مردم یکهولنگ، جنایت وحشتناکی را تجربه و درد و رنج سختی را تحمل کردند اما همان اندازه که تحمل جنایت طالبان برای آنان سخت و دشوار بوده و است، فراموش شدن شان نیز دردناک و نابخشیدنی است. درد مردم یکهولنگ با بیمهری محدود ماند به جغرافیای آن، و آه و ناله یتیمان، بیوه زنان و مادران و پدران پیر هیچگاهی شنیده نشد اما چرا؟ کوتاه سخن اینکه "فاجعه 19 جدی یکهولنگ با جنایت وحشیانه طالبان آغاز گردید و با بیتفاوتی و سکوت ننگین زمامداران دوام پیدا کرد".
نوزده سال از فاجعه وحشتناک و خونین 19 جدی میگذرد، واقعهای غمباری که در آن بیشتر از 300 انسان مظلوم و بیگناه در ولسوالی یکهولنگ ولایت بامیان به دست جنایتکاران طالبان به شهادت رسیدند. واقعهای که بارها از گلوی وارثین شهدای آن فریاد کشیده شده اما با سکوت زمامداران، هزاران درد و غم آن بدون بازگو در سینهها باقی مانده است.
واقعه 19 جدی یکهولنگ با آنکه رویدادی غمانگیز با هزاران سخن برای گفتن است اما شرح آن حداقل برای من، همانند تحمل غم آن دشوار است. سقوط سئوال برانگیز ولایت بامیان به دست طالبان؛ چگونگی وقوع فاجعه و قتل عام مردم بیگناه یکهولنگ و بیان جنایت و درد و رنج وارثان شهداء همه و همه موضوعاتی اند که برای بیان واقعه 19 جدی باید مسئولانه به آن پرداخته شود در غیر آن جفایی دیگر به خون شهداء و بازماندگان آنان است.
ولایت بامیان با داشتن مقاومتگران سرسخت و جغرافیای خاص به سادگی بدست طالبان افتاد، چرا؟ سئوالی که همیشه در ذهن مردم بامیان مطرح بوده و جوابی برای آن داده نشده است. خاموشی افرادی که در بامیان رهبری جنگ علیه طالبان را به عهده داشتند در این باره، گمانهزنیها مبنی بر احتمال همسویی اشخاصی با طالبان در سقوط ولایت بامیان را تقویت میکند...
پس از سقوط مرکز ولایت بامیان که هسته مقاومت مردم مناطق هزارهجات بود به خوبی معلوم بود که مقاومتهای پراکنده در برابر لشکر خونآشام و وحشی، پیامدی جز قتل و کشتار مردم بیگناه ندارد.اما در زمستان سرد و سوزناک سال 1379 ه.ش زمانی که طالبان کنترل بامیان را به دست داشتند، آقای خلیلی تصمیم گرفت که راهی یکهولنگ شده و با طالبان بجنگد. بزرگان یکهولنگ با درک وضعیت، خودشان را به آقای خلیلی رساندند تا او را از جنگ علیه طالبان منصرف کنند. آقای خلیلی ابتدا خواسته متنفذین یکهولنگ را پذیرفت اما در مدت کوتاه از تصمیم خود برگشت و به یکهولنگ حمله کرد.استاد خلیلی و یارانش توانستند جنگ را در مرکز یکاولنگ آغاز کنند؛ اما همانطور که بزرگان و متنفذین یکهولنگ پیشبینی کرده بودند جنگ بی برنامه علیه طالبان سودی نداشت و طالبان کنترل ولسوالی را به دست گرفتند. آقای خلیلی و سربازانش یکهولنگ را ترک کرده و شماری از دهاقین و مردم عادی تنها ماندند و به شکل بیرحمانهای توسط طالبان به شهادت رسیدند.
لذا باید افرادی که با تصمیم اشتباهشان مردم بیگناه و بیدفاع را به کشتن دادن نیز این جرات را داشته باشند تا به اشتباهشان اعتراف کرده و از وارثان شهداء عذرخواهی کنند و این کمترین کاری است که آنان میتوانند در برابر بازماندگان شهداء انجام دهند.
اما موضوع دیگر درد، رنج و غمی است که مردم یکهولنگ در 19 جدی و پس از آن تحمل کردند و میکنند. بیان شرح جنایتی که در یکهولنگ صورت گرفت کاریست دشوار. نمیتوان آن جنایت و آن رنجی که مردم یکهولنگ در سرمای سوزناک 1379 ه.ش تحمل کردند با الفاظ و کلمات بیان کرد.
جنایتکاران بیرحم و خونخوار، دهها نفر از مردم مظلوم و بیگناه را از روستاهای نزدیک و دور مرکز ولسوالی یکهولنگ از خانههای شان بیرون کشیده و دسته جمعی در چند منطقه تیرباران کردند. کودکان، پیرمردان و زنان شهادت عزیزانشان را در پیش چشمهای شان میدیدند اما به دلیل وحشت حاکم راهی جز سکوت نداشتند در غیر آن خودشان نیز به گلوله بسته میشدند.پیکر شهداء روزها در زیر برف و در سرمای زمستان باقی ماند و یخ زدند. و پس از چند روز توسط زنان و پیرمردان در گورهای دسته جمعی دفن شدند. بدون شک، واقعه 19 جدی، دادستان غمانگیزی است که هیچگاهی فراموش نخواهد شد.
اما پس از گذشت سالها از این فاجعه انسانی، سقوط رژیم طالبان و روی کار آمدن حکومت جدید در افغانستان، جایگاه این شهداء و بازماندگان آن در دوره نوین چه بوده است؟ بدون شک و به صراحت میتوان گفت که به جز خانواده و وارثین شهداء، حکومت و رهبران سیاسی همه شهداء و بازماندگان آنان را فراموش کردند. آنان فراموش شدگانی هستند که پایههای نظام از خونشان مستحکم شده است.
مردم یکهولنگ، جنایت وحشتناکی را تجربه و درد و رنج سختی را تحمل کردند اما همان اندازه که تحمل جنایت طالبان برای آنان سخت و دشوار بوده و است، فراموش شدن شان نیز دردناک و نابخشیدنی است. درد مردم یکهولنگ با بیمهری محدود ماند به جغرافیای آن، و آه و ناله یتیمان، بیوه زنان و مادران و پدران پیر هیچگاهی شنیده نشد.
وارثان شهدای 19 جدی یکهولنگ پس از سقوط رژیم طالبان باید مورد حمایت گسترده و همه جانبه حکومت قرار میگرفتند، حمایتهای مادی و معنوی؛ از توجه به وضعیت اقتصادی و معیشتی آنان گرفته تا توجه به آموزش و پرورش کودکان آنان؛ اعطای بورسیههای تحصیلی و فراهم سازی زمینههای مناسب کاری برای آنان در ادارات دولتی؛ اما حمایتهای که حق بازماندگان شهداء بود عملی نشد و تنها به عنوان یک آرزو و خیال باقی ماند و به چند حرف و وعده میان تهی ختم شد. وارثین شهدای 19 جدی همه ساله با فرا رسیدن سالروز شهادت عزیزانشان طی قطعنامههایی خواستههایی را مطرح کردهاند اما این مطالبات آنان که هزینۀ چندانی برای دولت نداشته و ندارد نیز شنیده نشده است. "نامگذاری یک مکتب در نیک مرکز یکهولنگ به نام شهدای 19 جدی"؛ "درج فاجعه 19 جدی در تقویم رسمی کشور"؛ " نامگذاری سرک یکهولنگ – بامیان به نام شهدای 19 جدی"؛ "توجه به وضعیت اقتصادی و مساله آموزش و پرورش بازماندگان شهداء" از مهمترین خواستههای وارثین شهداء بوده است.
مساله دیگر که در سالهای اخیر برای تمامی بازماندگان شهدای افغانستان در دوره مقاومت به ویژه شهدای 19 جدی مطرح بوده است؛ مساله صلح با طالبان میباشد. آنان مستقیم از جنایت و عملکرد طالبان متاثر شدهاند، با از دست دادن عزیزترین کسان شان، سالها با درد و رنج، فقر و تنگدستی و محرومیت؛ روز و شب شان را سپری کردهاند. بیانصافی و بیعدالتی بیشتر از این نیست که خواست و صدای آنان در روند صلح شنیده نشود. بر آنان ظلمی و ستمی شد که کمتر کسی آن را دید که خود ظلم دیگری بود و حال نباید با بیتفاوتی به آنان بر زخمشان نمک پاشیده شود.
با آنکه گذشته تاریک بوده، آیندهیی روشن در راه است. نسل جدید و بیدار، آگاه و با درک یکهولنگ با علم و تدبیر و اتحاد صفحۀ جدیدی را ورق خواهند زد.
مهدی هاشمی- خبرگزاری جمهور