جالب این جا است که این ها نوعی تفسیر خودشان را از حاکمیت خدا در قالب حکومت خودشان می ریزند و مردم را در دو راهی قبول حاکمیت غیرخدا و حاکمیت اینها قرار می دهند که به خودی خود این مفهوم قرآنی را در زندان تفسیرخودشان محبوس می نمایند.
این همه افراطیت از کجا آمده است؟ بخش هفتم
19 جوزا 1394 ساعت 19:37
جالب این جا است که این ها نوعی تفسیر خودشان را از حاکمیت خدا در قالب حکومت خودشان می ریزند و مردم را در دو راهی قبول حاکمیت غیرخدا و حاکمیت اینها قرار می دهند که به خودی خود این مفهوم قرآنی را در زندان تفسیرخودشان محبوس می نمایند.
نگرشی برجایگاه اعتدال و میانه روی در اسلام (بخش هفتم)
مبانی اندیشه تکفیر
یکی از محورهای اصلی نظری افراطیت در جهان اسلام شکل گرفتن اندیشه تکفیر میان مسلمانان است که به نوعی نشاندهندۀ بازسازی اندیشه خوارج قرن اول هجری، می باشد.
امروز داعش، گروههای همانند آن و تکفیری های نظری که مانند داعش دست به قتل عام نمیزنند اما بنابر دیدگاه شان همۀ مردم بجز خودشان یا کافرند و یا مشرک، از همین مبانی فکری تغذیه می گردند و در اصطلاح خشونت و تکفیر را با اعتقاد جازم به حقانیت تفکر خویش انجام می دهند.
پرداختن به ریشه ها، چارچوب فکری و زمینه های نظری و واقعی اندیشه تکفیر در اینجا موضوعیت ندارد ولی میتوان مبانی این اندیشه را به عنوان یک عامل نظری بالفعل برای افراطیت درجهان اسلام، مورد بررسی قرار داد.
۱.إلتزام به جماعت مسلمان ها
حدیثی منسوب به پیامبر اکرم (ص) است که می فرماید: (ترجمه ــ هرکسی به اندازۀ یک وجب از جماعت جدا شود خود را از عهد و ذمۀ اسلام خارج ساخته است ــ ترمذی و صحیح جامع الصغیر) و همچنین از این آیت استفاده صورت میگیرد که فرموده است: (ولاتکونوا کالذین تفرقوا و اختلفوا من بعد ماجاءهم البینات و أولئک لهم عذاب عظیم) مانند کسانی نشوید که پراکنده شدند و اختلاف ورزیدند آن هم پس از آنکه نشانه های روشن پروردگارشان به آنان رسید و ایشان را عذاب بزرگی است. جالب اینجاست که برداشت خودرا اینها به گونه ای بازسازی میکنند که یگانه مصداق جماعت مورد نظر حدیث و اتحاد مورد نظر در آیت، گروه خودشان می باشد.
معمولا این گروه ها برای تکمیل چارچوب نظری شان فردی را به عنوان امیر یا خلیفه نیز بر می گزینند بی توجه به اینکه این خلیفه به قیمت جنگ علیه کفار به این سمت برگزیده شده اند و یا به عنوان جنگ علیه مردم مسلمان خودشان.
ولی تا آنجائیکه در تاریخ دیده شده، امارت یا خلافت این ها تنها بر قلمرو بدست آمده از کشتار وطنداران مسلمان خودشان، بنا گردیده است.
۲. حاکمیت خدا بر روی زمین ؛
حرکت هایی چون داعش و القاعده که عملکردشان مبتنی برخشونت و وحشت می باشد و همچنین سازمانهایی که به مبارزۀ سیاسی صرف معتقد است مانند حزب التحریر برای توجیه دیدگاه افراطی شان به شکل نظری به اصطلاح سیاسی "حاکمیت خدا برروی زمین " که به نوعی تفسیر شده از قرآن کریم است، متوسل می شوند.
جزوی از یک آیت در قرآن کریم اینطور است: (انّ الحکم الّا لِلّه ) جز از خدا کسی صاحب سلطه نمی باشد و یا حاکمیت از آن خداست.
جالب این جا است که این ها نوعی تفسیر خودشان را از حاکمیت خدا در قالب حکومت خودشان می ریزند و مردم را در دو راهی قبول حاکمیت غیرخدا و حاکمیت اینها قرار می دهند که به خودی خود این مفهوم قرآنی را در زندان تفسیرخودشان محبوس می نمایند.
نتیجه منطقی این امر این است که دست اندرکاران نظام های فعلی در جهان اسلام مامورین حاکمیت غیرخدا در زمین است و باید ازمیان برداشته شوند.
طرف دیگر قضیه قراردادن اندیشه و سخن رهبران شان را در جایگاه بدون واسطه سخن پیامبراکرم می باشد که بگونه ای نشان می دهد این ها گرفتار همان اندیشه عقبگرایانۀ پاپیسم در قرون وسطی اروپا شده اند که پاپها را نمایندۀ مستقیم خدا در روی زمین می دانستند در حالیکه علما در اسلام حلقه وصل مردم و معارف دینی اند نه حلقه وصل مردم و خدا آن طوری که در مسیحیت وجود داشته است.
حزب التحریر تردیدشان را به صورت نظری نسبت به نظام های موجود در جهان اسلام به این صورت بیان میکنند ـــ نظام های فعلی قوۀ قانونگذاری دارند و قانونگذار هم انسان است و درحالیکه قانونگذاری از آن خداست لذا این نظام ها در تقاطع نظام الهی می باشد ـــ با این قیاس ساده افکار عامه و جوانان را علیه این نوع نظام های سیاسی تحریک می نمایند و به سادگی از کنار این حرف عبور میکنند که همین تفسیر خود محصول فکر رهبران حزب است که انسان هستند و حکم انسانی عین حکم پروردگار نمی باشد.
۳. گنهکاران بی دین ؛
یکی از مبانی فکری خوارج قرن اول هجری تکفیر گنهکاران بود به این معنی که گناه باید از سر نادانی باشد و بزودی تو به صورت گیرد در غیر آن صاحب آن از ایمان خارج میشوند.
مبنای استدلال شان هم آیت مرتبط با موضوع توبه در قرآن کریم است که می فرماید (انّماالتوبة للذین یعملون السؤ بجهالة ثم یتوبون من قریب ) توبه از کسی پذیرفتنی است که گناه را از روی نادانی انجام داده باشد و به عجله از آن توبه نماید که مفهوم مخالف آن هم این است که گنهکاران عمدی و توبه کنندگان با تأخیر از اسلام بیرون اند و توبه شان هم ناپذیرفتنی.
ادامه دارد...
کمال الدین حامد- استاد دانشگاه
کد مطلب: 66908
آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/article/66908/