می خواهم مثل یک انسان زندگی کنم!

خواهش یک دختر افغان

2 عقرب 1392 ساعت 6:56


انسان بودن آرزوی دیرینه ام است و برای انسان بودنم تلاش می کنم!
می خواهم آزادانه تصمیم بگیرم، مستقلانه عمل کنم و به تنهایی به کارهایم رسیدگی کنم. رفتن، آمدن، مطالعه کردن و انجام هر کاری در زندگی به دست خودم باشد.
خودم مالک و صاحب زندگی ام باشم. وقتی در جاده ای قدم می زنم؛ سرم را بالا بگیرم و از اذیت و آزار افراد مزاحم در امان باشم.
آرزویم این است که کسی به خاطراندام زیبا، چشمان سیاه، چادر کوچک و یا لباس تنگ و نازک ام مزاحمم نشود. آنهایی که شهوت شان در چشم شان است؛ به خاطر من به گناه نیافتند. چون من هم انسان هستم. تعجب می کنم به این که ﺯﻥ از بدحجابی مرد در جامعه ما ﺑﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ؛ اما ﺍﯾﻦ ﻓﻘﻂ ﻣﺮﺩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﺪﺣﺠﺎﺑﯽ ﺯﻥ ﺑﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
دیگر می خواهم ﺩﺭ ﻫﺮ ﭼﻬﺎﺭﺭﺍﻩ، ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺗﮑﺴﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﻮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻥِ ﻣن پشتم را نگیرد و از قید چرندیات افراد در جامعه آزاد باشم. به امید آن روزی هستم که ﻭﻗﺘﯽ ﺗﺼﻤیم بگیرم؛ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ، ﻣﺴﯿﺮﻡ ﺭﺍ، ﺷﺮﯾﮏ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ، ﻧﻮﻉ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﻣﻮﺗﺮﻡ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ کنم و ﮐﺴﯽ ﺣﻖ ﻧﺪﺍشته باشد ﺳﯿﺎﻩ ﻭ ﺳﻔﯿﺪﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﮐﻨﺪ.
می خواهم ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥِ ﺻﻮﺭتم ﮐﺴﯽ بی آبرو نشود و ﺍﺯ ﭘﻮﺷﯿﺪﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﺩﻟﺨﻮﺍهم ﮐﺴﯽ ﻟﺬﺕ ﻧﺑﺮﺩ و ﮐﺴﯽ ﻣﺮﺍ ﻣﺎﯾﻪ ﯼ ننگ و شرم و بدﺑﺨﺘﯽ اش عنوان نکند و دیگر به ناقصﺍﻟﻌﻘﻞ بودنم در جامعه مشهور نباشم. اما دریغا که ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﺸﮑﻞ است.
می خواهم دیگر زن نباشم! اما به مرد بودنم هم افتخار نمی کنم. فقط انسان بودن به معنای واقعی اش آرزویم است.
ﻣﻦ ﺯنم! و ﻃﻌﻢ ﺫﺭﻩ ﺫﺭﻩ ﯼ ﺍﯾﻦ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﻫﺎ ﻭ ﻣﻈﻠﻮﻣﯿﺖ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﻠﻘﻮمم ﻣﯽ ﭼﺸﻢ.
ﻣﻦ ﺯنم! و ﻓﺮﯾﺎﺩِ ﻣﻈﻠﻮﻣانه ﺯﻧﺎﻥِ ﮐﺸﻮﺭﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮔﻮﺵِ ﺩﻝ ﻣﯽ ﺷﻨﻮم.
ﺯنم و جیغ ﺯﺩﻥ و ﻓﺮﯾﺎﺩ ﮐﺸﯿﺪﻥِ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﻧﻤﮏ ﻧﺸﻨﺎﺱ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﻡ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻭﻗﺖِ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﻧﻮﺷﯿﺪﻥ ﺍﺵ لحظه ای ﺩﯾﺮ ﺷﺪ؛ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺧﺎﻧﻢ ﯾﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮﺵ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﯾﻮﻍ ﺍﺳﺘثمار برخی ها ﺑﺮ ﮔﺮﺩﻥِ ﺯﻧﺎﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪه است؛ زنانی که به جرم بیرون رفتن از خانه، سرشان بریده می شود.
ﻣﻦ ﺯنم و ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﺍﻥِ ﺗﻤﺎﻣﯿﺖ ﺧﻮﺍﻩ ﻣﺘﻨﻔﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺍﺯ ﺯﻥ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﭘﻠﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺮﻗﯽ ﻭ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﺧﻮﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﻨﺪ.
من ﺯنم و ﺻﺪﺍﯼ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺩﻝ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﮑﺘﺐ ﻭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻭ ﺯﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﻭ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻣﻨﻊ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﻡ .
ﻣﻦ ﺯنم و ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﺑﻮﺩن ﻫﻢ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ. ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ که فقط انسان باشم. یک انسان به تمام معناهای خوب.
ﭼﻪ ﻟﺬﺗﯽ ﺩﺍﺭﺩ که مفهوم انسان به معنای واقعی اش در وجودمان رخنه کند و این مفهوم در رگ، خون و استخوان هایمان جوانه زند و ﺗﺎ ﺍﻋﻤﺎﻕِ ﻭﺟﻮﺩ ﺭﯾﺸﻪ ﻣﯽ ﺩﻭﺍﻧﺪ .
من زنم اما از زن بودنم احساس حقارت نمی کنم!
یک دختر افغان


کد مطلب: 41100

آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/news/41100/

جمهور
  https://www.jomhornews.com