می دهند تا ناتوی عربی و رژيم هایی که بر گنج های عظیم دالرهای نفتی در حاشیه خلیج فارس آرمیده اند.
در افغانستان، این پروژه به سرعت در حال ریشه دواندن است. تفکر منحط سلفی و مراکز ترویج و اشاعه تروریسم، روز به روز پردامنه تر می شود. اکنون از هسته های امنیتی تا مساجد و مدارس و مراکز دانشگاهی، همه جا درگیر این اپیدمی خوف انگیز و مرگبار است.
بخشی از دولت نیز که تحت سیطره همه جانبه قدرت های خارجی است، آشکارا با این جریان همراه است.
کشتارهای سازمان دهی شده شیعیان و به ویژه آماج قرار دادن مراکزی که مستقیما با باور آخرالزمانی مکتب تشیع نسبت دارند، از حمایت ضمنی حلقات پنهان درونی برخوردار است.
آنها هرگز از آغاز یک جنگ مذهبی رسمی، بیمی ندارند. کافی است حرکتی سخت افزاری از داخل جامعه شیعه افغانستان، شکل بگیرد. آنگاه کشتار سیستماتیک شیعیان به صورت رسمی و در ابعادی بسیار گسترده تر از آنچه هست، کلید خواهد خورد و با مشروعیت کذایی و تأیید ضمنی مراجعی که اکنون در برابر این وضعیت، سکوت اختیار می کنند نیز همراه خواهد شد.
صرف نظر از اینکه واکنش شیعیان به این موج کشتار و سیل خون، چه خواهد بود، وضعیت جاری، آینده ترسناکی را در برابر آنها قرار می دهد.
تصور اینکه جنگ خونین اخیر غزنی نیز پروژه ای سازمان دهی شده به منظور محروم کردن یک بخش بزرگ شیعیان افغانستان برای استفاده از امتیاز تعهد و پایبندی خود به قانونمندی و مدنیت و روندهای مردم سالارانه بود، دشوار نیست. از این منظر، تفاوت چندانی میان جنگ غزنی و کشتار کابل وجود ندارد.
این پروژه ریشه های قدرتمندی دارد که از محرومیت جامعه شیعه و هزاره افغانستان از توسعه و توزیع قدرت شروع می شود و تا کشتارهای هدفمند و ناامنی های مرگبار و کشتارهای فجیع به هدف حذف کامل آنها ادامه پیدا می کند.
این یک جنگ آخرالزمانی است؛ اما نه به سبک فلم های ژانر وحشت هالیوود و جنگ ستارگان و سلاح های فوق پیشرفته قدرت های بزرگ در نبردی نابودگر؛ بلکه به شیوه ای کاملا محلی و بومی شده اما مخوف و مرگ آفرین و ویرانگر.
هزاره ها هدف هستند؛ هدفی که از نظر هدف گذاران، استفاده از هر وسیله ای برای حذف آنها، مشروع و قابل توجیه است.
سکینه مدنی- خبرگزاری جمهور