از سخنان حکمتیار، بوی خون می آید

عبدالمتین فرهمند

9 سنبله 1396 ساعت 15:38

آقای حکمتیار به گونه ای موضعگیری می کند که گویی سرنوشت امروز و آینده افغانستان به دست اوست و تمامی تصمیم ها در همه زمینه ها از سیاست خارجی تا امنیت و تا مشارکت اقوام و جریان های سیاسی در قدرت و تعیین حق و سهم آنها، همگی از جانب رهبر حزب اسلامی اتخاذ می شود.




گلبدین حکمتیار؛ رهبر حزب اسلامی که ۴ ماه پیش، بعد از حدود ۲۱ سال به کابل بازگشت، از ایران خواسته است که از "دخالت در امور افغانستان" دست بردارد و به حاکمیت ملی این کشور احترام بگذارد.
آقای حکمتیار همچنین گفته است که از اظهارات رئیس جمهوری ایران در مورد آب‌های افغانستان و سخنان مقام‌های نظامی ایران در مورد وضعیت نظامی افغانستان "بوی خون" می‌آید.

آقای حکمتیار که میان سال‌های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱ در ایران به سر برده بود، مدعی شده که او در آنجا «زندانی سیاسی» بوده و برخلاف میل اش مجبور به اقامت در ایران شده بود!
گلبدین حکمتیار همچنین می‌گوید که در شمال افغانستان علیه پشتون‌ها "تصفیه قومی" جریان دارد و جنگ در آنجا شکل قومی به خود گرفته است.
او مدعی شده که در نتیجه جنگ‌ها در ولایت‌های بغلان، بلخ، قندوز، تخار و دیگر ولایات شمالی، "۴۰ هزار خانواده پشتون و گجر از مناطق‌شان مجبور به فرار شده‌اند".
او قدرت‌های خارجی را به ایجاد جدایی میان شمال و جنوب افغانستان متهم می‌کند.
گلبدین با دیده درآیی تمامی جنایت هایی که برضد مردم و مخصوصا برضد مردم کابل مرتکب شده و تاهنوز مانند روز روشن به یاد مردم مانده است، انکار می کند و می گوید که به کابل راکت نزده و کسی را نکشته است!!
این نخستین بار نیست که رهبر حزب اسلامی، پس از بازگشت به کابل و پناهنده شدن به دولت و مردم، در خصوص مسایل داخلی و خارجی افغانستان، موضعگیری های بحث برانگیز و بحران آفرین می کند.
مواضع رهبر حزب اسلامی در موارد بی شماری، حتی خارج از دایره صلاحیت ها و مسؤولیت های یک فعال سیاسی است.

آقای حکمتیار به گونه ای موضعگیری می کند که گویی سرنوشت امروز و آینده افغانستان به دست اوست و تمامی تصمیم ها در همه زمینه ها از سیاست خارجی تا امنیت و تا مشارکت اقوام و جریان های سیاسی در قدرت و تعیین حق و سهم آنها، همگی از جانب رهبر حزب اسلامی اتخاذ می شود.

به عنوان نمونه، موضعگیری های مسموم و سرشار از نفرت و نفاق رهبر حزب اسلامی در برابر جمهوری اسلامی ایران و روابط آن با دولت مرکزی افغانستان، اصولا در حوزه صلاحیت آقای حکمتیار نیست؛ زیرا او نه رییس جمهور است، نه وزیر امور خارجه و نه حتی یک کارمند عادی و دون پایه دولت. او در نهایت، رهبر یک جریان سیاسی است که در چارچوب توافق صلحی که مبتنی بر قانون اساسی است، به نظام و مردم، پناه آورده و در سایه لطفی که به او شده است، در برابر تمامی اتهام های سنگین و ضد بشری که نسبت به سوابق مبارزات نظامی و سیاسی اش وجود دارد، از مصونیت قضایی برخوردار گشته است.

از جانب دیگر، آقای حکمتیار اگر نمی داند باید بداند که موضوع آب میان افغانستان و ایران، یک مسأله دیرپای حقوقی است که پس از اظهارات چندی پیش رییس جمهوری ایران، یک کمیته مشترک، برای حل و فصل آن و تعریف یک رژيم حقوقی عادلانه، عملی، قانونمند و قابل اجرا در این خصوص، تشکیل شده و در این راستا تلاش می کند. پس هرگونه موضع گیری مسموم و مبتنی بر تنش و تفرقه که به تعبیر خود آقای حکمتیار از آن «بوی خون»‌ بیاید، حرکتی بر ضد منافع ملی افغانستان به حساب می آید و محکوم است.

ادعای آقای حکمتیار در خصوص اینکه او سه سال در ایران «زندانی سیاسی» بوده نیز به نظر بسیار مضحک و بی بنیاد می آید و این اظهارات، به احتمال قوی، در پاسخ به مواضع اخیر عطامحمد نور؛ والی بلخ مطرح شده که گفته بود، حکمتیار سال ها از پول و امکانات مالی و زندگی مرفه در ایران، برخوردار بود؛ اما اکنون به منظور جلب حمایت سازمان های اطلاعاتی غربی، بر ضد ایران، سخن می گوید.

به نظر نمی رسد یک زندانی سیاسی در لوکس ترین منطقه پایتخت یک کشور، از عالی ترین امکانات رفاهی برخوردار باشد و همزمان حزب تحت رهبری آن، در چندین شهر آن کشور، دفتر نمایندگی داشته باشد و خودش نیز در رادیوی دولتی آن، درس تفسیر قرآن بدهد!

موضعگیری های تنش آمیز رهبر حزب اسلامی درباره وضعیت امنیتی شمال – جنوب و ادعای خطرناک او مبنی بر جریان داشتن «تصفیه قومی» علیه پشتون ها در شمال، نشانگر آن است که رهبر حزب اسلامی، در پوشش زندگی جدید در سایه صلح و قانون اساسی، همان مأموریت گذشته اش را دنبال می کند که مبنای محوری آن، ایجاد نفاق و نفرت میان اقوام و مذاهب کشور و هدایت افغانستان به سمت جنگ های درازدامن داخلی و بحران های مهیب سیاسی و امنیتی بود.

افزون بر این، ادعای رهبر حزب اسلامی در خصوص شرایط جنگ جاری در شمال، آشکارا در راستای حمایت از طالبان و داعش می باشد؛ زیرا اکثریت اعضای این دو جریان تروریستی، به یک طیف قومی، تعلق دارند و اگر ادعای حکمتیار در مورد قومی بودن جنگ شمال، درست باشد، پس حتما طالبان و داعش نیز به نمایندگی از پشتون ها در شمال می جنگند و از این منظر، کشتار مهیب میرزاولنگ نیز مشروع بوده است! در حالی که از دید اکثریت مردم افغانستان به شمول پشتون ها، تروریزم در هر لباس و پوششی، محکوم است و پشتون ها بیشتر از سایر اقوام، در این سال ها قربانی تروریزم مورد حمایت رهبر حزب اسلامی بوده اند.

عبدالمتین فرهمند- خبرگزاری جمهور


کد مطلب: 97579

آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/article/97579/

جمهور
  https://www.jomhornews.com