۰

اسلام اصالت را به صلح داده یا جنگ؟

علی ظفر یوسفی
شنبه ۳ میزان ۱۳۹۵ ساعت ۲۳:۱۵
واقعیت این است که ماهیت جهاد بر دفاع استوار است؛ وقتی که دشمنان دین به حریم مسلمین تجاوز می کنند، جهاد مصداق پیدا می کند نه این که مسلمین به حریم کفار یورش ببرند... که در صورت دوم طبعا چهره انعطاف ناپذیری از دین نشان خواهد داد؛...
اسلام اصالت را به صلح داده یا جنگ؟

در نیم قرن اخیر، مسائلی مثل صلح و رفاه اجتماعی به یک دغدغه جهانی شده؛ بازارِ جنگ و جدال و زور، هواداران خود را از دست داده است، چون تجربه نشان داده که جنگ و نا امنی، اضرار غیرقابل جبرانی دارد... فوایدی که در صلح و مسالمت و آشتی نهفته است، قطعا در جنگ وجود ندارد.
در این اواخر، سئوالاتی در ذهن بعضی از محققین و پژوهشگران پیدا شده، با توجه به وقایع و جنگ هایی که در صدر اسلام به وقوع پیوسته است، همچنین نظر به این که یکی از فروع دین، جهاد است، آیا دین اسلام اصالت را به صلح داده یا به جنگ؟ به عبارت دیگر، آیا دین اسلام به نیروی ذاتی خودش در بین مردم جا افتاد یا با قوت سلاح و شمشیر؟ به عنوان پیشفرض باید گفت که در دین مقدس اسلام، که ما ادعا داریم دینی است که مطابق نیازهای عصر در حرکت است، قطعا طرفدار جنگ نیست در صورتی که صلح میسر باشد؛ برای واضح شدن این بحث نیازمندِ آن است که معنی و مفهوم جهاد روشن گردد.

مفهوم شناسی جهاد
فقیهان امامیه، جهاد را دو قسم ذکر کرده اند: یکی جهاد ابتدایی است که علیه مشرکین برای دعوت به اسلام، واجب است... [الروضه، ج ۲، ۳۷۹] جهاد ابتدایی مشروط به حضور امام است و به نظر علامه حلی در زمان حاضر به اجماع علمای امامیه واجب نیست [تذکره الفقهاء، ج ۱/۴۰۶] قسمِ دیگری از جهاد، جهاد دفاعی است، همانطور که از نامش پیداست، زمانی که دین و دیانت و یا مناطق مسلمین مورد تعرض دشمنان دین قرار می گیرد، مسلمین باید برای دفاع از جان و مال و ناموس و منطقه شان، جهاد کنند..
فقیهان حنفی، جهاد را چنین تعریف کرده اند: «هو الدعاء إلى الدين الحق وقتال من لم يقبله بالمال والنفس...[الفقه الاسلامی و ادلته، ج ۸/۵۰۸] به نظر امام ابوحنیفه و فقیهان احناف، جهاد دعوت به سوی دین است و مقاتله با کسی که دعوت به دین را قبول نکند...

نقد و بررسی تعاریف جهاد در فقه سنتی
برای شناخت جهاد، باید انگیزه عقلی و شرعی جهاد را تبیین کرد؛ جهاد ابتدایی در چه زمانی مشروع است و با چه انگیزه باید صورت گیرد؟ اگر قرار باشد که جهاد را مطابق تعریفی که اکثر فقهای قدیم کردند تعریف کنیم، لازمه این تعاریف این است که دین را باید در هرحال به زور و اجبار به مشرکین و مخالفین، قبولاند؛ در حالیکه چنین چیزی نه شرعی و قرآنی است نه عقلانی؛ دین و پذیرفتن ایمان، امر قلبی و درونی است، هر نوع اجبار و فشار برای اسلام آوردن، هیچ نتیجه مطلوبی ندارد؛ حداقل یک کار بیهوده است... قرآن کریم، همواره اجبار در دین را نفی کرده است «لا اکراه فی الدین...» «ا فانت تکره الناس علی ان یکونوا مؤمنین...» به پیامبرش خطاب می کند که آیا مردم را مجبور می سازی که ایمان بیاورند؟ یعنی این اجبار درست نیست، ایمانی از روی کراهت و مجبوریت ایمان نیست...
علت این برداشت ها از جهاد، عدم توجه به آیات قرآن است، قرآن گرچه قطعی الصدور است ولی از نگاه دلالت، ظنی و تابع انواع احتمالات است و اگر دقتی صورت نگیرد و حکم توسط آیات مطلق بدون توجه به مقیدات و مخصصات وارده در قرآن، از نگاه قواعد فقهی/حقوقی درست نیست و اعتباری ندارد، فقیهان متأخر و عصر حاضر در مورد جهاد توجه بیشتر و دقت بیشتری را به کار برده اند، به عنوان مثال: آیت الله منتظری، تمام مستندات قرآنی را ذکر کرده است. او چنین نگاشته است: «جهاد ابتدايى به معناى لشكركشى جهت سركوب عقيدۀ انحرافى و وادار كردن مردم كافر به عقيدۀ توحيد و يا كشورگشايى و توسعۀ قلمرو حكومت اسلامى- كه ويژگى حكومت‌هاى غيرعادل و غير الهى است- در اسلام وجود ندارد و اساساً در قرآن جهاد ابتدايى به معناى ذكر شده مطرح نيست؛ بلكه دستور جهاد و قتال پس از شروع قتال توسط دشمنان يا نقض پيمان و تصميم آنان بر اخراج پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از مكه يا ايجاد فتنه‌هاى نظامى و غيرنظامى و يا براى دفع ظلم از مظلومان و مستضعفانى كه براى نجات خود استمداد مى‌كنند، مطرح شده است. [حکومت دینی و حقوق انسان/۶۱]

