مسعود ترشتوال سخنگوی شورای حراست و ثبات افغانستان است. آقای ترشتوال علاوه بر سخنگویی شورای حراست، به حیث استاد دانشگاه نیز ایفای وظیفه می کند.
آقای ترشتوال، در حکومت قبلی، سمت ریاست مؤسسات تحصیلات عالی خصوصی را در وزارت تحصیلات عالی برعهده داشت. وی با شکل گیری حکومت وحدت ملی، به حیث سخنگوی این شورا به فعالیت آغاز کرد.
جناب ترشتوال، تشکر که فرصت تان را در اختیار خبرگزاری جمهور قرار دادید؛ شورای حراست و ثبات افغانستان در یک ونیم سال گذشته، چه دستاوردی داشته است؟
شورای حراست و ثبات افغانستان به عنوان بزرگترین جهت و جریان سیاسی اصلاح طلب که در ترکیب این شورا، شخصیت های مستقل سیاسی و مطرح افغانستان، احزاب سیاسی، تعدادی از نهادهای مدنی و همینطور شخصیت های با نفوذ ولایات، عضویت دارند. این شورا از ابتدا خطوط اساسی و کاری خودش را تبیین کرد که به چند عنصر تاکید داشته است:
اینکه ما به دنبال فروپاشی حکومت موجود افغانستان نبودیم و نخواهیم بود. خب در این رابطه دلایل زیادی داریم. موضع ما اصلاح طلبانه است. تجربه ای که داریم بی ثباتی و بی نظامی قابل تحمل نیست. وضعیت موجود قناعت بخش نیست. نیاز به ریفورم بسیار جدی ساختاری، شکلی و محتوایی همه جانبه دارد.
به همین دلیل بود که سیاست خود را بر اساس اصل اصلاحات در پیش گرفتیم؛ در شش حوزه، طرح های بسیار مشخص خود را با حکومت و با جمعی از نمایندگی های سیاسی بیرونی که در قضایای افغانستان دیدگاه دارند و به نحوی از آن دخیل هستند، مطرح کردیم.
اصلاحات در نظام انتخاباتی که شامل انتخابات می شود، اصلاحات در ساختار نیز شامل اصلاحات، تغییرات، تبدیلی ها و نیز در کارگزاران و مدیران اجرایی و در تمام سطوح شامل می شود، همچنین طرح نظارتی برای برگزاری انتخابات شفاف و به موقع را مطرح کردیم، بنابراین طرح انتخاباتی شامل چهار مرحله بود. قبل از انتخابات، حین برگزاری انتخابات، اعلام نتایج و واگذاری قدرت؛ در چهار مرحله زمانی مشخص برنامه دقیق خود را داشته ایم.
طرح دوم، طرحی اصلاح و بهبود نظام اقتصادی بود. امروز متاسفانه مدیریت اقتصادی کشور انحصار شده است. با تصمیم گیری هایی روی معادن، روی ثروت کشور، قراردادهای اقتصادی افغانستان و روی دخل و خرچ مردم، درآمد مردم، سرمایه ملی و... تصمیم گیری آن در دبی می شود؛ در میان تیم مربوطه ای که به حلقه خاصی وصل است. اینها یک رابطه انتفاعی با یکدیگر دارند.
ما روی این مسئله طرح داریم که چگونه یک تدارکات ملی خوب داشته باشیم، سیاست اقتصادی روشن داشته باشیم، در تمام سطوح و هم در سطح مراودات تجارتی مان و هم ترانزیتی مان، واردات، صادرات، تولیدات و محصولات؛ سر این مسایل طرح مشخص داشته ایم، تمام مسایل و حتی معادن لاجورد و سنگهای قیمتی که مربوط به سرمایه ملی می شود. طرح روشنی داشته ایم که چگونه می توانیم اقتصاد مدیریت شود، به بهبود زندگی مردم اثر داشته باشد و نهایتا تصویر سرمایه ملی در سفره های مردم دیده شود. این انحصار ثروت، از کام یک حلقه ای که تعدادشان به ده نفر نمی رسد، از حلقوم شان باید خارج شود.
