دولت افغانستان در شانزده سال پسین نه تنها که نکوشید با استفاده از میکانیزمها و روشهای مطرح جهانی بر زخمهای گذشته التیام بگذارد یا حداقل به عنوان وارث دولتهای گذشته از مردم پوزش بخواهد، بل تا توانست بر سوءتفاهمها و بیاعتمادیهای بیشتر دامن زد
ارگ؛ عامل مرگ؟
28 عقرب 1396 ساعت 7:31
دولت افغانستان در شانزده سال پسین نه تنها که نکوشید با استفاده از میکانیزمها و روشهای مطرح جهانی بر زخمهای گذشته التیام بگذارد یا حداقل به عنوان وارث دولتهای گذشته از مردم پوزش بخواهد، بل تا توانست بر سوءتفاهمها و بیاعتمادیهای بیشتر دامن زد
در شانزدهسال گذشته ترورها، انتحارها و انفجارهای بسیاری اتفاق افتاده اند که از سوی جناحهای خاصی "مشکوک" خوانده شده اند. این ترورها شامل کشتارهای موسوم به "ترورهای زنجیره" ای و همچنان حمله بر راهپیماییها، همایشها، نشستها و برخی مراسم در این اواخر میباشند.
اگر از پرونده ترورهای زنجیرهای بگذریم، کشتارهای دیگری که در چند سال پسین به صراحت از سوی برخی سازمانهای مطرح سیاسی "پرسشبرانگیز" و "مشکوک" عنوان شده اند، عبارتاند از حمله انتحاری بر جنبش روشنایی در دهمزنگ، انتحار و انفجار در مراسم خاکسپاری شهید سالم ایزدیار و- در تازهترین مورد – به خاک و خون کشانیدن همایش نیکوداشت از استاد عطامحمد نور، والی مقتدر بلخ و رییس اجراییه جمعیت اسلامی، در کابل. در حمله به راهپیمایی جنبش روشنایی، ستاد عالی مردمی جنبش حکومت را متهم به سازماندهی این حمله کرد، و در موارد اخیر، جمعیت اسلامی این حملات را پرسش برانگیز خواند.
صلاحالدین ربانی، رییس جمعیت اسلامی، در اعلامیهای که به مناسبت نکوهش حمله بر هواداران عطامحمد نور نگاشته است، تاکید کرده که این حمله تروریستی "یکبار دیگر پرسشهای جدی ای را در مورد چگونگی اجرای اینگونه اعمال تروریستی هدفمند مطرح میکند." این در حالی است که او قبلا نیز حمله بر مراسم خاکسپاری شهید سالم ایزدیار را مشکوک خوانده بود.
تحلیلها و تفسیرها از این کشتارها در شبکههای مجازی نیز متفاوت است. بسیاری از کاربران شبکههای مجازی نسبت به چگونگی اجرای این حملات پرسشهای را مطرح کنند و به گونهای از همدستی برخی عناصر دولتی با گروههای دهشتافکن سخن میگویند. کسانی که چنین شک و تردیدهایی را مطرح میکنند معتقداند که هدف از سازماندهی چنین حملات علیه یک جناح مشخص، تصفیه نژادی، سلطه سیاسی و تحکیم حاکمیت تکقومی است. آنها بدین باور اند که تروریستان در تبانی با متحدان شان در درون حکومت در پی ترور سران سیاسی جبهه مقاومت و خاموشسازی صدای اعتراضهای خیابانی مردم علیه بیعدالتیهای دستگاه حکومت میباشند. حتا در مواردی دیده شده است که برخی کاربران شبکههای مجازی از انتحاریون به مثابه "کروپتیا"ی دیگری یاد کرده اند.
کروپتیا دستههای مهیبی از جوانان در اسپارت یونان بودند که در کوهها پنهان بودند و مخفیانه برای خود غذا تهیه میکردند. ارسطو میگوید که این گروه پولیس مخفی اسپارت بود که به دست قانونگذار آن کشور، لوکوس، بنیانگذاری شده بود. این گروه که مسلح به خنجر بودند شباهنگام از مخفیگاههای خود بیرون شده و از سوی کلانترها برای کشتن و ترساندن مردم اعزام میشدند تا همه به حاکمیت استبدادی اسپارت تن دهند.