ماهیت جهاد
در دین اسلام، فقیهان یک عصر یا فقیهان و صاحبنظران متقدّم و متأخر، در بسیاری از احکام، اختلاف نظر شدیدی دارند؛ البته این از پویایی و شکوفایی فقه است که در حال تطور است. در مورد جهاد، نظر به تعریف فقهای قدیم، ماهیتِ جهاد را مقابله و مقاتله باکفار تشکیل می دهد، ولی پرسش اینجاست که اگر آن فقیهان در عصر حاضر می بودند، جهاد را چنین تعریف می کردند؟ قطعا نظریات مخالفی ارائه می کردند، شاید در آن زمان کسانی هم بودند که با نظریات شان مخالف بودند یا در زمان حاضر هستند کسانی که بشدت طرفدار تعریف سنتی از جهاد هستند.
از تعریف و نظریات فقیهان سنتی هویداست که آنها مسلمین را در جهاد اجازه داده اند که آغازگر جنگ باشند، قبل از آنی که صلحی صورت گیرد یا مخالفین، آغازگر باشند.
واقعیت این است که ماهیت جهاد بر دفاع استوار است؛ وقتی که دشمنان دین به حریم مسلمین تجاوز می کنند، جهاد مصداق پیدا می کند نه این که مسلمین به حریم کفار یورش ببرند... که در صورت دوم طبعا چهره انعطاف ناپذیری از دین نشان خواهد داد؛ در این مورد استاد مطهری چنین نگاشته است:
«در اين جهت اختلافى ميان محققين نيست كه ماهيت‏ جهاد دفاع است؛ يعنى در اين جهت كسى ترديد ندارد كه جهاد و هر نوع قتالى و جنگى به عنوان تجاوز يعنى به عنوان جذب كردن مال و ثروت آن طرف و يا ساير نيروهاى آن طرف به خود و به عبارت ديگر جنگ براى استخدام نيروهاى اقتصادى يا انسانى يك قومى به هيچ وجه از نظر اسلام روا نيست. از نظر اسلام اينگونه جنگها نوعى ظلم است. جهاد فقط به عنوان دفاع و در واقع مبارزه با يك نوع تجاوز است و مى‏تواند مشروع باشد.» [مجموعه آثار، ج ۲۰/۲۴۰] از طرف دیگر، دین را نباید با اصول انسانی در تضاد دانست، اگر قرار باشد، جهاد را بر مبنای قتال و زور علیه مشرکین تفسیر و معنی کنیم، منتج می گردد که دین با اصول انسانی در تضاد باشد، آن طرف قضیه نیز قابل پیشبینی است اگر قرار باشد جهاد جهت گسترش فرهنگ انسانی و ارزشهای اخلاقی صورت گیرد مطلوب است؛ ولی عصر حاضر، اینکه جهاد برای گسترش ارزشهای انسانی صورت گیرد، کارآیی ندارد، این عصر، عصر استدلال و منطق و برهان است و انسانی که می تواند از طریق استدلال، از طریق گفتگو دینی را بپذیرد و قبول کند، معقول نیست که علیه اینها دست به مقاتله زد و اگر هم دین را نپذیرند، بازهم جهاد را نباید روا دانست چنانکه گفتیم ایمان، اکراه بردار نیست.

