اشرف غنی ادعا کرده که انتقام "فاجعه قتل عام" میرزااولنگ، در ولایت شمالی سرپل را خواهد گرفت.
آقای غنی روز سهشنبه از گروه خاصی به عنوان عامل این کشتار نام نبرد؛ اما گفت که "دشمنان دین و وطن" در میرزااولنگ نشان دادند که هیچ مرزی را نمیشناسند.
او گفته: "وعده میدهم که فرزندان دلیر ما در نیروهای دفاعی و امنیتی انتقام آنان را خواهند گرفت."
اشرف غنی "جنایت میرزااولنگ" را "نمونه تازه تغییر نوعیت جنگ" دانست و گفت که "علت آن شکستی" است که "دشمنان" در جنگ رویارو با نیروهای امنیتی متحمل شدهاند!
اشرف غنی بدون ذکر نام گروه های مسؤول، حملات دوم اسد در کابل، حمله تهاجمی به مرکز ولسوالی تیوره در غور و حمله انتحاری به مسجد جوادیه هرات را "نمونههای دیگر" چنین کشتارها دانست.
غنی در حالی سخنرانی خود را با این اظهارات آغاز کرد که پیش از او، هیچیک از مقامهای ارشد امنیتی و دادستان کل کشور در سخنرانیهای خود در آن مراسم، اشارهای به کشتار میرزااولنگ نکردند.
هر یک از بندهای خبر بالا، یک علامت سؤال بزرگ است که صداقت موضع گیری دیرهنگام اشرف غنی در باره فاجعه میرزا اولنگ را به چالش می کشد.
۱. غنی می گوید که انتقام فاجعه قتل عام میرزا اولنگ را خواهد گرفت؛ اما از هیچ گروهی به عنوان عامل اصلی این جنایت هولناک نام نمی برد و تنها به کلیشه کلی و غیر مستقیم «دشمنان دین و وطن» اشاره می کند. پس آقای غنی از چه کسی انتقام خواهد گرفت؟ دشمنان دین و وطن، دقیقا چه کسانی هستند؟ در حالی که تروریست های خون آشام و وحشی طالبان، مسؤولیت مستقیم کشتار میرزا اولنگ را پذیرفته اند، چرا اشرف غنی از گرفتن نام طالبان به عنوان «دشمنان دین و وطن» آگاهانه امتناع می کند؟ آیا غیر از این است که او حتی به اندازه ذبیح الله مجاهد نیز شجاعت ندارد تا مسؤولیت این جنایت وحشیانه و بی رحمانه را متوجه تروریست های طالبان کند؟ او از چه چیزی بیمناک است؛ از اینکه حامیان اصلی تروریزم و تروریست های درون نظام، از او ناراضی شوند؟ یا از اینکه روند بدنام و شکست خورده «صلح» او با تروریست های خون آشام طالبان، آسیب ببیند؟
۲. آقای غنی تروریست های طالبان را به صورت غیر مستقیم و در تعبیری کاملا ریاکارانه «دشمنان دین و وطن» می نامد. پرسش این است که خود آقای غنی به عنوان رییس جمهوری، تا چه اندازه به «دین» و «وطن» ایمان دارد؟ اگر دارد چرا وقتی تروریست ها در کابل و هرات و غور، فاجعه آفریدند وارد عمل نشد؟ چرا در همه این موارد تنها به یک محکومیت ساده، اکتفا کرد؟ مگر نه این است که امروز بیش از هر زمان دیگری، «دین» و «وطن» از سوی تروریست های سراسر جهان مورد تعدی و تعرض قرار گرفته اند؟ مسؤولیت آقای غنی به عنوان فرمانده کل قوا برای صیانت از این دو اصل اصیل و دو امر خطیر، آیا غیر از صدور بیانیه های از پیش نوشته شده محکومیت، هیچ چیز دیگری نیست؟
۳. اگر طالبان که مسؤولیت کشتار میرزا اولنگ را پذیرفته اند «دشمنان دین و وطن» هستند، چرا اشرف غنی علیه آنها اعلام جهاد سراسری نمی کند؟ چرا هنوز به صلح با آنها امیدوار است؟ چرا حتی از گرفتن اسم آن گروه، امتناع می کند؟
آقای غنی می گوید که «دشمنان دین و وطن» در میرزا اولنگ نشان دادند که هیچ مرزی نمی شناسند. این چیز جدیدی نیست؛ اما چرا اکنون این حرف را می زنید و چرا فقط حرف اش را می زنید؟ در حالی که آنها هیچ مرزی نمی شناسند، دلیل سکوت و تماشا و تأخیر و تعلل شما در برابر آنها چیست؟ شما چرا هنوز نگران آسیب دیدن مرزهای ساختگی تان مانند صلح، قومیت، زبان و... هستید؟
۴. غنی گفت:"وعده میدهم که فرزندان دلیر ما در نیروهای دفاعی و امنیتی انتقام آنان را خواهند گرفت."
اول اینکه روزی که مردم، زنان و کودکان و مردان بی پناه میرزا اولنگ به دست نیروهای تروریستی طالبان، سلاخی شدند، سر بریده شدند، از کوه به پایین انداخته شدند و به گلوله بسته شدند، «فرزندان دلیر» شما کجا بودند؟ چرا به هشدارهای مردم و مقام های محلی در مورد وضعیت منطقه، پیش از وقوع فاجعه توجه نکردید؟ آیا با ۲۵ نیروی پولیس می خواستید در برابر لشکر عظیم تروریزم بین المللی بایستید؟
از سوی دیگر، چرا با گذشت ۴ روز از وقوع فاجعه و علیرغم درخواست های مکرر مردم و مقام های محلی، هنوز فرزندان دلیر شما هیچ اقدامی برای میرزا اولنگ نکرده اند؟
در ضمن، مگر انتقام جوادیه و کابل و تیوره را گرفتید که این بار انتقام میرزا اولنگ را بگیرید؟
۵. اشرف غنی "جنایت میرزااولنگ" را "نمونه تازه تغییر نوعیت جنگ" دانست و گفت که "علت آن شکستی" است که "دشمنان" در جنگ رویارو با نیروهای امنیتی متحمل شدهاند.
در اینکه تروریست ها نوعیت جنگ را تغییر داده اند، شکی نیست و این نیز به دلیل شکست های مکرر و پی در پی دولت در مبارزه با تروریزم است. دولت هیچ اراده ای برای جنگ ندارد؛ اما چه کسی می تواند این ادعای مضحک را از اشرف غنی بپذیرد که علت این تغییر نوعیت جنگ، شکستی است که "دشمنان" در جنگ رویارو با نیروهای امنیتی متحمل شدهاند؟ کدام شکست؟ کدام جنگ رویارو؟ در جوادیه نیروهای امنیتی، بی توجه به فریادهای مردم، در حالی که تروریست ها از برابر چشم های شان فرار می کردند، گفتند: ما امر نداریم! اما در چهارراهی زنبق همان نیروها که در حالی که امر نداشتند، به روی معترضان غیر مسلح، آتش گشودند و ۹ نفر را کشتند! در میرزا اولنگ هم تنها ۲۵ نیروی امنیتی مستقر بود که در جنگ با طالبان، فقط ۴ زخمی داشتند!
پس آقای غنی از کدام شکست در کدام جنگ رویارو سخن می گویید؟ از سوی دیگر، وقتی می دانید که تروریست ها نوعیت جنگ را تغییر داده اند، وظیفه شما به عنوان رییس جمهور و «سرقومندانی اعلای قوای مسلح» چیست؟ چرا شما نوعیت مقابله تان با تروریزم و تأمین امنیت مردم را تغییر نمی دهید؟!
۶. آقای غنی در حالی سخنرانی خود را با این اظهارات آغاز کرد که پیش از او هیچیک از مقامهای ارشد امنیتی و دادستان کل کشور در سخنرانیهای خود در آن مراسم، اشارهای به کشتار میرزااولنگ نکردند. این یعنی چی؟ این یعنی تروریست های درون نظام، به اندازه ای قدرت دارند که در برابر آنچه در میرزا اولنگ رخ داده، همه را وادار به سکوت کرده اند؟ مقام های ارشد امنیتی، آیا نمی دانستند در میرزا اولنگ چه جریان دارد؟ وظیفه دادستان کل کشور در برابر فجایعی که در آنجا واقع شد، چیست؟
آقای رییس! در خلوت خودت، به هریک از این پرسش ها فکر کن و به یاد بیاور که این رفتارت، در برابر خدا، تاریخ و ملت، پاسخ های سختی خواهد داشت.
فاطمه موسوی-
خبرگزاری جمهور