بدون شک در سه سال گذشته آقای غنی و تیمش در تطبیق و پیشبرد برنامهشان در راستای به حاشیه راندن و بدنام کردن رهبران سیاسی موفق بوده اند. اما برنامه آنان در بدنام کردن و به حاشیه راندن یک شخص به شدت ناکام بوده است. ارگ تمام تلاش خود را در سه سال گذشته کرده تا استاد عطامحمد نور والی بلخ را به حاشیه براند و از قدرت کنار بزند اما تاحال همواره ناکام بوده است.
با تشکیل حکومت وحدت ملی، محمداشرف غنی و تیم ویژهای که او ایجاد کرده بارها و بارها تلاش کردهاند که جریانها، احزاب و چهرههای سیاسی که دارای جایگاه اجتماعی و حمایت مردمی اند را به حاشیه برانند. برنامه آقای غنی و تیمش در سه سال گذشته این بوده که رهبران این جریانها را با دسیسه و پرونده سازی بدنام بسازند.
دکترعبدالله قربانی اول برنامه آقای غنی بود. عبدالله براساس توافقنامه تشکیل حکومت وحدت ملی 50 درصد قدرت در حکومت را اختیار داشت، وی در ابتدا به دنبال تحقق آرمانهای میلیونها شهروندی بود که به او رای داده بودند اما این مساله برای آقای غنی قابل قبول نبود.
دو سال حکومت وحدت ملی بر سر اختلافها روی موضوعاتی چون استخدامهای دولتی، تقسیم قدرت، اصلاح نظام انتخاباتی، برگزاری لویه جرگه تغییر قانون اساسی و توزیع شناسنامههای الکترونیک گذشت. غنی در این دو سال بیشترین تلاش خود را کرد تا فاصله بین عبدالله و طرفداران پرنفوذ و قدرتمند او ایجاد کند.
عبدالله که فکر میکرد توافق تقسیم 50- 50 درصد قدرت پابرجای میماند، کمتر به مسئله فاصله گرفتن از طرفداران پرنفوذ خود توجه کرد. تا جایی که او فهمید دیگر نقش سمبولیک در حکومت وحدت ملی دارد و نقش نمایشی بودن را نتوانست پنهان نگه دارد. او سال گذشته در مراسم تجلیل از روز جوانان به صراحت اعتراف کرد که نقش او در حکومت تشریفاتی است.
عبدالله با انتقاد از شیوه حکومتداری غنی گفت: "کسی که حوصله بحث را ندارد، لیاقت ریاست ندارد، کسی که حوصله شنیدن ندارد." او تاکید کرد: " حکومت وحدت ملی نتیجه بزرگواری یک شخص به شخص دیگر و خیرات یک نفر به نفر دیگر یا گروهی به گروه دیگر نیست. نتیجه قربانی بود که ما دادیم. این قربانی برای به دست آوردن پستی نبود بلکه به خاطر نجات افغانستان بود."
غنی وقتی درک کرد که عبدالله دیگر پشتیبانی میلیونی مردمی را با خود ندارد و طرفداران پر قدرت خود را از دست داده، برنامه ای برای رهبران هزاره ریخت. جنبش تبسم و جنبش روشنایی زمینه را فراهم کرد که آقای غنی رهبران هزاره (خلیلی و محقق) را در برابر مردم قرار دهد و موفق به این کار هم شد. تا جایی که به نظر میرسید پایگاه مردمی این رهبران در میان قوم هزاره به شدت ضربه خورده است.
از سوی دیگر نقشی که غنی برای ژنرال دوستم در مبارزات انتخاباتی پیش خودش تعریف کرده بود با تشکیل حکومت وحدت ملی تمام شده بود. آقای غنی به دوستم به عنوان بانک رأی میدید نه معاون اول ریاست جمهوری؛ پرونده سازی آقای غنی علیه ژنرال دوستم به جایی رسید که حال از ژنرال دوستم به عنوان رهبر تبعیدی یاد میشود.
بدون شک در سه سال گذشته آقای غنی و تیمش در تطبیق و پیشبرد برنامهشان در راستای به حاشیه راندن و بدنام کردن رهبران سیاسی موفق بوده اند. اما برنامه آنان در بدنام کردن و به حاشیه راندن یک شخص به شدت ناکام بوده است. ارگ تمام تلاش خود را در سه سال گذشته کرده تا استاد عطامحمد نور والی بلخ را به حاشیه براند و از قدرت کنار بزند اما تاحال همواره ناکام بوده است.
آقای غنی و حلقه وابسته به او هرچه تلاش کرده اند تا به پایگاه و جایگاه اجتماعی و مردمی استاد عطا ضربه بزنند نتیجه برعکس گرفته اند. میلیونها شهروندی که روزی برای تحقق آرمانهای شان به عبدالله اعتماد کرده بودند حال بر این باور رسیده اند که هیچ شخصی جز استاد عطا قادر به تحقق آرمانهای آنان نخواهد بود.
آقای غنی و تیمش هزینه زیادی کرده اند تا والی بلخ را از قدرت کنار بزنند اما چرا برنامههای آنان تاهنوز شکست خورده است؟
اول، بدون شک استاد عطا از زمان تشکیل حکومت وحدت ملی بر یک موضع استوار و محکم ایستاد شده و هیچ عقب نشینی از موضع خود نداشته است برعکس، شماری از رهبران که با کوچکترین امتیاز از سوی ارگ از خواستههای شان صرفنظر کردند.
دوم، تمامی مطالبات و خواستههای استاد عطا گره خورده به آرمانهای میلیون ها شهروند؛ استاد عطا امروز یک فرد نه بلکه یک ملت است.
سوم، کارنامه درخشان استاد عطا و کارکردها و خدماتی که او انجام داده، به والی بلخ اعتباری مردمی داده که تمامی دسیسهها علیه او را خنثی میکند.
چهارم، مردمی بودن استاد عطا؛ با آن که استاد عطا سالهاست که در قدرت است؛ هیچ وقت قدرت او را از مردم و هوادارانش جدا نتوانسته . و برعکس، برخی رهبرانی که به قدرت رسیده اند مردم و آرمانهای آنان را به فراموشی سپرده اند.
اما سئوال اینجاست که چرا آقای غنی و تیم او به جای این که برنامهای برای بیرون رفت از بحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در کشور داشته باشند، تمام برنامههای شان را متمرکز به بدنام کردن رهبران مردمی ساخته اند.
در انتخابات گذشته به خوبی روشن شد که آقای غنی و تیمی که هم اکنون در کنار او ایستاده شده اند و شمار آنان به چهار الی پنج نفر نمیرسد، جایگاه اجتماعی و ریشه مردمی نداشته و آنان تنها دل به حمایت خارجیها بسته اند. آقای غنی و تیم او بر این باورند که در انتخابات آینده احتمال آن که حامیان غربیشان نتوانند دخالت آشکاری در انتخابات داشته باشند تا بار دیگر آنان را به قدرت برسانند وجود دارد از این رو تلاش دارند تا با انحصار قدرت در ارگ و به حاشیه راندن رهبران مردمی؛ رقبای احتمالی و پرنفوذشان در مبارزات انتخاتی را از همین حال زمینگیر کنند. در این میان آنان استاد عطا را بزرگترین رقیب خود می بینند.
مهدی هاشمی- خبرگزاری جمهور