۰

در آداب مناظره و مباحثه علمی

عبدالشهید ثاقب
يکشنبه ۷ قوس ۱۳۹۵ ساعت ۲۲:۵۶
پیروزی بر خصم، مهم‌ترین دغدغه یک تکفیری و تندرو است؛ یک تکفیری، به حقیقت اصلا اهمیت نمی‌دهد. و این چیزی است که اتفاقاً همواره مورد مذمت علمای راستین قرار داشته است...
در آداب مناظره و مباحثه علمی

چند روزی است که گفتگوها و جدال‌ها در شبکه‌های اجتماعی و محافل فرهنگی بر محور سخنان عبدالحفیظ منصور متمرکز است. عبدالحفیظ منصور، پژوهش‌گر معروف و نویسنده نام آشنای کشور، چند روز پیش در جلسه عمومی مجلس نمایندگان گفته بود که "ثقافت اسلامی تروریست‌پرور است"؛ سخنی که با موافقت‌ها و مخالفت‌های بسیاری مواجه شد.
گفتگوها و جدال‌ها بر محور سخنان منصور هنگامی اوج گرفت که این اظهارات او از سوی برخی عالمان دینی، امامان مساجد شهر کابل و استادان مضمون ثقافت اسلامی در دانشگاه‌های کشور "کفرآمیز" تلقی گردیده و به شدت محکوم شد.
در پیوند به همین جدال‌ها دیروز من ویدیوئی را دیدم که از خطبه یک عالم دینی به نام "مولوی عبدالسلام عابد" برداشته شده است. این عالم دینی که گفته می‌شود در گذشته یکی از محافظان ملا عبیدالله، وزیر دفاع طالبان نیز بوده در خطابه روز جمعه خود برای نمازگزاران، منصور را یک شخصیت زشت و پلشت، کافر و ملحد و بی‌دین خوانده و بسیار فحش و دشنام را به نشانی او حواله کرده و احساسات مردم را علیه او می‌شوراند.
گزارش‌هایی وجود دارد که همزمان با ملا عبدالسلام عابد، تعدادی دیگری از ملاامامان شهر کابل، از جمله مولوی ایاز نیازی، نیز با ادبیات مشابه در محکومیت اظهارات منصور سخنرانی کرده و وی را تکفیر نموده است.

حربه تکفیر
توسل به حربه تکفیر در برابر دگراندیشان از همان راهکارهای متعارف تندروان در درازای تاریخ تمدن اسلامی بوده است؛ به گونه‌ای که در میان دانش‌مندان قرن چهارم، پنجم و ششم (دهم، یازدهم و دوازدهم میلادی) کم‌تر کسی را می‌توان یافت که از اتهام به کفر و زندقه و الحاد برکنار بوده باشند. ابوعلی سینا و فارابی بارها تکفیر شدند و هم‌چنان ابوریحان بیرونی. خیام حتی برای آن‌که خود را از اتهام کفر تبرئه کند به مکه رفت. در دنیای معاصر نیز نمونه‌های فروانی از اندیش‌مندان مسلمان داریم که از سوی تندروان طرد، تبعید، تکفیر و زندانی شده‌اند: به گونه نمونه تنها در همین سده پسین در مصر رفاعه طهطاوی به سودان تبعید و فعالیت‌های او در حوزه ترجمه در عصر خدیو اول متوقف گردید. طه حسین، نویسنده کتاب درباره شعر جاهلی از دانشگاه اخراج شد، علی عبدالرزاق، پس از انتشار کتاب "اسلام و مبانی حکومت"، از شورای علمای مصر و منصب قضا برکنار گردید، کتاب‌های محمد سعیدالعشماوی توقیف شد و نصر حامد ابوزید تکفیر و حکم طلاق همسرش صادر گردید.

فرار از استدلال
اهدافی را که تندروان در تکفیر تعقیب می‌کنند، تبدیل‌سازی یک مسئله معرفتی به مسأله عقیدتی است. پیروزی در میدان معرفت اغلب محتاج منطق، استدلال و برهان است. دود چراغ خوردن و زحمت‌کشیدن و دانش‌آموختن و اندیشیدن می‌خواهد. اما آن‌هایی که به حربه تکفیر متوسل می‌شوند تلاش شان این است که با تبدیل‌کردن مساله معرفتی به مساله عقیدتی، از زحمت استدلال‌ورزی فرار کرده و به جای گفتگو، جنگ ایمان‌ها را راه بیندازند و به پیروزی برسند.
پیروزی بر خصم، مهم‌ترین دغدغه یک تکفیری و تندرو است؛ یک تکفیری، به حقیقت اصلا اهمیت نمی‌دهد. و این چیزی است که اتفاقاً همواره مورد مذمت علمای راستین قرار داشته است. به گونه نمونه؛ امام محمد غزالی که در تاریخ تمدن اسلامی نخستین کسی است که لقب "حجت‌الاسلام" را کسب کرده است، نخستین توصیه او از میان "توصیه‌های هشتگانه‌"اش در رساله "یا ایهاالولد" پرهیز از مناظره است: " اول آن‌که در هیچ مساله‌ای تا می‌توانی مناظره نکن؛ چرا که در این کار زیان‌های بسیاری وجود دارد و زیان آن بیش‌تر از نفع‌اش است". او بدین عقیده است که در اسلام تنها آن مناظره‌ای جواز دارد که معطوف به کشف حقیقت باشد، نه غلبه بر خصم. البته به باور او یک چنین مبارزه‌ای دو خصوصیت دارد: "اول در این‌که حق بر زبان تو جاری شود یا طرف بحث، برایت فرق نداشته باشد (و حقیقت را بپذیری). دوم آن‌که نزد تو بحث و گفتگو در جای خلوت دوست‌‎داشتنی‌تر از جای شلوغ و پرجمعیت باشد."
البته آن‌چه را که امام محمد غزالی گفته است، مورد تاکید نص صریح قرآن نیز قرار دارد. قرآن عظیم‌الشان یکی از ویژگی‌های مؤمنان را گوش‌سپاردن به مردم و پیروی از سخنان نیک و مستدل و منطقی می‌داند؛ چیزی که در فلسفه به آن گفتگوی سقراطی اطلاق می‌گردد.
اما متاسفانه روشی را که تندروان در تکفیر اختیار کرده‌اند، در مخالفت صریح با قرآن و اندرزها و پندهای علمای راستین اسلام قرار دارد.