در باب اصلاحات آموزش و پرورش؛ اصلاحات صحی و آموزش های فنی و حتی کاریابی، طرح روشن و مشخص را در چارچوب آن وجود داشته که هم در حوزه کمیت چطور بتوانیم مدیریت داشته باشم و در هموزه کیفیت تحصیلی و آموزشی؛ که این طرح ما از سطح مهد کودک تا سطح دوره لیسانس، ماستری و دکترا در بر میگرفت، طرح جامع، روشن و روشنایی در قوانین نافذه کشور.
در باب اصلاحات در سکتور امنیتی؛ متاسفانه در کشوری که اولویت آن امنیت باشد، اما امنیت نیست و شما هر روز شاهد افزایش گراف ناامنی در کشور هستید؛ شاید جزء معدود پایتخت دنیا باشیم که این مشکل ناامنی را تجربه می کند. در باب امنیت، مشخص عنوان کردیم که اصلاحات در ساختار مدیریتی و سیاست های کادری امنیتی به وجود آید. ظرفیت های واقعی از تمام اقوام ساکن در کشور داریم، نیاز دیده نمی شود که بیاییم افرادی را که یک روز هم تجربه مدیریتی را ندارند، بگماریم؛ یا افرادی که در خود کشور است و ما از خارج همفکران خود را بیاوریم و در سکتور امنیتی بگنجانیم.
بنابراین، یک جمعی که در سکتور امنیتی از بیرون آورده و وارد ساختار امنیتی کرده اند، این ها مردمانی بی ریشه در تاریخ کشور هستند. چون بی ریشه گی، یک چالشاست و حرف شان تاثیرگذار نیست، شناختی از جغفرافیای کشور، جنگ و صلح ندارند. یکی از نکاتی مهم و اساسی بود که در ساختار امنیتی طرح اساسی را داشته ایم.
تقویت حکومتداری محلی؛طرح ما چنان طرح قوی بود که تا علاقه دار و ولسوال را تعریف کردیم که چگونه باشند اما اخیرا حتی همین موارد هم انحصار شده اند، از ولسوالی گرفته تا کارمندان دیپلوماتیک، این ها نشان می دهد که ما نه تنها به تفویض صلاحیت به تقسیم وظایف و به اعتماد متقابل، نظام مدیریتی کشور اعتقاد نداریم بلکه گریز از قانون می کنیم، بلکه انحصار گری را به یک اصل پذیرفته ایم. در کشورهایی که انقلاب می شود، حکومت آن سیاست موجود را میداشته باشد، این حکومت که فکر کند در نتیجه انتخابات بسیار معیوب آمده است، بلکه به اثر یک متن سیاسی آمده است نه یک راه کار حقوقی و قانونی. بر مبنای توافق سیاسی آمده است ولی عملکرد آن به نظام کودتای می ماند، یعنی بعد از این که، به کودتا به قدرت برسیم، کوشش کنیم که همه چیز را انحصار کنیم، اقتصاد و سیاست، استخدام و همه چیز را گرفته و تخم اختلافات فکری، فرهنگی و هویتی را هر روز بکاریم.
بنابراین طرح حکومت داری محلی را داشته ایم که چگونه بتوانیم واحدهای دومی و سومی تقویت شود، پیوندمیان حکومت مرکزی و حکومت محلی از این زنجیره برقرار شود که نهایتا استحکام این زنجیره وظیفوی، مبتنی بر مکلفیت در برابر تاریخ، مردم و وطن است که بتوان آینده افغانستان را به سمت سوی آرمانی که آرزویش را داریم، رقم بزند.
طرح پایانی ما، طرح مدیریت صلح و جنگ بود. ما به این باور هستیم که همین اکنون، حکومت افغانستان قابلیت مدیریت جنگ و صلح ندارد. چرا؟ دلیل داریم؛ در تاریخ افغانستان از این کرده حکومت مطیع به خارجی ها، نیامده است.
در بحث وابستگی های متقابل که در حوزه روابط بین الملل است، وابستگی متقابل تعریف دارد، ما به وابستگی یک جانبه هم نیستیم، رییس جمهور و رییس اجرائیه خود را مکلف به گزارشدهی در برابر یک مامور درجه چهارم سفارتخانه ها میدانند، این اوج ذلت را نشان می دهد.
