۲

تفاوتِ تروریزم عبدالحفیظ منصور و امریکا در کجاست؟

يکشنبه ۷ قوس ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۴۲
حال گذشت زمان پاسخ خواهد داد تروریزمی را که "عبدالحفیظ منصور" در ثقافت اسلامی دانشگاه های افغانستان ریشه یابی کرده است با تروریزمی که امریکا آن را دنبال می نماید، وی را به کجاها خواهد برد؟...
تفاوتِ تروریزم عبدالحفیظ منصور و امریکا در کجاست؟

مهمترین موضوعی که جهانِ حاضر با آن دست و پنجه نرم می کند "تروریزم" نام گرفته است، تا جایی که روزانه ده ها و حتی صدها تن به همین بهانه جان های شان را از دست می دهند و هر ساله استراتیژی کشورهای قدرتمند از نو ساخته می شود و نیز ده ها کنفرانس و پیمان روی همین منظور برگزار و منعقد می گردد؛ گویی که حاکمانِ عیسوی، یهودی، هندو، مسلمان و حتی بازماندگان کمونیزم یکجا با رهبران سرمایه داری غرب باهم متحد شده اند تا بزرگترین اتحادیه میان کشوری تاریخ را در برابر تروریزم شکل دهند. پرسش اینجاست که چگونه بر مبارزه با تروریزم توافق کرده اند، درحالی که دیدگاه ها بر تروریزم متفاوت ارائه می شوند؟
در سال ۲۰۰۱م ایالات متحده امریکا، امارت طالبان را به بهانه پشتیبانی از تروریزم از بین برد. درست یک دهه پس از آن جوبایدن، معاون بارک اوباما و دومین مقام رسمی آن کشور بیان داشت: «طالبان دشمنان امریکا نیستند.» وی در سال ۲۰۱۱م طی اظهاراتی گفته بود: «تاکنون هیچ اعلامیه ای که رئیس جمهور امریکا در اظهارت خود به سبب تهدید به منافع ملی امریکا، طالبان را دشمن خطاب نموده باشد، پخش نکرده است.»
در کشورهای غربی هرگاه سوء قصدی بر جان شهروندان شان-به دلایل مختلف- از جانب مسلمانان صورت می گیرد، آن را حمله تروریستی عنوان کرده و بر رخ همه جهانیان می کشانند، درحالی که روزانه به ده ها حادثه؛ مانند تجاوز، قتل و انواع وحشی گیری دیگر از سوی شهروندان آن کشورها انجام می شود، اما این مسئله هیچگاه در رسانه ها بازتاب نمی یابد.
در افغانستان، امریکا که به بهانۀ تروریزم از یک و نیم دهه قبل تاکنون به نظامی گری خود ادامه می دهدو تا هنوزهیچ اثری از امنیت و ثباتبه نظر نمی خورد، گویی که افغانستان تنها محلِ آزمایش تسلیحات نظامیامریکا بوده باشد که در آن انسان ها نشانه گرفته می شوند.این واقعیت در بسیاری از کشورهای اسلامی که امریکا در آن ها حضور دارد؛ مانند: سوریه، عراق، یمن، لیبیا وغیره کشورها یکسان است. باوجود این به نظر نویسنده، خطرناک تر از بُعد نظامی بُعد غیر نظامی آناست که باید عمیقاً به آن چشم دوخت.
امریکا با جنگ علیه ترویرزم و دستاویز"آزادی" و "دموکراسی" بسیاری از ارزش های فرهنگ ما را متزلزل ساخته است. در بخش حکومتداری "سود" به عنوان شکننده ترین معضلی است که حال و آینده نظام اقتصادی دولت را به چالش گرفته است. بیرون کشیدن بانکنوت ها توسط مردم و نیز ایجاد شعبه ای از بانکداری اسلامی در برخی از بانک های خصوصی و دولتی، یکی از همین علت هاست. "کسب منفعت مادی" از هر آدرسی که باشد به عنوان یکی از عادت های مردم حتی در ادارات دولتی مبدل شده است. به همین علت فساد اداری که دولت آن را به عنوان کشنده ترین معضل یاد می کند، امروزه نظام سیاسی را به چالش گرفته است.
در بخش اجتماعی، روز تا روز زنا و فحشا که رسانه ها آن را "تجاوز جنسی" اعلام می دارند افزایش می یابد، اما دولت تنها به تصویب قوانین برای جلوگیری از آن اکتفا کرده است؛ راه حلی که هیچ اثری بر کاهش آن ندارد. چنانچه حکومت قبلی قانون منع خشونت علیه زنان را توشیح نمود و در حکومت کنونی عین همان قانون، ولی با تغییر الفاظ زیر عنوان "قانون منع آزار و اذیت زنان" به تصویب رسید که بیشتر بر آزار و اذیت زنان در خیابان ها و ادارات دولتی تأکید شده است. این درحالیست که شهرهای بزرگ از جمله کابل پایتخت که گفته می شود در نواحی مختلف آن فاحشه خانه های رسمی زیر عنوان رستورانت های فامیلی ایجاد شده است؛ کیست که آن را فساد و تجاوز بنامد؟!