آیات مطلق و مقید در جهاد
در مورد جهاد، در قرآن دو قسم آیات وجود دارند، یکی آیاتی است که به صورت مطلق حکم به جهاد داده است مثل این آیه : «قاتلوا الذين لايؤمنون بالله و اليوم الاخر و لا يحرمون ما حرم الله و رسوله و لا يدينون دين الحق من الذين اتوا الكتاب حتي يعطوا الجزيه عن يدوهم صاغرون» [التوبه، ۲۹] با آن عده از اهل كتاب كه به خدا و روز معاد ايمان نمى‌آورند و آنچه را خدا و فرستاده اش حرام شمرده اند، حرام نمى‌دارند و متديّن به دين حقّ نمى‌گردند؛ كارزار كنيد تا با [كمال] خوارى به دست خود جزيه دهند.
« يا ايها النبي جاهد الكفار و المنافقين و اغلظ عليهم » [توبه/۷۳] اي پيغمبر با كافران و با منافقان جهاد كن و بر اينها سخت بگير...
این آیات قرآن، برای مسلمین بدون هیچ تخصیص و تقییدی، جهاد را واجب کرده است و تعریف فقهای قدیم از جهاد، بر مبنای همین آیات است؛ ولی بر اساس قواعد فقهی/حقوقی، آیات مطلق، حمل بر مقید می گردد؛ یعنی در صورتی جهاد واجب است که کفار و مشرکین متجاوز باشند و حمله کنند؛ »قاتلوا المشرکین کافه، کما یقاتلونکم کافه... التوبه ۳۶] قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین... البقره ۱۹۰] برای اطلاعات بیشتر ر.گ: مجموعه آثار مطهری، ج ۲۰ ص ۲۱۶] و هم چنان مرحوم آیت الله منتظری نیز به همین دیدگاه است، آیات که به صورت مقید آمده، اطلاق سایر آیات جهاد را مقید می سازد...[حکومت دینی و حقوق انسان/۶۴].

جنگ های پیامبر همه دفاعی بودند
یکی از مستندات محکمی که می تواند برای مدعای ما دلیل محکمی باشد، غزوات و جنگهای پیامبر اسلام (ص) است؛ شما نمی یابید که در زمان پیامبر (ص) جهاد ابتدایی صورت گرفته باشد، همه جهادها و غزوات پیامبر دفاعی بوده [من فقه الزهراء، ج ۳/۱۱۸] این نشان واضحی است از این که در اسلام، مسلمین نباید آغازگر جنگ باشند و صلح اصالت دارد نه جنگ...
در فتح مکه، پیامبر اسلام می توانست علیه مشرکین مکه اعلان جهاد نماید، قطعا پیروز هم شد ولی همه را عفو کرد و از همه گذشت و نشان داد که دین اسلام دین بخشش و عطوفت و گذشت است...
امام علی علیه السلام نیز در هیچ جنگی به پیروی از رسول خدا، آغازگر نبوده، از فاطمه زهرا(س) نقل شده که فرمود: دشمنان رسول خدا همواره آتش جنگ را می افروختند. رسول خدا و وصی آن، آتش جنگ را خاموش می کردند؛ امام علی در هیج جنگی آغاز نبوده نه در نهروان نه در صفین نه در جمل؛ روزی در کوفه خطبه می خواند و کسی از خوارج گفت لاحکم الا لله، امام علی ساکت شد و بعد دیگری از خوارج همین آیت را خواند و دیگرش، امام فرمود این کلمه و آیه حق است اما شما از آن اراده ی باطل می کنید و بعد فرمود ما برای شما سه کار انجام نمیدهیم اول این که از مساجد خدا شما را منع نمی کنیم که نماز بخوانید، دوم از غنیمت شما را محروم نمی سازیم تا زمانی که هستید، با شما آغاز گر جنگ نیستیم مگر این که خود شما بخواهید و آتش جنگ را بیفروزید...[ دعایم الاسلام، ج ۱/۳۹۱]

