نمایندهی ویژهی سازمان ملل در بخش کودکان و درگیریهای مسلحانه در دیدار از افغانستان از پائین بودن ظرفیت در نهادهای رسیدگی به کودکان انتقاد میکند و بستهبودن مکتبها را در بخشهای ناامن افغانستان نگرانکننده میداند.
لیلا زورگی؛ نمایندهی ویژهی سازمان ملل در بخش کودکان و درگیریهای مسلحانه هفتهی گذشته گفت: "کمکاریهای زیادی وجود داشته است و کودکان در افغانستان هنوزهم با چالشهای جدی روبرو هستند؛ اما این نیازمند کار مشترک ما و افغانستان است. ما به تعهدات خود پایبند هستیم و بهگونهی مشترک برای حل چالشها در برابر کودکان کار میکنیم."
در همینحال، دیدبان حقوق بشر که مقر آن در نیویارک است، اعلام کرده که گروه طالبان شماری از کودکان را از اواسط سال ۲۰۱۵ وارد نیروهای جنگی خود کردهاست.
براساس گزارش این نهاد، در ولایت قندوز گروه طالبان از مدرسههای مذهبی برای آموزش نظامی کودکان بین سنین ۱۳ الی ۱۷ سال استفاده میکنند.
معین سیاسی وزارت خارجه میگوید که افغانستان به جلوگیری از استخدام کودکان در صفوف نیروهای امنیتی و به کارگیری از آنان در درگیریهای مسلحانه پایبند است.
کودکان یکی از بی دفاع ترین طیف های اجتماعی در هر جامعه ای هستند. این امر در جوامع جنگ زده ای مانند افغانستان در مقیاس ده ها برابر شدیدتر است. کودکان در افغانستان تنها از حقوق اولیه و انسانی خود محروم نیستند.
کودکان افغانستان تنها کودکان کار و خیابان نیستند. آنها نه تنها به دلیل از دست دادن اعضای خانواده، پدر، برادر یا مادر خود در جنگ، مجبور شده اند در پیوندی ناگزیر، کودکی را با بزرگسالی آشتی دهند و در این میان، از تمام شادمانگی های معمول و مورد نیاز و طبیعی هر کودکی دست بردارند تا بتوانند نقش بزرگترها را بازی کنند و نان آور خانواده باشند، آنها نه تنها در این میان از مکتب و تحصیل و درس و آموزش محروم شده اند؛ بلکه در برخی موارد، باید دست ابزار سودجویی های غیر انسانی بزرگان جامعه نیز قرار بگیرند و دم برنیاورند. آنها قربانیان کوچک این جنگ بزرگ اند.
گروهی که بر اساس ادعاهایش آمده اند تا شریعت را بر افغانستان حاکم کنند، از کودکان دانش آموز، مانند ربات های انتحاری استفاده می کنند!
این اوج یک فاجعه تکان دهنده و ریشه دار اجتماعی و امنیتی است و متاسفانه تنها رویدادی نیست که طی این سال ها در کشور ما رخ می دهد.
کودکانی که از همه چیز محروم اند و طی این سال ها ناگزیر بوده اند بار فقر و تنگدستی و بی خانمانی و محرومیت از تعلیم و تحصیل و حتی کار و مشارکت در جنگ را بر دوش بکشند، اینک هزینه کامجویی های ضد انسانی عده ای مزدور فاقد شأن و شرف انسانی را نیز باید بدهند؟
عدالت در کجا باید معنا پیدا کند؟ قوه قضایی، پولیس، پارلمان، ریاست جمهوری و اینهمه نهادهای عریض و طویل مدافع حقوق کودک، به چه کار می آیند اگر نتوانند عوامل این جنایت های هولناک و ضد انسانی را به پای میز محاکمه ببرند؟
تا چه زمانی باید نگران گزارش های گروه های حقوق بشری بود که مبادا افغانستان را در صدر کشورهای دارای بالاترین آمار کودکان جنگ قرار دهند؟
صرفنظر از اینکه کودکان در افغانستان به وسیله کدامیک از طرف های جنگ کشته می شوند، واقعیت تلخی که در این میان، هیچیک از طرف ها قادر به انکار آن نیستند این است که کودکان افغان هنوزهم طعمه هیولای جنگ اند و این فاجعه ای است که تیشه به ریشه نسل آینده و نسل های بعدی می زند.
نمونه مورد اشاره در گزارش سازمان دیدبان حقوق بشر در خصوص استفاده طالبان از کودکان مشغول تحصیل در مدارس مذهبی قندوز، این خطر را بار دیگر با جدیت گوشزد می کند که کمترین نتیجه وضعیت فرهنگی و آموزشی حاکم بر مناطقی مانند قندوز این است که به کودکان این مناطق نیز الفبای تروریزم آموخته می شود تا در خوش بینانه ترین حالت، در آینده تروریست های دانش آموخته و آشنا با الفبای تروریزم، به بار بیایند.
تصور این نکته شاید در حال حاضر اندکی سخت باشد؛ اما با توجه به نگاه استراتژیک و درازمدت تئوریسن های تروریزم به این مقوله، هرگز بعید نیست که در آینده، با یک نسل کاملا تربیت یافته بر بنیاد مبانی و مؤلفه تئوریک و نظری افراط گرایی و تروریزم رو به رو باشیم که برای شست و شوی مغزی آنها نه نیاز به اعزام شان به مدارس پاکستانی باشد و نه ضرورتی به راه اندازی مرکز ملک عبدالله در مرکز کابل!
نرگس اعتماد-
خبرگزاری جمهور