۰

اولویت غنی، سرکوب منتقدین سیاسی است؟

دوشنبه ۲۶ سرطان ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۵۸
اشرف غنی سه سال پیش وقتی وارد عرصه رقابت های گسترده سیاسی برای احراز بالاترین جایگاه نظام شد؛ دست کم بخشی از مردم به یک چیز امیدوار بودند. قرار است یک تغییر بزرگ صورت بگیرد و متحول کننده نیز یک چهره آکادمیک است که گرچه در عرصه سیاست تجربه عملی نداشته؛ اما در تجزبه و تحلیل هایی که در قالب بیان ابراز نموده، نشان داده که برنامه های مثبت زیادی در سر دارد.
اولویت غنی، سرکوب منتقدین سیاسی است؟



این تکنوکرات پر دردسر که تا دیروز در مجامع بین المللی جزو افتخارات علمی افغانستان به شمار می رفت؛ حالا راه به سویی می برد که تجارب گذشته حکومت قبل را به کنار گذاشته و به خیال خود، سعی در یک تغییر گسترده در نظام سیاسی و اجتماعی کشور دارد.
فردی که حالا مشخص شده است؛ سیستم او برای حکومت داری بر پایه الیگارشی و تک رویی بنا گردیده و به همدیگر پذیری و اتحاد سیاسی هیچ اعتقادی ندارد.
اشرف غنی سه سال پیش وقتی وارد عرصه رقابت های گسترده سیاسی برای احراز بالاترین جایگاه نظام شد؛ دست کم بخشی از مردم به یک چیز امیدوار بودند. قرار است یک تغییر بزرگ صورت بگیرد و متحول کننده نیز یک چهره آکادمیک است که گرچه در عرصه سیاست تجربه عملی نداشته؛ اما در تجزبه و تحلیل هایی که در قالب بیان ابراز نموده، نشان داده که برنامه های مثبت زیادی در سر دارد.
اما این اتفاق نیافتاد و ظرف مدت سه سال از زمام داری وی، افغانستان تنها تحولی را که شاهد بود؛ از هم پاشیدگی سیاسی و دور شدن جریان های تاثیرگذار از بدنه دولت بود.
غنی بر خلاف انتظار نشان داد که از ساختارهای اجتماعی و ماهیت وزنه های سیاسی در افغانستان کمتر می داند و کشور را در شرایط فعلی درگیر آنارشیسمی کرده که حاکم قبلی، هیچگاه ریسک اعمال آن را به خود نداد.
اشرف غنی که دانش آموخته غرب
قطعا تغییرات گسترده در سطح نظام، از لازم الاجراترین ملزومات کنونی بود و کژراهه ای که حاکم قبلی، افغانستان را به آن سمت برد و نتیجه بد آن را مردم تحمل کردند؛ باید مسدود می گردید. اما راهی که اشرف غنی برگزیده، یک اشتباه بزرگ است که شاید بعدها دیگر قابل برگشت نباشد.
است و در تمام طول دوران فعالیت سیاسی خود، نه رهبری جریانی حزبی را به عهده داشته و نه علاقمند به این گونه فعالیت ها بوده؛ در کارنامه خود فقط چند نمره نه چندان قابل قبول دارد. اما این مرد، پس از مدتی به کمک جریان هایی که لازم به اشاره به آن نیست؛ فعلا زمام حکومت افغانستان را به دست گرفته است.
قطعا تغییرات گسترده در سطح نظام، از لازم الاجراترین ملزومات کنونی بود و کژراهه ای که حاکم قبلی، افغانستان را به آن سمت برد و نتیجه بد آن را مردم تحمل کردند؛ باید مسدود می گردید. اما راهی که اشرف غنی برگزیده، یک اشتباه بزرگ است که شاید بعدها دیگر قابل برگشت نباشد.
تجربه ثابت کرد که رییس جمهور کنونی، یک تیوریسین صرف است و آنچه را در مناظره هایش وعده داده؛ در همان مرحله توضیح و تشریح لسانی باقی مانده و ظاهرا در جامعه افغانستان قابل پیاده کردن نیست. اما چالش اساسی وعده های او نیست. افغانستان با مساله بزرگتری رو به روست.
این مرد یک دیکتاتور واقعی است که در دموکراسی مریض افغانستان پا به عرصه قدرت گذاشته است. کسی که برداشت های شخصی اش از جامعه، بر اساس داده های یک حلقه مشخص در اطرافش می باشد.