نزاکتهای قومی
افغانستان یک کشور چندقومی است. سیاستهای اشتباه ناسیونالیستی که در یک قرن پسین از سوی حکام این سرزمین اعمال شده، نه تنها نتوانسته از اقوام افغانستان "ملت" بسازد، بل موجب بیاعتمادیها، مخاصمت و بدبینیهای بیشتر در میان آنها نیز شده است. امروزه مردم افغانستان به جای آنکه خود را در چارچوب "ملت واحد" تعریف کنند، بیشتر خود را در چارچوب "جزیرههای قومی" تقسیم میکنند. بنابراین، از نخستین وظایف یک دولت در این سرزمین اعتمادسازی است.
تا زمانی که مردم افغانستان نگاههای خصمانه و امنیتی نسبت به همدیگر را کنار نگذارند، ایجاد دولت ملی ممکن نیست. در عرصه اعتمادسازی اما دولت افغانستان به نظر میرسد بینهایت ناکام است. دولت افغانستان در شانزده سال پسین نه تنها که نکوشید با استفاده از میکانیزمها و روشهای مطرح جهانی بر زخمهای گذشته التیام بگذارد یا حداقل به عنوان وارث دولتهای گذشته از مردم پوزش بخواهد، بل تا توانست بر سوءتفاهمها و بیاعتمادیهای بیشتر دامن زد، مانفیستهای قومی و قبیلهای تهیه کرد و شکافهای موجود را بیشتر ساخت. پیامد و نتیجه چنین اشتباهات این است که امروزه حتا مردم اتهام سازماندهی ترور و کشتار را به برخی سران این حکومت نسبت میدهند و دولت را در جنگ تعریفناشده با بخشی از ملت میبینند.
باری از کنفوسیوس پرسیده بودند که دولت بر چند پایه استوار است؟ او در پاسخ گفته بود بر سه پایه: 1) اقتصاد؛ 2) ارتش؛ 3) اعتماد. وقتی از وی پرسیده بودند که مهمترینش کدام است؟ گفته بود: "اعتماد." او همچنان افزوده بود یک دولت حتا اگر بزرگترین اقتصاد و ارتش دنیا را داشته باشد اما مورد اعتماد مردم نباشد، محکوم به فروپاشی است. پیامی را که کنفوسیوس میتواند برای دولتمردان افغانستان داشته باشد، پیام بازسازی اعتماد است.
دولت افغانستان اگر گامهای بلندی به سوی اعتمادسازی نبردارد، خیلی عمر نخواهد کرد. احیای اعتمادی از دسته رفته میتواند از این دو مورد آغاز شود:
1) برکناری مسوولان امنیتی مشکوک و مورد اتهام، مانند مشاور شورای امنیت؛
2) ارجاع پرونده ترورهای زنجیره ای و حملات مشکوک اخیر برای تحقیق و بررسی به یک نهاد عدلی و قضایی معتبر بینالمللی.
3) شناسایی ستون پنجم گروههای تروریستی در درون حکومت و معرفی شان به نهادهای عدلی و قضایی.
در صورتی که حکومت به این سه مورد اقدام کند در حقیقت توانسته است خود را از اتهام سازماندهی ترور و کشتار مخالفان سیاسی تبرئه کند. در غیر آن، از یادداشتهای فیسبوکی که شاه حسین مرتضوی، سرپرست دفتر سخنگوی ریاست جمهوری مینویسد و اعلامیههای که ارگ صادر میکند، نباید انتظار اعتمادسازی را داشت. این اعلامیهها را بیشتر "عین دروغ" میپندارند.
عبدالواحد هوشمند- خبرگزاری جمهور
کد مطلب: 99327
آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/article/99327/