اصول تکفیری
به هر صورت، چنان‌که که دیده می‌شود روشی را که این‌ها در مناظره‌ها و جدال‌های علمی تعقیب می‌کنند، به طور خلاصه مبتنی بر چند اصل است:
۱) توسل به مونولوگ؛ به جای دیالوگ: تفاوت مونولوگ با دیالوگ، این است که در اولی صلاحیت علمی طرف گفتگو به‌رسمیت شناخته نشده و به سخنان او گوش سپارده نمی‌شود. این در حالی است که در دیالوگ، هیچکسی خود را عقل کل نپنداشته و هردو طرف در جستجوی حقیقت می‌باشند.

۲) غلبه بر خصم؛ به جای جستجوی حقیقت: تکفیری‌ها در جدال‌های علمی بیش‌تر ماوکیاولیستی عمل می‌کنند: هدف، وسیله را توجیه می‌کند. هدفی را که تکفیری‌ها اغلب در گفتگوها و جدال‌های شان تعقیب می‌کنند، پیروزی بر خصم است. به همین خاطر آن‌ها در این راستا از تمام شیوه‌هایی سود می‌جویند که آرتور شوپنهاور در کتاب "هنر همیشه برحق بودن" توضیح داده است. مغالطه می‌کنند، به تکفیر متوسل می‌شوند، به تحریک احساسات مردم می‌پردازند و به دروغ‌پردازی و حیله و نیرنگ روی می‌آورند. و در همین حال، پروای حقیقت و واقعیت را هیچ ندارند و روشن‌گری، اصلا برای شان مساله نیست.

۳) عوام‌زدگی: دستگاه روحانیت افغانستان امرار معاش خود را مرهون کمک‌های توده‌ها می‌باشند. توده‌ها برای امامان مساجد از راه‌های مختلف – از نذر و عشر و زکات گرفته تا اجرت ماهانه نمازگزاران – مساعدت می‌کنند. وابستگی اقتصادی دستگاه روحانیت به توده‌ها باعث شده است که برخی از آن‌ها در جدال‌های علمی بیش‌تر به دنبال جلب رضایت آن‌ها بوده و از طریق ایراد سخنرانی‌های پرشور و آتشین عوام‌الناس را به دنبال خود بکشانند. مخاطب دستگاه روحانیت در جدال‌های اغلب عوام‌الناس است تا قشر چیز فهم و با دانش.

نتیجه‌گیری
متاسفانه حوادث چند روز پسین نشان داد که واکنش‌های منتقدان منصور نیز در برابر او همین‌گونه بود. بدبختانه آن‌ها توانستند با استفاده از روش‌های بالا، گفتگوها بر سر صحت و سقم آرای او را به جدال‌های لفظی بیهوده بکشانند.
این در حالی است که اگر شمشیر تکفیر از نیام کشیده نمی‌شد و به جای مواجهه ایمانی با مساله، گفتگوی سقراطی می‌کردیم، شاید این اظهار نظر سرآغازی بحثی می‌شد برای گشودن باب تازه‌ در اصلاح نصاب تعلیمی کشور. یا شاید باعث می‌شد که دولت افغانستان در سیاست‌گزاری‌های فرهنگی خود تجدید نظر کرده و سیاست فرهنگی را در پیش می‌گرفت که ممد و تقویت‌کننده فرهنگ دموکراسی و همدیگرپذیری در میان مردم باشد. این در حالی است که امروزه آن‌چه زیر نام "ثقافت اسلامی" در دانشگاه‌ها تدریس می‌گردد بیش‌تر علیه دموکراسی و مردم‌سالاری است.
همین دیروز من یکی از کتاب‌های ثقافت اسلامی را ورق زدم که در آن دموکراسی را نظام "جاهلیت" خوانده بود. برنامه‌ریزی برای سیاست فرهنگی متناسب با دموکراسی باید یکی از اولویت‌های دولت افغانستان باشد. خانم شیرین عبادی، برنده جایزه نوبل، درست می‌گوید که به جای بمب بر سر داعش، کتاب بریزید. دولت افغانستان نیز اگر می‌خواهد ریشه‌های فکری و فرهنگی تروریسم را بخشکاند، باید به سیاست فرهنگی خود اهمیت بدهد.
عبدالشهید ثاقب- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


sabah
انشا الله که به این آرزو ات نمیرسید فرهنګ دیموکراسی (نظام کفری ) نه تنها درافغانستان بلکه در تمام دنیا مثل کمونیزم نابود خواهد شد و باز شما غرب زده ها خواهد فهمید ید که واقعا این راه که ما میپیمودم به ترکسان رفته بود
پربازدیدترین