دولت در حالی از سالروز استقلال تجلیل می کند که استقلال به معنای واقعی کلمه یا به گذشته ای دور تعلق دارد و یک نوستالژي دور از دسترس است و یا آرمانی رؤیاپردازانه و بیگانه با واقعیت های تلخ جاری و همچنان دور از دسترس در آینده محسوب می شود.
استقلال؛ از نوستالژی تا آرمان
28 اسد 1396 ساعت 16:01
دولت در حالی از سالروز استقلال تجلیل می کند که استقلال به معنای واقعی کلمه یا به گذشته ای دور تعلق دارد و یک نوستالژي دور از دسترس است و یا آرمانی رؤیاپردازانه و بیگانه با واقعیت های تلخ جاری و همچنان دور از دسترس در آینده محسوب می شود.
اشرف غنی به مناسبت نود و هشتمین سالروز استقلال افغانستان، طی مراسمی ویژه پای منار استقلال، دسته گل گذاشت.
در این مراسم که صبح روز شنبه ۲۸ اسد در مقر وزارت دفاع برگزار شد، حامد کرزی، شماری از اعضای کابینه، مقامهای بلندپایه دولتی و مسؤولان ارشد امنیتی نیز حضور داشتند.
آقای غنی در مراسم گلگذاری پای منار استقلال سخنرانی نکرد و مراسم رژه نظامی نیز برگزار نشد.
در سالهای گذشته، جشن استقلال کشور باشکوهتر برگزار میشد و در کنار گلگذاری در پای منار استقلال، رییس جمهور سخنرانی میکرد و رژه نظامی هم برگزار میشد.
امانالله خان در سال ۱۹۱۹ میلادی به قدرت رسید و در نخستین روزهای زمامداری خود به دنبال استقلال افغانستان از استعمار پیر انگلیس رفت و در ۲۸ اسد سال ۱۲۹۸ خورشیدی، استقلال افغانستان از انگلیس اعلام شد و پس از آن سفارت افغانستان در لندن و سفارت انگلیس در کابل آغاز به کار کردند.
با این حال، واقعیت های جاری، هرگز نشان نمی دهند که افغانستان یک کشور مستقل و فارغ از سلطه و سیطره قدرت های بیگانه است.
شاید این خنده دار باشد که اشرف غنی در شرایطی از سالروز «استقلال» افغانستان از انگلیس با گذاشتن دسته گلی در پای منار استقلال، یادبود به عمل آورد که افغانستان عملا میزبان هزاران نیروی نظامی انگلیسی به علاوه امریکا و چندین کشور خارجی دیگر است و جالب تر از آن اینکه دولت کابل، با نگرانی و امید، روند تصمیم گیری در کاخ سفید را زیر نظر دارد و امیدوار است که برآیند آن، تمدید حضور نظامیان امریکایی و افزایش شمار آنها برای سال هایی طولانی در افغانستان باشد!
این رویدادها به استقلال افغانستان، جنبه ای کمیک- تراژیک بخشیده است؛ موضوعی که از یکسو، مضحک و مسخره آمیز است و از جانب دیگر، دردناک و ناامیدکننده.
دولت در حالی از سالروز استقلال تجلیل می کند که استقلال به معنای واقعی کلمه یا به گذشته ای دور تعلق دارد و یک نوستالژي دور از دسترس است و یا آرمانی رؤیاپردازانه و بیگانه با واقعیت های تلخ جاری و همچنان دور از دسترس در آینده محسوب می شود.
افغانستان طی ده ها سال گذشته وضعیتی را تجربه نکرده که بر پایه آن بتوان کشوری مستقل، باثبات و بدون نیاز به کمک خارجی را تصور کرد. این چیزی است که بخشی از انتقادات ناشی از آن به دولت های پیشین و کنونی و کلیت نظام موجود نیز برمیگردد. همه مسؤولان در این جهت به همه مسؤولیت های خود آن گونه که باید و انتظار می رفت عمل نکرده اند.
واقعیت این است که به ویژه در طی سال های اخیر، فرصت های گران و ارجمندی تضییع شد. مردم و دولت افغانستان، زمینه های روشنی از شکوفایی، رشد، ترقی، استقلال و خودکفایی را از دست دادند. در این شکی نیست که نیروهای خارجی و کشورهای به اصطلاح دوست افغانستان هم شاید نمی خواستند که افغانستان به مرحله ای از توانمندی برسد که دیگر به حضور نظامی و سلطه سیاسی آنها احساس وابستگی و نیاز نکند؛ اما این بر دولتمردان و مسؤولان نظام بود که برای آینده کشور بدون حضور نیروهای خارجی نیز تدبیری اندیشه می کردند.
بخشی از مشکل، به عدم تحلیل درست از وضعیت اکنون و آینده کشور در نزد دولتمردان مربوط می شود. یعنی مسؤولان به اندازه ای خوشبین و خوشحال از تحولات به وجود آمده بودند که هرگز به فردای بدون حضور خارجی، فکر نکردند؛ اما بخش دیگر مساله، واقعا به عدم تعهد ملی شماری از مسؤولان برمی گردد.
انکار نمیتوان کرد که بسیاری از مسؤولان کلیدی و درجه یک نظام، دارای تابعیت های دوگانه بودند و هنوز هم هستند. نکته جالب دیگر در این میان اینکه آنها همزمان شاهد دو وطن متبوع خود بودند و این که آنان واقعا بر مبنای منافع کدام یک از دو کشور متبوع خود، عمل کردند و می کنند، مساله ای است که باید به صورت جدی مورد توجه قرار بگیرد.
در سال های گذشته بارها تجربه شده که وقتی وزیر یا رییسی از سمت خود در حکومت افغانستان برکنار شده است، بدون درنگ به وطن دوم خود که یکی از کشورهای غربی بوده، برگشته است. حتی شماری از آنها در پناه همین تابعیت دوم، در برابر خیانت هایی که به کشور و نظام کرده اند از مصونیت قضایی نیز بهره مند گشته اند. نمونه های روشن آن رییس پیشین بانک مرکزی و وزیر اسبق حج و اوقاف هستند.
این نشان می دهد که هنوز مسؤولان نظام، نسبت به وطن اول شان، تعهد ملی ندارند. بنابراین، استقلال در کشوری که اعضای دولت آن هیچگونه تعهد میهنی و حتی پایبندی اخلاقی در برابر منافع، عزت، اقتدار و آزادی افغانستان احساس نمی کنند، معنا و مبنا و موضوعیتی ندارد.
در خوشبینانه ترین حالت، گرامیداشت از استقلال، یا یادآوری نوستالژیک از یک خاطره فرحبخش متعلق به گذشته است و یا جشن گرفتن زودهنگام و ساده انگارانه آرمان مقدسی که دستیابی به آن، به زمانی مبهم و نامشخص در آینده موکول شده است.
محمدرضا امینی- خبرگزاری جمهور
کد مطلب: 97287
آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/article/97287/