ما با وابستگی متقابل اعتقاد داریم، باور مان این است که جنگ آسیب میرساند و صلح به کشور بیاید که نتیجه ملموس برای زندگی مردمان داشته باشد. بنا بر این، هر حرکتی که منتهی به پایان جنگ، به قطع جنگ، و آوردن ثبات در کشور شود، استقبال می کنیم، اما سیاستی که صلح عزتمندانه باشد، آبرومندانه روی کار آید. مبتنی بر امتیاز دهی یک جانبه نباشد اما در بازی صلح امتیاز دهیم که نتیجه آن حملات تروریستی شاه شهید، قول اردوی 209 شاهین در بلخ، پایگاه داعش در جلال آباد، حمله تروریست بر بیمارستان سردار محمدداود خان و... باشد.
بنابراین نشان می دهد که سیاست حکومت در باب صلح، سیاست مریض است، حکومت دچار پریشان حال شده است اما نمیداند. ما باور داریم که حکومت دچار مریضی نابینایی سازمانی است. نابینا است. در برابر عملکرد خودش نابینا است، کور شده است.
حکومت به یک سلسله سیاست هایی روی آورده است که از سوی ما منتفی است، سیاست تبعیض، سیاست به حاشیه زدن، سیاست عزل، سیاست تهدید و...
اما عرض می کنم که ما یک جهت بزرگ سیاسی هستیم، این نهاد خیریه نیست، یک نهاد تعاونی نیست بلکه یک جهت بزرگ سیاسی است... اما اینکه امتیاز از حکومت بخواهیم، هیچ نوع خواستی از جانب شورا مطرح نشده است. در عین حال، اپوزیسیون حکومت هم نیستیم، به دلیل اینکه کشورها و حکومت هایی که اپوزیسیون میداشته باشند، حکومت های پویا، حکومت های بالنده و حکومت هایی که دارایی مشخص مدیریتی دارند.
حکومت موجود، نیازی به اپوزیسیون بیرونی ندارد، در این حکومت معاون اول ریاست اجرائیه، والی اش، معاون دوم ریاست اجرائیه، معاون اول رئیس جمهور، وزیر خارجه همه و همه اپوزیسیون است.
این نشان می دهد که حکومت درمانده و فروپاشیده است. بنابراین تلاش داریم که حکومت بیشتر از این به پوز نخوره و بی نظامی نیاید، تلاش ما این است که تمامی جهت های سیاسی بر محور اصلاحات جمع شوند، برنامه اصلاحات در شورای حراست و ثبات مطرح است، رایزنی ما ادامه دارد.
در آینده نزدیک دو مجلس بزرگ را خواهیم داشت؛ مجلس مهمی که داریم، تمامی چهره های سیاسی افغانستان احزاب سیاسی، نهادهای مردمی و نیروهای فعال سیاسی تاثیرگذار بر محور یک میز جمع می کنیم، آجندای مشخصی را در مورد این وضعیت موجود که چگونه عبور کنیم...
تجربه نشان داده است زعمایی که انحصاری گری کرده و اختلافات را تشدید می کنند و به خارجی ها متکی شده اند، عمر حکومتداری شان کم بوده است.
بنابراین مجموعه محدودی که ادعا دارد همه چیز و همه کاره باشند، این ها در متن افغانستان، تاریخ و مشکلات این کشور ریشه ندارند...
واضح می گویم وقتی که دو سالگی حکومت بر اساس متن سیاسی پایان یافت، هیچ حرکتی نکردیم، دلیل این بود که ثبات و بقای حکومت اصل مبنایی بود، ولی این که انتخابات پیش رو به موقع برگزار شود... فقط انتخابات. حتمیت انتخابات و شفافیت انتخابات مهم و حیاتی است.
شما از سیاست تبعید و سیاست حذف سخن گفتید، دقیقا منظور شما چیست؟ آیا اشاره شما مسئله تقابل میان ریاست جمهوری و معاونیت اول آن است که در این روزها به یک مسئله ملی و داغ مطرح است؟
ببینید، ما در مسایلی که به ما مرتبط نمی شود، زیاد نمی توانیم بحث کنیم، این مسایل جز آجندایی از جلسات ما نبوده است. بنا بر این برمیگردد به آنچه که مربوط دو تا شخص است،مسئله حقوقی مطرح است. شورای حراست و ثبات افغانستان به سلامت و بقای نظام تاکید دارد، برای حفظ ارزش های اسلامی و ملی تاکید داریم، برای این که هیچ کسی فراتر از قانون نیست و هیچ حرکتی مغایر قانون صورت نگیرد، احترام به قانون در تمام سطح، از راس تا ذیل باید مورد توجه قرار گیرد، گریز از قانون برای هیچ کسی شایسته نیست اما به مسایل شخصی جز آجندای شورای حراست و ثبات افغانستان نیست.
در مورد اصلاحات در ساختارهای امنیتی، شما چگونه اصلاحاتی میخواهید؟
شورای حراست و ثبات بر اصلاحات عمومی باور دارد. اعتقاد داریم از تمامی ظرفیت های موجود کشور که تجربه شده اند، می توانند حوزه امنیتی را مدیریت کنند و به واسطه این افراد گراف ناامنی ها کاهش داده شود. باور داریم همه اقوام افغانستان، وفادار به بقای کشور و حراست از مرزها هستند، نیاز است که بالای شان اعتماد شود؛ مثلا ما یک مجموعه ایی که چهل سال در تجربه امنیتی، مدیریت جنگ را دارند، یک بار پشت کردن به این مجموعه، نمی توانند ما را به اصطلاح آینده با ثبات افغانستان کمک کند.
یک بار دیگر تاکید می کنم، ما برای فروپاشی نظام و تضعیف حکومت برنامه نداریم، برای حذف شخصیت ها برنامه نداریم، هیچ فردی را متهم به اخلاق و بداخلاق و به اصطلاح، بیرونی و داخلی اتهام وارد نمی کنیم، باور داریم که حکومت عنصر وحدت ملی را در خود ندارد.
وحدت ملی به این معنی نیست که از اقوام، چند تا چهره داشته باشیم، وحدت ملی این گونه تمثیل نمی شود. باور به تامین عدالت داریم، نکته مهم تامین عدالت است، احترام به قانون شود، جنگ به درستی مدیریت گردیده و صلح تامین شود، از حالت وابستگی به سفارتخانه ها، کارمند درجه چهارم سفارت، این که هر روز گزارش دهیم، اطاعت مطلق از سفارتخانه ها، زیبنده حاکمیت ملی نیست.
بنابراین در این حوزه، هم مدیریت جنگ و هم مدیریت صلح از ابتکار حکومت خارج است، به همین دلیل نگران هستیم و تشویش داریم.این حکومت، ناکارا و ضعیف است، نتوانسته حداقل رضایت عمومی راکسب کند، همین جاست که حکومت از ملت فاصله گرفته و به چند تا سفارتخانه خارجی تکیه کرده است....
آقای ترشتوال، حکومت قادر به کنترول چالش ها نبوده است، دقیقا ریشه این همه مشکلات به کجا بر میگردد؟
موجودیت حکومت وحدت ملی خود یکی از چالش های اصلی است. اگر بخواهیم به دنبال چالش ها بگردیم، خود حکومت چالش است. نوع حکومت، یک مدلی است که بسیار ناکام بود. توافقنامه سیاسی، یک راهکار حقوقی نه بلکه یک راهکار سیاسی است، بالاتر از راهکار حقوقی، بالاتر از قانون اساسی سندی نداریم.
قانون اساسی، رییس جمهور را برآمده از آرای ملت میداند اما چنین چیزی نیست. رییس جمهور برخاسته از انتخابات نیست، ایشان رییس جمهور توافقی و مصلحتی است. این اتفاقا هر ازگاهی در صحبت های رییس جمهور نیز به وضاحت دیده می شود. بنابراین، ما با این وضعیت روبرو هستیم اما حالا مسئله انتخابات به هر صورت گذشتیم، به جهت این که مشروعیت حکومت تقویت شود، مردم سالاری به استهزا گرفته نشود، به دلیل این که، حاکمیت قانون لگد مال نشود، تاکید داریم انتخابات برگزار شود، چاره ای جز برگزاری انتخابات نیست، اما انتخابات زود هنگام نمی خواهیم...
شما طرح های مفصلی را مطرح کردید و آن را با حکومت نیز شریک ساخته اید، آنچه که مهم است حکومت با دشواری ها و چالش های فروانی مواجه است، آیا در شرایط کنونی، حکومت از توانایی های لازم برای آوردن اصلاحات برخوردار است؟
فکر میکنم که حکومت اگر یک حکومت با درایت می بود، همین که در برابر آن، تمام نیروهای فعال سیاسی که خارج از حکومت هستند، یک دید مثبت دارند، باورشان بر این است که نظام اصلاح شود، از همین یک فرصت استفاده می کرد، اما این فرصت و مجالی را که نیروهای سیاسی بیرون از حکومت به حکومت داده است، این را به اصطلاح، برای حکومتی ها سوءتفاهم پیش آمده، فکر کرده اند که دیگران نمی فهمند ما چکار می کنیم، در حالی که کارکردهای حکومت را در تمام حوزه ها رصد می کنیم؛ مثلا پروژه هایی که حکومت افتتاح کرده است، این پروژه ها سابقه است و امثال آن.
در واقع مشکل ما این است که امنیت نیست، مشکل ما جوانانی اند که به دلیل بی عدالتی ها اخراج و تبعید می شوند، مهاجرت یک امر اختیاری نیست بلکه جبری است. در دوره ای که بیشتر از چهل کشور دنیا باشد، شهروندان آن اخراج شوند، این درماندگی حکومت را نشان میدهد که شهرونداش فرار می کنند، حکومت خود را بالای شهروندان اش یک هیولا ساخته است.
در حالی که رابطه حکومت کننده و حکومت شونده، یک رابطه متقابل است، از یک سو حمایت است، از یک سو اطاعت. وقتی که حمایت از ماهیت خود می افتد، اطاعت بی معنی می شود، وقتی که میان اطاعت و حمایت، رابطه حکومت کنند و حکومت شونده، با گسست مواجه می شود و فاصله شکل میگیرد، حکومت به سوی عدم مشروعیت می رود ...
در مورد پیشبرد سیاست خارجی می پرسم، تاکنون اقدامات حکومت در قبال سیاست های خارجی اش چگونه بوده است؟
سیاست خارجی یک منطق دارد، بالاترین عنصری که منطق سیاست خارجی را روشن می کند یا موتور سیاست خارجی را جهت دهی می کند، منافع ملی است. منافع ملی در حقیقت فرمان سیاست خارجی است. دنده سیاست خارجی که به اصطلاح چرخه اش به حرکت می آید، منافع ملی است. ما فرمان سیاست خارجی را که منافع ملی باشد، به منافع یک مجموعه خاص تقلیل دادیم، یک ظلمی است که به سیاست خارجی کردیم...
نکته دوم، تخصص، فهم و درایت دیپلوماسی و آشنایی با قواعد مذاکرات، از خصوصیات یک دیپلومات است. ما متاسفانه این مسایل را در گزینش ها رعایت نکردیم، ما کارمندان سابقه دار وزارت خارجه را داریم اما فعلا در آرشیف وزارت خارجه هستند، در باغ وزارت خارجه قدم میزنند، از آن ها کسی استفاده نمی کند، شاید تعیینات صورت گیرد، حتی تعییناتی را که هرکسی کرده، متاسفانه غیرعادلانه است و قابل قبول نیست...
نکته بعدی این است، دید خارجی ها برای ما به گونه ای است که صدها بار از آدرس سفرا و دیپلومات های مان سخنان تحقیر آمیز به آدرس ملت افغانستان وارد کرده اند، ده ها بار گفته اند، جنرال های افغانستان دزد هستند، حکومت افغانستان فاسد هست، تحقیق کردند که موادمخدر تولید می کند، تحقیق کردند که ادارات ناکارامد است و... چرا این کلمات اهانت بار را تحمل کنیم؟
برای تحمل این اهانت ها، دو تا دلیل است: یک دلیل آن وابستگی حکومت است که کفایت و درایت به صورت مستقل را ندارد. چون حکومت ضعیف است، ملت توهین می شود، همیشه ملت های قوی دارای حکومت قوی باشد، ما ملت قوی هستیم اما حکومت قوی انتخاب نکردیم، با یک ملت قوی و یک حکومت ضعیف مواجه هستیم که از آدرس های مختلف حرف های نامعقول را می شنویم.
متاسفانه منابع سیاسی، اقتصادی و ثروت ملی کشور را به انحصار گرفته اند. نکته آخری این است، حکومت هایی که منزلت ملی را زیر پا میگذارند، عمرشان کم است. زعمایی که عزت شان را در منزلت ملی نبینند، خودش یک زمامدار خوار و ذلیل است....
گفتگو از وحید فرزان – خبرگزاری جمهور