>> جمهور - در تمجید یک بنیادگرا
 
۱

در تمجید یک بنیادگرا

مدنی
دوشنبه ۸ قوس ۱۳۹۵ ساعت ۲۱:۱۳
منصور بیشتر عمرش را در کار فرهنگ و رسانه و قلم، سپری کرده است. آشنایی من با وی از زمان انتشار پیام مجاهد است. دفتر پیام مجاهد پس از دوران مقاومت، در یک مخروبه بود؛ زمستانها از سقف چوبی اش آب چکه می کرد و تابستانها از سقف، خاک می ریخت؛ پول نبود، نان نبود؛ اما عشق به کار فرهنگی و مسئولیت رسانه ای، پیام مجاهد فقیر را به مطرح ترین رسانه بنیادگرا و منتقد مبدل کرده بود...
در تمجید یک بنیادگرا

یک سخن کوتاه از عبدالحفیظ منصور تبدیل به جنجال بزرگی شده است. وی به بهانه گسترش ناامنی و خشونت در افغانستان، به لزوم توجه به ریشه ها و زمینه های ناامنی پرداخت و وزارتهای تحصیلات عالی، حج و اوقاف، معارف و نیز برخی ملاامامان مساجد و اساتید ثقافت اسلامی در دانشگاهها را متهم کرد که به ترویج تفکر سلفیت و خشونت، کمک می کنند. خواست او توجه به مبانی و مبادی ترویج خشونت بود که همگان، مخصوصاً متولیان امور، از آن غافل مانده اند.
آقای منصور توسط برخی از ملاها و عمدتاً در خطبه های نمازجمعه، اهانت و تکفیر شد و در پوهنتون سلام در دفاع از ثقافت اسلامی کنفرانس گرفتند و اتهاماتی به وی وارد آوردند.
شاید عبدالحفیظ منصور تصور آن را نمی کرد که سخنانی چنان کوتاه، جنجالی چنین بزرگ و پردامنه ایجاد کند. در خلق چنین بحث جنجالی دو گزینه، مؤثر بودند: گوینده ی سخن و محتوای سخن. یعنی هم "مَن قال" و هم "ما قالِ"سخن، اهمیت پیدا کرد.
اگر یک لیبرال یا تکنوکرات یا کمونیست یا تحلیلگرِ"ریش کل" چنین نظر و سخنی را مطرح می کرد چنین واکنشی در این سطح، مطرح نمی شد اما وقتی این سخن از جانب فردی که خود مدعی بنیادگرایی است و از مشوّقین تدریس مضمون ثقافت اسلامی در دانشگاهها می باشد، مطرح شد، واکنش هایی را شاهد بودیم که تا سرحد تکفیر پیش رفت.
سخن منصور از عمق قلب جامعه بود، در درستی این نظر هیچ تردیدی وجود ندارد، هزاران نفر در دفاع از منصور در شبکه های اجتماعی نوشتند و از وی تمجید نمودند و به شجاعتش آفرین گفتند و تصاویرش را در صفحات اجتماعی بازنشر کردند، دهها نفر تجارب و چشمدیدهای خود را از بیان و محتوای فکری برخی اساتید ثقافت اسلامی در دانشگاهها بیان نمودند. عده بسیار زیادی گفتند که تدریس ثقافت اسلامی در دانشگاهها ضروری است اما باید متن و محتوای آن اصلاح شود و نیز اساتید این مضمون، به مفهوم واقعی، "استاد و دین شناس و عالم" باشند.
مخالفین منصور، کمتر استدلال منطقی کردند و بیشتر دشنام دادند و فتوای تکفیر وی را صادر نمودند.