مشروعیت جهاد تا کجاست؟
این منطق اسلام است و حکم اصیل اسلامی که جنگ طلب نیست و دین شمشیر و زور و اجبار نیست و آغازگر جنگ و جهاد نبوده... شهید مطهری مشروعیت جهاد را در صورت تعرض می داند «از جمله اين است كه آن طرف بخواهد با شما بجنگد و يا اينكه مانعى براى نشر دعوت اسلامى ايجاد كند، يعنى سلب آزادى دعوت بكند و مانع نشر دعوت بشود و در واقع سدى و مانعى ايجاد كند. اسلام مى‌گويد اين سد و مانع را بشكن. و يا اينكه آنها يك قومى را در تحت ظلم و شكنجه خودشان قرار داده باشند، شما با اينها بجنگيد براى اينكه مظلومينى را از چنگال آنها نجات بدهيد. [مجموعه آثار، ج ۲۰/۲۱۵] كه در آن آيه مى‌فرمايد: «و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان... النساء/۴»
چرا در راه خدا و در راه آن مردم بيچاره از مردها و زنها و بچه‌هايى كه در تحت شكنجه قرار گرفته‌اند نمى‌جنگيد؟!.

اصالت صلح
صلح، همزیستی و همگرایی، طایفه های گوناگونِ جامعه با گرایش های مختلف دینی و سیاسی و فرهنگی است که گاهی می توان از آن به عنوان یک قرارداد سیاسی و نظامی نیز یاد کرد که حکومت ها با مخالفین نظام، با توافقات طرفینی صلح می کنند... صلح برنامه اصلی اسلام است، اسلام که آیین رحمت و عطوفت است و پیام آور آن نیز «رحمت» به عالمیان بوده و غلیظ القلب نیست و لین القلب است، چگونه میتواند خشونت و جنگ و نا امنی را مهر تایید بزند و اصالت جنگ را جاگزین صلح و آشتی بسازد؟ «یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافه و لا تتبعوا خطوات الشیطان... البقره/۲۹۰.»
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! همگى در صلح و آشتى درآييد و از گامهاى شيطان پيروى نكنيد...

در صلح، فوایدی است که در جنگ نیست
گرچه جنگ مطلقا بد نیست و چنانکه صلح مطلقا مطلوب نمی باشد ولی به نحو اکثر، تا صلح باشد جهاد و جنگ و خونریزی راهی ندارد. چنانچه پیامبر اسلام (ص) صلح ها و پیمان های مختلفی، با مخالفین اسلام بستند. بدون شک، تا زمانی که این ها صلح و پیمان را نقض نکردند، پیامبر و یارانش دست به شمشیر نبردند و چون آنها نیک می دانستند که تا زمانی که صلح در اجتماع ممکن باشد، جنگ و جهاد نمی تواند محلی از اِعراب داشته باشد... و فوایدی که در صلح حدیبیه برای اسلام عاید شد، در هیچ جنگی به دست نیامد، بسیاری از مورخین صلح حدیبیه را فتح المبین خوانده اند.
پاره ای از فواید صلح حدیبیه را چنین شمرده اند:
۱- عملًا به فريب‏ خوردگان «مكّه» نشان دادند: آنها قصد كشتار ندارند، و براى شهرمقدّس «مكّه» و خانه خدا احترام فراوان قائلند، همين امر سبب جلب قلوب جمع كثيرى، به سوى اسلام شد.
۲- «قريش» براى اولين بار، اسلام و مسلمين را به رسميت شناختند، مطلبى كه دليل بر تثبيت موقعيت آنها در جزيره «عربستان» بود.
۳- بعد از «صلح حديبيه»، مسلمانان به راحتى مى‏توانستند همه جا رفت وآمد كنند، و جان و مالشان محفوظ بود، و عملًا با مشركان از نزديك تماس پيدا مى‏كردند، تماسى كه نتيجه‏اش، شناخت بيشتر اسلام از سوى مشركان، و جلب توجه آنها به اسلام بود.
۴- بعد از «صلح حديبيه»، راه براى نشر اسلام در سراسر «جزيره عرب»، گشوده شده، و آوازه صلح‏طلبى پيامبر صلى الله عليه و آله، اقوام مختلفى را كه برداشت غلطى از اسلام و شخص پيامبر صلى الله عليه و آله داشتند، به تجديد نظر وادار كرد، و امكانات وسيعى از نظر تبليغاتى به دست مسلمانان افتاد.
۵- «صلح حديبيه»، راه را براى گشودن «خيبر» و برچيدن اين غده سرطانى يهود، كه بالفعل و بالقوه، خطر مهمى براى اسلام و مسلمين محسوب مى ‏شد، هموار ساخت.
۶- اصولًا وحشت «قريش» از درگيرى با سپاه هزاروچهارصد نفرى پيامبر صلى الله عليه و آله كه هيچ سلاح مهم جنگى با خود نداشتند، و پذيرفتن شرائط صلح، خود عامل مهمى براى تقويت روحيه طرفداران اسلام، و شكست مخالفان بود كه تا اين اندازه، از مسلمانان حساب بردند.
۷- بعد از ماجراى «حديبيه»، پيامبر صلى الله عليه و آله نامه‏هاى متعددى به سران كشورهاى بزرگ «ايران»، «روم»، «حبشه» و پادشاهان بزرگ جهان نوشت و آنها را به سوى اسلام دعوت كرد و اين به خوبى نشان مى‏دهد كه تا چه حد «صلح حديبيه» اعتماد به نفس، به مسلمين داده بود، كه نه تنها در «جزيره عرب»، كه در دنياى بزرگ آنروز، راه خود را به پيش مى‏گشودند...[تفسير نمونه،ج‏۲۲،ص: ۲۶]
امام علی(ع) به مالك اشتر چنین توصیه کرده است: صلحى را كه دشمن به تو پيشنهاد مى‌دهد و خداوند بدان راضى است رد مكن؛ زيرا در صلح، سپاهيانت فرصت مى‌يابند و اندوهت كاهش مى‌يابد و سرزمينت امن و امان مى‌گردد... [نهج البلاغه نامه ۵۳]
اهمیت صلح تا آنجاست که میتوان بسیاری از چیزهایی که گفته می شود ارزش است، باید چشم پوشید؛ پیامبر اسلام در وقت نوشتن صلحنامه، بخواست مخالفین خود، نام خدا و نام رسول الله را از صلحنامه حذف کرد و پذیرفت تا صلح به میان آید...
اینکه چرا پیامبر این همه اهمیت به صلح می داده چنان که گفتیم، واضح است که حرب و جنگ نمی تواند راه حل باشد... در آیه دیگر از قرآن می فرماید «ان جنحوا لسلم فاجنح لها... » اگر کفار برای صلح میل پیدا کردند، تو هم به صلح متمایل شو و این راه و روش خدایی است که به پیامبرش دستور داده و راه و روش پیامبر و دستور الهی برای ما حجت آشکار است و پیروان واقعی پیامبر اگر غرض و مرضی نداشته باشند چرا دست به سلاح می برند آنهم در مقابل امت پیامبرش می جنگند و نه در مقابل کفار؛ در حال که از هر نگاه که وارد شویم، این حرکت های مغرضانه، در اوامر خدا و سیره ی پیامبر جا ندارد؛ گفتیم که در اسلام که اصلا جهاد دفاعی نبوده، غزوات پیامبر همه دفاعی بوده و دفاع تهاجمی، حتی برای توسعه ی قلمرو اسلام نداشته ایم و اگر جهاد تهاجمی باشد، از متن دین، اجبار زور و اکراه نتیجه گرفته می شودکه در تناقض آشکار با آیات متعددی از قرآن و مخالف با عقل و خِرد انسانی است... امروز گروهک های افراطی مختلفی که تحت نام های جهاد، توسعه اسلام و گسترش دین و امر به معروف در مقابل نظام ها در بعض کشورها می جنگند، پر واضح است که این ها ناخودآگاه، آلت دست بعض قدرتهاست که از دین و عقیده ی اینها سوء استفاده می کنند و هیچ جایگاه دینی ندارند.
صلح در اسلام اصالت دارد و جنگ تنها در بعض موارد که راه حلی دیگری در میان نباشد، مشروعیت پیدا می کند و خداوند می فرماید: «فان اعتزلوکم فلم یقاتلوکم و القوا الیکم السلم فما جعل الله لکم علیهم سبیلا...النساء/۹۰»
اى پيغمبر! اگر اينها از جنگ كناره‌گيرى كردند و با شما نجنگيدند و اظهار صلح كردند و گفتند ما حاضريم با شما صلح كنيم خدا به تو اجازه نمى‌دهد ديگر از اينجا بيشتر جلو بروى و با اينها بجنگى....
طبق اين آيه شريفه، صلح و آشتى برنامه اصلى اسلام است، در آیات متعددی از قرآن، پیامبر، امر به صلح شده و جنگ ها و درگیری هایی که در اسلام صورت گرفته فقط در حالات استثنایی بوده و فقط جنبه دفاعی داشته و هیچگاهی سپاه مسلمین در عصر رسول خدا، آغازگر جنگ نبوده اند تا نشان دهند که دین اسلام، دین شمشیر و اجبار و تعرض نیست، دین آرامش است و در پی صلح و رفاه می باشد.
علی ظفر یوسفی- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین