گروه های سلفی که دنیا را همشه دورنگه می بینند و جز سیاه وسفید چیزی دیگری را نمی شناسند تمام مردم را تقسیم میکنند به مشرک و مؤمن و مباح الدم و قابل حمایت .
این همه افراطیت از کجا آمده است؟ بخش پنجم
12 جوزا 1394 ساعت 9:59
گروه های سلفی که دنیا را همشه دورنگه می بینند و جز سیاه وسفید چیزی دیگری را نمی شناسند تمام مردم را تقسیم میکنند به مشرک و مؤمن و مباح الدم و قابل حمایت .
نگرشی برجایگاه اعتدال و میانه روی دراسلام (بخش پنجم)
عوامل آماده کننده
ایدۀ امت جهانی اسلام ؛
قرآن خطاب خود به هرفردمسلمان را به (یا ایهاالذین آمنوا) مصدر نموده است و خطاب خود به غیرمسلمانان را درقالب (یا اهل الکتاب و یا ایها الکفرون ) بیان کرده است ولی خطاب عام قرآن به همۀ بشریت درقالب (یا ایها الناس ) ارائه شده است که نوعی لقب دهی عام و برابر به همۀ بشریت را نشان میدهد اما یک خطاب دیگر است که بصورت (انما المؤمنون ) بیان شده و به نوعی خطاب به یک جامعه اسلامی میباشد صرف نظر از اینکه تمام افراد آن مسلمان باشد یا بعضا غیرمسلمان .
جامعه اسلامی که روابط حاکم بر آن شریعت اسلامی باشد شکل نمیگیرد جز درسایه یک چارچوب عام اسلامی که همان ایده امت اسلامی را میسازد اینجا است که مرزهای فعلی میان کشورهای اسلامی بصورت ذهنی رنگ میبازد و برای یک مسلمان مرز اعتقادی ایجاد میکند .
شما میدانید هیچ سازمانی از سازمان های اسلامی باوجود پذیرفتن فعالیت در داخل مرزهای کشوری شان درنهایت و به صورت نظری منکر ضرورت خلافت اسلامی یا همان حکومت جهانی اسلام شده نتوانسته است برای اینکه ارزش های اجتماعی اسلام که در تمام کشورهای مسلمان ولو بصورت غیررسمی، حاکم میباشد ایدۀ امت اسلامی را یک ضرورت مینمایاند .
ما درصدد بحث روی این موضوع نیستیم ولی میخواهیم بگوییم که این ایده به نوعی کمک کرده است بر اینکه هر مسلمان به خود اجازه دهد که فعالیت هایش را منهای درنظرگرفتن مرزهای موجود مشروع بداند و به گروه های که إدعای فرامرزی دارد بپیوندد .
تهاجم غربی ؛
بوکو حرام به معنی (تحصیل به سبک غربی حرام ) میباشد .
چرا حتی شیوۀ تحصیل را باید غربی و شرقی پنداشت؟
اینجا یک نوع لجاجت درکار نیست بلکه این فرهنگ غربی است که به صورت خزنده درسایه هر ارزش انسانی و جهانی دارد برملت های دیگر هجوم میبرد و مبتنی بر إدعای فوکویاما یک ارزش نهایی و منحصربه فردهم است .
این تحقیر است و توهین !
اسلام که خودرا وارث یکی از بزرگترین تمدن های جهانی میداند نمیتواند بسان بومیان افریقایی این تحقیر را تحمل کند و بصورت عام از جانب اسلام گرایان معتدل تلاش درجهت بیدار سازی مسلمانان صورت میگیرد و افراطیون هم به کشتار دست می یازد .
مراکز فتوا ؛
تعمیم لیبرال دموکراسی درسطح جهان به چاق شدن نهاد های غیردولتی منجرگردیده است که اختیار سوق و جهت دهی جامعه را از دولت ها سلب کرده است .
درسایه این نظام و درکنار سربرآوردن نهاد های مختلف تعلیمی و تحصیلی خصوصی نهاد های دینی و نظردهی دینی نیز بوجود آمده است .
گستردگی این نهادها ازیک جانب و تلاش دولت ها برای مشروعیت دهی رفتارشان به ابزاری نمودن دارالإفتاهای رسمی از طرف دیگر باعث شده است که مردم رفته رفته به فتوای نهاد های رسمی کمتر توجه نمایند و به فتواهای نهاد های خصوصی بیشتر و این نهادها به لحاظ ظرفیت محدود شان ازیک طرف و به لحاظ اهداف سیاسی شان از جانب دیگر به إصدار فتواهای متفاوت با دیدگاه دولت ها دست بزند و گاهی در زیر ریش نهاد های دولتی علیه دولت ها فتوای جهاد بدهد .
برخی دولت ها برای جلوگیری از این بحران هرچه بیشتر به درباری سازی علما و نهاد های دینی دست برده اند مانند دولت مصر درطول تاریخ معاصرش ولی این کار نتیجه نمیدهد برای اینکه این تنوع نهادها پیامد وضعیت مدرن است نه یک انقلاب جبری .
کلامی شدن ارزش های اجتماعی ؛
امروز ما شاهد یک روند تند کلامی شدن ارزش های اجتماعی در اسلام هستیم دیگر از کلام اسلامی خبری نیست بلکه اسلام کلامی جلودار است و تمام ارزش های اجتماعی اسلام باید با میزان کلام یا عقاید بررسی و سنجیده شود .
درعقاید هردین و من جمله اسلام انسان ها یا مؤمن اند ویا کافر و غیرمؤمن . اگر این سیاه سفید بینی که درعقیده یک إلزام است، معیاری برای تعامل اجتماعی قرارگیرد درآن وقت تمام جهان را باید صرف سیاه وسفید دید (یعنی دوست ودشمن )
درحالیکه اسلام در عین حال داشتن یک چارچوب اعتقادی بخصوص خود درتعامل اجتماعی بر معیار ارزشی قرارداد ها تأکیدمیکند نه باورها و به ایمان افراد هم زمانی ارج میگزارد که توأم با عمل صالح باشد و درقرآن همیشه ایمان با عمل صالح مورد دستور قرار گرفته است و مسلمانان هم مؤظف به رعایت قراردادهای شان درقالب عهود میباشند نه اینکه همه تعامل اجتماعی را بر مبنای باورهای مردم راه اندازی نمایند .
روی همن ملحوظ است که ما شاهد افراطی شدن گروه های سلفی و کلامی درجهان اسلام هستیم نه گروه های فقهی و تصوفی .
گروه های سلفی که دنیا را همشه دورنگه می بینند و جز سیاه وسفید چیزی دیگری را نمی شناسند تمام مردم را تقسیم میکنند به مشرک و مؤمن و مباح الدم و قابل حمایت .
در کشورهایی که نظام های استبدادی دارند این سلفی گری به صورت نظری حاکم است و غیرخود را مشرک و مبتدع میداند ولی نه واجب القتل و سلفیت نظری یک قدم پیش گذاشته است و هر مشرک و مبتدع را واجب القتل نیز میداند .
این گروه ها به نوعی گفتمان تکفیری را بر جهان اسلام حاکم گردانیده است که این بحث تحقیق دیگر میطلبد .
ادامه دارد....
کمال الدین حامد- استاد دانشگاه
کد مطلب: 66549
آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/article/66549/