عبدالحفیظ منصور کیست؟
منصور بیشتر عمرش را در کار فرهنگ و رسانه و قلم، سپری کرده است. آشنایی من با وی از زمان انتشار پیام مجاهد است. دفتر پیام مجاهد پس از دوران مقاومت، در یک مخروبه بود؛ زمستانها از سقف چوبی اش آب چکه می کرد و تابستانها از سقف، خاک می ریخت؛ پول نبود، نان نبود؛ اما عشق به کار فرهنگی و مسئولیت رسانه ای، پیام مجاهد فقیر را به مطرح ترین رسانه بنیادگرا و منتقد مبدل کرده بود. پیام مجاهد که بر تارک آن "ارگان نشراتی مجاهدین افغانستان" نوشته شده بود، پیامهایی می داد که ماهها و سالها بعد، صدق و درستی آن ثابت می شد. آن زمان منصور، آدمی تند و گرفته بود؛ همانند همکارش اینجینر اسحاق که تک و تنها در اتاقی می نشست و می نوشت. کمتر می خندید و بیشتر می نوشت؛ تا کسی ناداری پیام مجاهد را نداند و نفهمد. منصور و دوستانش درد دین و وطن و مجاهدانی را داشتند که در مستی قدرتمندان تازه به دوران رسیده، در کنج خانه و خرابه ای به فراموشی رفته بودند.
آن زمان، همه مدعیان سیاست و رهبری، به دنبال قدرت و ثروت و امتیاز می دویدند، بازار تملق داغ بود و فروش ارزشهای جهادی توسط برخی مجاهدین رواج یافته بود. کسی آن زمان منصور و اینجینر اسحاق و مرحوم بسم الله جویان و همکاران گرسنه شان را نمی دید؛ همه به یک سو نظر داشتند و آنهم منبع و مرجع قدرت و ارگ و کرزی و خلیلزاد و... بود. حتی مدعیان ثقافت اسلامی برای گرفتن امتیازی از نظام نوپای لیبرال دموکراسی، هفتاد غلت و معلق می زدند و در استقبال از بوش، ساعت ها در میدان هوایی می ایستادند.
منصور در آن زمان فریاد بنیادگرایی سر می داد و واضح می نوشت: "چرا من بنیادگرا هستم؟"
بهترین سرگرمی او مطالعه بود و محبوبترین کتابهایش کتب دینی. خوب می دیدم که کتابهای حوزه دین و اندیشه را با شوق و حرص و ولع می خواند و غرق می شد. هرگاه به سفر می رفتم و می روم اولین و تنها سئوالش این است: "کتاب، چی آوردی؟"
این آدم حریص، همه اندیشه ها و اندیشمندان حوزه دین را می شناسد؛ آثار آنان را می داند و نظرات هرکدام را می فهمد. وقتی حوصله داشته باشد با علاقمندی از آثار و افکار متدیّنان و اندیشه های متکثر دینی می گوید. ماستری اش را از علوم سیاسی گرفت اما کسی که منصور را می شناسد می فهمد که او از علوم سیاسی با شوق و ولع، سخن نمی گوید. من هرگز از وی نشنیده ام که از آثار و افکار منتسکیو و هابز و ماکیاولی و آدام اسمیت و اقتصاددانان سیاسی کلاسیک گرفته تا مکاتب مدرن علم سیاست چیزی بگوید و بنویسد؛ یا کتابی از یورگن هابرماس و میشل فوکو یا فرانسیس فوکویاما را معرفی نماید. یادم می آید که کتابی از ساموئل هانتینگتن را که خودم دوست داشتم با نام "تحول در جوامع دستخوش دگرگونی" به وی هدیه دادم ولی وی آن را ناخوانده به کناری نهاد...
منصور، قرائت های دینی، علوم دینی، مکاتب دینی و اندیشمندان حوزه دین را می شناسد. برای وی تفاوتی میان مجتهد شبستری و نصرحامد ابوزید بواسطه مذهب شان، امام محمد غزالی و یوسف قرضاوی بواسطه دیدگاه شان نیست؛ بلکه وی با حوصله می خواند و می اندیشد و قضاوت میکند. من بارها سنجیده ام و دیده ام که نفوذ در عقیده منصور چقدر سخت و دشوار است.
در مباحث دینی اما سختگیری و جزم گرایی ندارد. تعصب مذهبی از وی ندیده ام اما به مذهب حنفی پایبند است. اخیراً مباحثی در حوزه دین را آغاز نموده و در صدد ارائه مدلی از روشنفکری دینی در افغانستان است. باری پرسیدم: تمامی گروههای تکفیری اعم از القاعده، داعش، طالبان، الشباب، بوکوحرام، سپاه صحابه، لشکر طیبه و جهنگوی، جبهه النصره و احرارالشام و... همه سنی هستند و برخی از آنان مدعی پیروی از مذهب حنفی؛ مشکل در کجاست؟ پاسخ او انکار بود و توضیح قرائت اعتدالی و انساندوستانه و اخلاق مدارانه از مذهب امام ابوحنیفه. از نظر وی، تمامی گروههای یادشده پیروان مذهب حنفی را نیز می کشند؛ پیروان ابوحنیفه، اهل تکفیر نیستند چرا که در آموزه های اعتقادی ابوحنیفه(ره) ملاک مسلمان بودن و امنیت داشتن، گفتار به لسان و اقرار به قلب است.
وی راست می گوید که قرائت های دینی و محتوای مضمون ثقافت اسلامی می باید همخوان با زمان و مبتنی بر آموزه های اصیل اسلامی باشد.

بنیادگرایی
منصور هنوز هم یک بنیادگرا است؛ در فکر سیاسی وی تغییراتی آمده؛ اما فکر دینی او غیر از خوانش کتابهای بیشتر، تغییری نکرده است. نظر منصور در مورد توانایی زنان تغییر کرده، در مورد لزوم اعتماد و همکاری با سیاستمداران پشتون تغییر کرده، در مورد سیاست و سیاستمداران تغییر کرده و... اما وی در حوزه دین، هنوز هم یک بنیادگرا است؛ حتی در حوزه علم و دانش سیاسی نیز وی را یک بنیادگرا می دانم.
بنیادگرایی را باید یک ارزش دانست و به آن ارج و ارزش نهاد. بنیادگرایی، یک شیوه و روش و مبتنی بر دانش است. اگر بنیادگرایی را معادل افراط گرایی و تندروی بدانیم در حق بنیادگراها جفا کرده ایم. متاسفانه عمداً یا سهواً از بنیادگرایی تعاریف انحرافی داده اند و هرآنکس که متعصب، تکفیری، جزم اندیش و طالبانی باشد معادل بنیادگرا معرفی و قلمداد می شود.
بنیادگراها مخصوصا در در حوزه دین و ارزشهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی با حفظ اصول و ضوابط اخلاقی و بنیادی آن، رو به سمت جلو دارند و خود را در حصارهای بلند و آتشین، محبوس نمی کنند. آنان اصول عقیدتی و تنه ی فکری دین و سیاست خود را حفظ می کنند اما شاخ و برگ و زینت درخت فکری خود را بر اساس هوا و فضا و دمای محیط و زمان، وفق می دهند.
کسی که در گذشته زندگی می کند، هرگز بالغ نمی شود و یک فرد نابالغ، انتظار دارد که همراهانش پا به پای او راه بروند و پیش نیفتند. مشکل برخی از اشخاصی که در مسند ملایی و استادی ثقافت قرار گرفته اند عدم بلوغ اندیشه آنان است.
یک بنیادگرا به ارزش های علمی و انسانی احترام می گذارد؛ حقوق بشر، حقوق زن، آزادی بیان، آزادی عقیده را احترام می کند اما میکوشد با استفاده از ابزارهای مدرن، اعتقاد خود را در مسائل مختلف، تبیین کند و اخلاق مدارانه، دیگران را به معروف فرا بخواند و از منکرات برحذر بدارد.
ترور، انتحار، خشونت و کشتار بیگناهان، در قاموس یک بنیادگرای واقعی جایی ندارد. یک بنیادگرا هم می تواند منتقد باشد، بحث و جدل کند، "... وجادلهم بالتی هی احسن" نماید و از تکفیر و تفسیق بی موجب دیگران بپرهیزد.
ربط دادن ترور و خشونت و انتحار در مساجد شیعیان به بنیادگراها و بنیادگرایی، کاری نسنجیده و اشتباه فاحش است. تروریست با بنیادگرا تفاوت دارد و لذا بنیادگراها می باید از خود اعاده حیثیت نمایند و راه خود را همانند "منصور" از افراط گراها جدا کنند.

تکفیری ها
بسیاری از افرادی که منصور را تکفیر و تفسیق می کنند و یا در خطبه های شان وی را دشنام می دهند؛ زمانی یا در خدمت طالبان بوده اند و یا در پی کسب امتیازی، در زمره مداحان کرزی بوده اند. درست از همان زمان، عبدالحفیظ قصه ما، درد دین داشته و مدافع دینداران و مجاهدان بود.
پیروزی های حزب الله و حماس را برضد یهودیت اسرائیلی روایت می کرد و عالمان بزرگ دینی جهان اسلام را به معرفی می گرفت. مسابقه اطلاعات دینی و علمی برگزار می کرد و دانشجویان را ترغیب به ثقافت اسلامی می نمود؛ از مظلومیت دینداران می نالید و از زیان های وابستگی می گفت.
هیچگاه نشده که مردم ما در انفجاری به خون درافتاده اند، مسجدی با بمب یک انتحارگر تخریب شده، جوانان نازنین افغانستانی در جنگ به شهادت رسیده اند، مسافران بی گناه به اسارت و گروگان گرفته شده و صدها خانواده داغدار شده اند، از فعالین تکفیری ما در کابل، صدایی بلند شده باشد؛ اما وقتی کسی آرامش ذهنی شان را با گفتن چند جمله ی انتقادی، به خطر می اندازد، فریادشان شهر و فضا را آلوده می کند.
من ازین جهت از منصور حمایت می کنم که حمایت از وی را حمایت از عقلانیت و اعتدالگرایی در برابر جریان تکفیری می پندارم.
بسیار شوق دارم تا ببینم منصور بنیادگرا و مخالف تکفیری اش در کنار هم و در رسانه ای بنشینند و در باب دین، دینداران و دینداری، مناظره کنند تا دیده شود که علم دینی هرکدام در چه سطح و مایه است!
مدنی - جمهورنیوز





نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


درمعرفی شخصیت جناب منصورچیزی کم نگزاشتید،انصافامانندمنصوردراین خرایه کم داریم .
دره صوفی
بسیار خوب نوشنید دست تان درد نکند
دفاع و حمایت از منصور حمایت از گفت وگو ،دیالوگ و دوری جستن از تک روی ،مونولوگ و تحکم است. کسانی از تکفیر سود می برند برای این که رقیب خودرا از میدان به در کنند نشان ضعف وکاستی آنها است نه نشان قوت آنها
پربازدیدترین