پس از طی سه سال از استقرار حکومت جدید، هنوز سیاست خارجی افغانستان در قبال کشورهای مختلف و بعضا حامی تروریسم مشخص نشده و موضع این حکومت در برابر دشمنان نیز ناخوانا به نظر می رسد.
کرزی رسما طالبان را برادر می خواند و سیاست وی کاملا در برابر آنها واضح بود و تا آخر بر همان اسلوب باقی ماند. اما غنی هنوز هم روشن نکرده که معارضان مسلح چه تعریفی از نظر او دارد و کشورهای منطقه نیز در سیاست خارجی وی در کدام کته گوری قرار می گیرند.
اما برای او یک مساله کاملا بلامنازع و روشن است و دست کم مردم افغانستان دیگر به آن مطمئن شده اند. غنی در سرکوب منتقدین خود حتا در بدنه نظام جدی و مقتدرانه عمل می کند.
رفتار او به شکلی است که ظاهرا حکومت افغانستان فراتر از مساله جنگ که طالبان
هدف این نوشتار، حمایت و تایید جریان های مخالف آقای غنی نیست؛ بلکه پرداختن به یک چالش فردی و ذاتی در وجود شخص رییس جمهور می باشد. به این معنا که ما قرار نیست ویژگی های اخلاقی یک شخص را نقد کنیم؛ قرار است ساختاری تصمیم گیرنده را زیر سوال ببریم که تشکیلاتی گسترده را زیر نام ریاست جمهوری اداره می کند.
و گروههای وابسته، خالق آن هستند؛ سرکوب منتقدین را در راس مشکلات قرار داده است.
او استعداد شنیدن حرف دیگران را ندارد و دور از شان می پندارد که با وجود رهبری دولت، به انتقاد گوش فرا دهد. پاکسازی سیاسی او از یک سال پیش آغاز شد و قربانیان وی نیز کسانی بودند که برای رسیدن او به قدرت، از توده های قومی مورد حمایت شان استفاده کردند.
اما حالا با شرایط جدید و منحصر به فردی رو به رو شده اند. اولویت مبارزه آقای غنی نه پایان دادن به جنگ کنونی، فساد اداری و ترمیم ساختارهای اجتماعی از هم پاشیده، که حذف گام به گام کسانی است که وحدت سیاسی افغانستان به رضایت آنها بستگی دارد.
هدف این نوشتار، حمایت و تایید جریان های مخالف آقای غنی نیست؛ بلکه پرداختن به یک چالش فردی و ذاتی در وجود شخص رییس جمهور می باشد. به این معنا که ما قرار نیست ویژگی های اخلاقی یک شخص را نقد کنیم؛ قرار است ساختاری تصمیم گیرنده را زیر سوال ببریم که تشکیلاتی گسترده را زیر نام ریاست جمهوری اداره می کند.
آقای غنی با رای همین افراد وارد عرصه قدرت شد و خود وی آنها را در برهه زمانی مختلف با خود وارد بازی های سیاسی نمود. اما حالا ظاهرا از مشارکتی که انتظار آن می رفت خبری نیست و نظام در حال تجربه یک سیستم تک فردی می باشد و دیگران قرار است به حاشیه رانده شوند.
فعلا کشور با سرعت توصیف ناپذیری به سمت چند دستگی در حال حرکت است و بدون شک، شخص رییس جمهور مسوول این انحطاط مرگ آور است.
همانطور که اشاره شد؛ به نظر می رسد که بزرگترین چالش آقای غنی نه گروههای مسلح جنگجو و نه کشورهای متخاصم و دخیل در بحران افغانستان، بلکه منتقدینی سیاسی است که بر خلاف قراردادهای به عمل آمده، حالا خود را خارج از تصمیم گیری های قدرت می بینند و این حاشیه آزاردهنده را تحمل نمی کنند.
مثل همیشه، در این بازی خطرناک، این مردم هستند که تاوان آن را پس خواهند داد. دهه هفتاد نیز کشور چنین اتفاقی را از سر گذراند که تا به امروز، دامنه آن همچنان رو به گسترش است.
الیاس کاتب – خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین