مولوی قلم الدین، وزیر امر به معروف حکومت طالبان بود؛ عضو ارشد حکومت طالبان که پس از سقوط حکومت شان، خانه نشین شد.
مولوی قلم الدین سخن های زیادی در خصوص طالبان و حکومت کابل دارد. او موافق گفتگوهای صلح است و مخالف جنگ. او گاهی در خصوص موضوع طالبان، موضعگیری می کند.
این عضو ارشد طالبان، در مراسم عزاداری ملاعمر شرکت کرد و اکنون نیز، ملاعمر را مرد مجاهد عنوان می کند.
استاد سیاف اما هفته پیش به صراحت عنوان کرده بود:"ملاعمر حالا مُرد، اما کاش او را گردن میزدیم، از این که گردن نزدیم، مقصریم". مولوی قلم الدین با کنایه می گوید: حالا که اراده از ملت گرفته شده است، ما چطور ملت را بگوییم که اگر بیعت کردی سرت را می بریم! برو سر خودت را ببر که ملت را خلاص کرده نمیتوانی!
خبرگزاری جمهور به سراغ "قلم الدین" وزیر پیشین طالبان رفت و با او به گفتگو نشست.جناب مولوی صاحب! تشکر از این که فرصتی را در اختیار خبرگزاری جمهور گذاشتید. در این اواخر، حرف از چگونگی هویت طالبان و مصالحه با حکومت افغانستان گفته می شود، شما که در نظام طالبان وزیر بودید، واقعیت های وجودی طالبان را در افغانستان چگونه تعریف می کنید؟طالبان از همین زمین و همین وطن هستند و این قضاوت پیش مردم است که آیا جنگ بر طالب تحمیل شد یا طالب خود، جنگ را شروع کردند؟ من میگویم که جنگ سر طالب تحمیل شد؛ طالب را مجبور به جنگ ساختند. ما رفتیم و حکومت طالبان سقوط کرد تمام طالبان خانه نشین شدند. بعد از سقوط نظام طالبان، همه طالبان خانه نشین شدند. طالبان در سال های ۲۰۰۱ الی ۲۰۰۲ چندین بار خواستند با حکومت یکجا شوند اما حکومت و امریکا نخواستند؛ طالبان رفتند و به خانه نشستند.
همین حکومت و حامیان حکومت، خارجی ها و کسانی که با خارجی ها آمده بودند که حالا سر وصدا دارند، این ها به خانه طالبان رفتند و به خانه من هم آمدند، طالبان را از خانه بیرون آوردند و به زندان انداختند. طالبان را از خانه کشیدند و به گوانتانامو بردند. این جنگ را چه کسانی به این مقطع رسانده اند؟ طالب مجبور شد و فرار کرد. وقتی که طالبان فرار کردند، پاکستان و سازمان استخباراتی اش، آغوش باز کرد و طالبان را در بغل گرفت و سرانجام سرنوشت جنگ، به این جا رسید.
این جنگ سیاسی است و آن جنگی که مقاومت بود، هم سیاسی بود. وقتی که حکومت طالبان سقوط کرد، طالبان را از خانه کشیدند و آنان مجبور شدند که به پاکستان پناه ببرند و پس در برابر حکومت، جنگ کردند. این جنگ، سیاسی است و دوام دارد.
نام نظام پیشین طالبان، امارت اسلامی بود؛ از نظر شما جواز جنگ هنوز روشن نیست. آیا آن وقت هم جنگ برضد طالبان در افغانستان جواز داشت؟آن وقت که در مملکت فساد گسترده فراگیر شده بود، آن قدر مملکت زیر فشار فساد آمده بود که کسی از تورخم تا جلال آباد رفته نمی توانست، کسی از فامیل و ناموس خود نگهداری نمی توانست. در مکرویان کهنه، دختران را از ساختمان ده طبقه پائین می انداختند. همان وقت که حکومت، از پنج حوزه کابل بیرون نرفته بود، تمام مملکت آشوبگری و قتل و اختطاف بود؛ همان وقت طالبان در برابر حکومت، بلند شدند و به کابل رسیدند و حکومت را گرفتند.
یعنی آن زمان بخش بزرگی از افغانستان زیر کنترل امارت اسلامی بود، پس بر اساس شریعت طالبان، جنگ هم جواز داشت؟ما همان وقت هم استره محکمه داشتیم و حالا هم داریم! همان زمان طالبان فتوا به دست استره محکمه بود و حالا هم فتوا به دست آنها است. اگر از طرف طالبان، فتوای جهاد در مقابل حکومت افغانستان صادر شده است، یک نسخه ای به ما بدهند که بر اساس کدام حکم، جواز یافته است؟ ما فتوا را میخواهیم. همین فتوا که کسی می دهد مفتی است حرفش جدا است که ما ندیدیم و این کار مفتی ها بود. حالا گفته نمی توانیم؛ این حکومت توسط مردم آمده است و حمایت از حکومت، واجب است و کسی که در مقابل حکومت جنگ می کند، آن جنگ جواز ندارد.
استاد سیاف چند روز قبل تاکید کرد که ما مقصر هستیم از اینکه سر ملاعمر را نبریدیم و کسی که حالا با طالبان بیعت میکند باید سر او بریده شود، آیا این نظر استاد سیاف را می پذیرید؟گپ بسیار ساده است که استاد سیاف حق و راست گفته است، دروغ نیست. همان وقت اگر دستش می رسید سر ملا عمر را می برید و اگر سیاف به دست طالبان بیفتد، سر او را می بُرند؛ در این شکی نیست. گفته نمی توانیم که طالبان سر سیاف را ببرند و سیاف سر طالب را نبرد. در جنگ کسی حلوا تقسیم نمی کند؛ هر دو طرف جنگ است.
به نظر شما سر استاد سیاف از زدن است یا سر ملاعمر از زدن بود؟ استاد سیاف رهبر جهادی است و خودش پالیسی دارد و ما به او کاری نداریم. ما با حرکت انقلاب اسلامی افغانستان، موقف خود را داریم و در برابر قضایا موقف صلح آمیز داریم. ما سر هیچ کسی را نمیخواهیم بریده شود. ما آشتی ملی همه جانبه را برای تمام اقشار جامعه میخواهیم بدون تبعیض نژادی، سمتی و مذهبی.
ما میخواهیم که مردم را متحد بسازیم و از بحران فعلی، بیرون بکشیم. ما به هر قیمتی باشد صلح میخواهیم. چرا ما خواستار صلح هستیم؟ به خاطر اینکه اولاد ما در این وطن کشته نشوند. ارتش، امنیت و پولیس فرزند ما است؛ بچه های طالب هم فرزند ما هستند.
جناب مولوی صاحب! ملا دادالله گفته که ملا اخترمحمد منصور دست نشانده سازمان استخباراتی پاکستان است و این سازمان کرسی های امارت اسلامی را تعیین می کند، در این شرایط، پیروی طالبان از ملااختر منصور و بیعت دیگر گروه ها با این فرد، از نظر شما چگونه است؟این واقعیت است؛ من موقف حرکت را بیان می کنم، خوب متوجه باش! ما میگوییم مسلمان هستیم، با هرکسی خلاف اسلام باشد مخالف هستیم. ما افغان هستیم؛ هرکسی با این کشور بازی می کند، او خاین ملی است. ما میگوییم کسی که به افغان و افغانیت، به سرحدات کشور، به خاک افغانستان، به منافع ملی افغانستان معامله می کند خائن ملی است.
در مورد طالبان؛ ما در مقابل روس ها جهاد کردیم، ما هفت تنظیم در پاکستان بودیم، هفت تنظیم دیگر در ایران بودیم. تمام شان پالیسی جدا داشتند ولی در مقابل روس ها یک صف بودیم. این انشعابات در هرجا امکانپذیر است. هر گروهی به خاطر اثبات ادعای خود دلیل می آورد الان هم کسی با ملا اختر منصور بیعت می کند یا با دادالله منصور.
همین حکومت، رسانه ها، علما به مردم بگویند که چطور می توان این ملت مظلوم و بیچاره را از گروگانگیری خلاص کرد. مردم به اراده خود بگویند که چی کسی را قبول دارند. حالا که اراده از ملت گرفته شده است؛ ما چطور ملت را بگوییم که اگر بیعت کردی سرت را می بریم! "برو سر خودت را ببر که ملت را خلاص کرده نمیتوانی". ملت خو دور مانده، کسی امنیت را گرفته نمی تواند، کسی حمایت نمی کند، کسی از گروگانگیری خلاص کرده نمی تواند. اگر خلاص میکرد، برود در مشرقی، ۲۰ نفر ریش سفید کشته شدند، چه کسی امنیت آن ها را گرفت؟ ملت ملامت نیست. سر ملت را نبر سر خود را ببر و از نفاق دست بکش!
شما حالا می پذیرید که سازمان استخباراتی پاکستان حامی اصلی طالبان است و هر روز طالبان را تجهیز و تمویل می کند؟ما میگوییم باید یک سمینار سه روزه ترتیب می شد که پاکستان دیروز و امروز را تحلیل میکردیم، پاکستان دیروز چطور بود و پاکستان امروز چطور است! ما با پاکستان ۳۵ سال رابطه داشتیم، این طور شده نمی تواند که همین روزِ سازمان استخباراتی پاکستان را بررسی کنیم و سابقه اش را کاری نداشته باشیم. ما اینجا که آمدیم و در برابر روس جنگیدیم کجا بودیم؟
در آن طرف، آی آس ای پاکستان، کی بود؟ همان وقت سازمان استخباراتی بود، حالی نیز همین سازمان است و فردا هم همین خواهد بود. این سازمان استخبارات پاکستان یا هر حلقه استخباراتی بیرونی کاری که می کند به فایده خود می کند. ما باید چی کنیم؟ کاری که باید جلو گسترش استخبارات را بگیریم، چرا پارچه پارچه هستیم و سر یکدیگر حکم کفر صادر می کنیم و یکدیگر را جاسوس می دانیم؟
بیایید از خدا بترسیم و از جاسوسی خلاص شویم و در یک سنگر ایستاد شویم تا سازمان استخباراتی پاکستان شکست بخورد. چطور ممکن می شود که بچه های ما را برده و در مقابل خود ما به جنگ می اندازند! ما بی کفایت هستیم که بچه های خود را از دست سازمان استخباراتی گرفته نمی توانیم؛ و این بی کفایتی ما است که فرزندان خودرا به دست شان داده ایم. ضرور است قضاوت کنیم که از دست چه کسانی بچه های ما به دست سازمان استخباراتی پاکستان افتاد که حالا در برابر خود ما بسیج می کند!
ما باید حالا از مرگ ملاعمر فوق العاده استفاده کنیم و حکومت نیز از این انشعابات طالبان استفاده میکرد، حالا هم می شود...
جناب وزیر! آیا پروژه ای تحت نام طالب، از بین خواهد رفت؟هرکسی که این فکر را می کند او به خواب خرگوش رفته است، او ساده است. در سال های ۸۱ تا ۸۵ طالب کجا بود؟ تمام سرحدات به دست همین حکومت بود، در تمام مناطق همین حکومت حاکم بود، حالا چرا طالب پیدا شد؟ از بی کفایتی حکومت پیدا شد. آهسته آهسته از سرحدات گذشت و حالا تا زانوی حکومت رسید و حکومت تازه خبر شده است.
حالا باید یک شعبه طالبان را بیاوریم داخل نظام. چطور بتوانیم ما آن شعبه را توسط تیم های دیگر بیاوریم! چطور بتوانیم به آن مردمی که زیر رهبری ملاعمر بودند، همراه شان مذاکره کنیم تا حدی به صلح برسیم و مشروعیت آن ها از بین برده شود. پشت سر انشعابات، دشمن ما است پشت سر این گروه، دشمن قوی ما است. آن دشمن که پشت سر دشمن کلان ما است، همین غربی ها و امریکا است. پاکستانی ها و دیگر همسایه ها، پشت سر طالبان هستند و این گروه را بزرگ کرده اند. اگر خاموش باشیم این مشکل، کلان و کلانتر خواهد شد.
گفتگو: وحید فرزان- خبرگزاری جمهور