این ها بخشی از پدیده هایی اند که به عنوان آزادی و دموکراسی از پسی برنامه ای مبارزه با "تروریزم" بیرون آمده است که جزئی از اجزای اساسی نظام سرمایه داری به شمار می رود که درین عصر غرب آن را بر سایر ملت ها از جمله ملت ما، پیشکش می نماید. این درحالیست که قبلاً چنین پدیده هایی در فرهنگ ما- که بهتر است آن را فرهنگ اسلامی بنامیم- وجود نداشت. بناءاً شایسته نیست که بجای ریشه یابی تروریزمِ معمایی امریکا براین واقعیت های کشنده ای که غرب و مزدورانش عملاً در آوردن آن نقش دارند، چشم دوخت؟
در این میان اما "ثقافت اسلامی" دانشگاه ها هم از نظر دور نمانده است. خوب یادم هست زمانی که در میان سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶م در دانشگاه کابل درس می خواندم استادان شرعیات "جنگ فکری" را به عنوان ثقافت اسلامی تدریس می کردند. در آن زمان گمان می رفت برخی از استادان که جدیداً از غرب آمده بودند علیه تدریس ثقافت اسلامی توطئه می چیدند. آن ها خواهان محدود ساختن مدتِ تدریس ثقافت اسلامی از چهار سال (هشت سمستر) به دو سال شده بودند، شاید دلیل اش همین بود که در مضمون فوق بیشتر از تکتیک های نفوذی فکری و تجسسی مستشرقان در سرزمین های اسلامی یاد شده است، بدشان آمده بود؛ در نهایت برنامه به میل شان پیش نرفت.
حال نزدیک به یک دهه از آن زمان گذشته است، اما این بار عبدالحفیظ منصور که خود داعیه ی جهاد و دفاع از اسلام را در سر دارد، زبانش تیزتر و درازتر از زبان غربزده هایی که ما دیده ایم، شده است. وی در مجلس عمومی پارلمان ثقافت اسلامی که یگانه مضمون درسی دانشگاه ها که در آن برخی از مسایل اسلامی آنهم به شکل عام تدریس می گردد را منبع تربیه تروریزم عنوان نموده است.
من پی نبرده ام که چرا جناب منصور با این همه علم و دانشی که کسب کرده تاهنوز تروریزم را که امریکا آن را بهانه قرارداده زیربنای فرهنگ و ارزشهای ما را یک سره در حال نابود کردن می باشد، تفکیک نکرده است؟! شاید وی ترویرزم را همان هایی بداند که فقط وی را بُکشند تا مقام و منزلتی باد آورده اش را از وی بستانند و بس.
چنین برداشت های نادرست از سیاست هایی پنهانی غربی ها در جهان اسلام نام دارد. در عصر معاصر شریف حسین که در آن زمان والی و حاکم نجد و حجاز-منطقه ای که کشور عربستان یکی از آن هاست- بود بدون درکِ سیاست تجزیه طلبانه و تفرقه افگنانۀ انگلیس از سیاست جنگ علیه دولت عثمانی که یگانه دولتِ قدرتمند در جهان اسلام محسوب می شد، حمایت نمود.
همین شد که پس از پیروزی انگلیس و تجزیه خلافت عثمانی هیچ چیزی برایش میسر نگردید، و در نتیجه کشورهای اسلامی یکی پی هم تجزیه گردیدند که اساس تفرقه سیاسی کنونی در آن زمان گذاشته شد که تاکنون هم جریان دارد. جالب این که شریف حسین باوجود همیاری با انگلیس ها، پس از مریضی اش تقاضای ادامه زندگی در فلسطین را نمود، انگلیس ها بی درنگ این درخواست وی را رد کردند، زیرا فلسطین به یهود وعده شده بود؛ آنچه که نه در دنیا به درد اش خورد و نه هم در آخرت.
حال گذشت زمان پاسخ خواهد داد تروریزمی را که "عبدالحفیظ منصور" در ثقافت اسلامی دانشگاه های افغانستان ریشه یابی کرده است با تروریزمی که امریکا آن را دنبال می نماید، وی را به کجاها خواهد برد؟ پرسشی که پاسخ آن بر انسان های بیدار از شواهد سیاسی روشن است. پس باید بیدار اندیشید، بیدار باید زیست و بیدار باید مُرد؛ بیداریی که محاسبۀ روز حشر، مکافات و مجازاتِ بهشت و جهنم جاویدان آن بیشتر از پیش مسلمان را در برابر شناخت حق و باطل بیدارتر می سازد؛ آنچه که برخی ها آن را خیره می بینند.
احمدصدیق احمدی- نویسنده و استاد دانشگاه
ارسالی به خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین